شماری از ما مردم، به ویژه جوانترها که نسلهای پس از انقلاب هستند، زیاد به ایننکته توجه نکردهایم که ایران در دوران پوستاندازی و گذری تاریخی است که نهتنها تاریخِ ایران که منطقه را دگرگون کرده و در آینده بیش ازاین نیز خواهد کرد. آنچه در آینده ایران رُخ دهد اثر فراوانی بر کشورهایِ اسلامی به ویژه در خاورمیانه خواهد گذاشت.
روی گردانی از اسلام و آخوند
رویگردانی مردم از دین و مذهبِ اسلام و آخوند جماعت در ایران دیگر پوشیدنی نیست و بازگشت ناپذیر است. هدف توهین به فرد مسلمان نیست زیرا این گزینشِ شخصی اوست ولی در این ۴۳ سال حکومت اسلامی یک نکته را همه مسلمانان ایرانی که همچنان باورمند هستند میباید خوب درک کردهباشند که باور به خدا به واسطههایِ ریا کار، دروغپرداز، افسانهساز، دزد و آدمکشی چون آخوند نیاز ندارد. بگذارید دیگران هر چه میخواهند بگویند، نگارنده به تکرار بر این نکته پافشاری میکند که ریشه شریعت اسلام و آخوند را در قانون اساسی آینده ایران باید برانداخت و دکان کاسبی، تنپروری و گداییِ آنان را برایِ همشه تاریخ بست و مهروموم کرد تا مردم ایران بتوانند بهدرستی پیشرفت کنند. مردم ما نه در عزا و نه در عروسی هیچ نیازی به آخوند ندارند و باید دست آنان را از دخالت در این رویداهایِ زندگی ایرانیان نیز کوتاه کرد، زنجیر زنی، قمه زنی را باید بکلی ممنوع و برای آن مجازات تعین کرد و سبنه زنی را تنها در دورن مسجدها و دیگر مکانهایِ سرپوشیده اجازه داد. جامعه ایرانی میباید خود را از این بازی ریاکارانه و دروغین "حسنوحسین و کربلا، کربلا" آزاد کند!
***
اینک بیرون از مرزهایِ ایران نیز دیگران از وضع اسفناکِ جامعه ایران زیر بارِ دادههایِ شریعت اسلام و حکومتِ آخوندهایِ ریاکاری چون خمینی، رفسنجانی، دیوانه و متوهمی چون خامنهای و...، درسهای روشنی آموختهاند. یک نمونه آن دگرگونیها و گشایشهایِ باور نکردنی در باره آزادیهایِ زنان، منع شلاق و گردنزدن و... در کشور عربستانِ سعودی است.
باید پذیرفت که بار سنگینِ دگرگونیهایِ تاریخی جامعه ایران اینک بر دوشِ نسلهایِ پس از انقلاب قرارگرفته است و از آن گریزی نیست. انقلاب با همه زیانهای جانی و مالی خُردکننده که بر بیشترین شمار مردم ایران داشته است باید میشد تا ریشه اندیشههایِ بویناک و پوسیده آخوند را درآورده و ایرانی را از بندهایِ شریعتِ اسلام برایِ همیشه تاریخ برهاند. آخوندها و پیروان خودباخته آنان که به نانونواییِ باورنکردنی رسیدهاند خود میدانند که دیگر هرگز درجامعه آینده ایران مورد اعتماد و باور مردم قرار نخواهند گرفت. آیا متن کوتاه زیر از گفتههایِ ایمانوئل کانت همآن وصعی را بهنمایش میگذارد که ما در سایه خُرافههای دینی/مذهبی دورانی دراز در آن بهسربردهایم و اینک یا سختی، رنج و تنی خونچکان در این دوران ۴۳ ساله در حال عبور از آن هستیم؟
" روشنگری همآنا بهدرآمدن انسان از حالتِ کودکی است که گناهش به گردن خود اوست. کودکی یعنی ناتوانی از بهکار گرفتنِ فهمِ خود بدونِ راهنمایی دیگران و اگر علت این کودکی نه فقدانِ فهم که نبود عزم و شجاعت در بهکارگیری فهمِ خود بدونِ راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردنِ خودِ انسان است. شعار روشنگری این است:
"جسارتِ آن را داشتهباش که فهمِ خود را بهکار گیری! "
اینکه بخشِ بزرگی از انسانها، با آنکه دیریست طبیعت آنان را به بلوغِ طبیعی رسانده، باز به دلخواه تا دمِ مرگ کودک میمانند و دیگران چنین بهسادگی خود را سرپرستانشان میکنند، علتی جز کاهلی و بُزدلی ندارد. راستی که کودک بودن چه آسان است!
... این سرپرستان نخست رمه خود را تهیمغز میکنند و خاطرشان آسوده میشود که این موجوداتِ بیآزار جرئت آنرا ندارند که گامی از چراگاهی که در آن زندانیاند، فراتر روند. آنگاه به ایشان گوشزد میکنند که تنها رفتن چه خطرها دارد... " برگرفته از وبسایت اینک فلسفه
من باور دارم که حامعه ما با کوشش فراوانِ همگی به ویژه دختران و بانوان سرفراز و همه جوانان پویای ایرانی درحال گذر از این دوران و به خاک سپردن همیشگی اندیشه، منش و روش آخوند ریاکار است.