مجید محمدی - العربیه
مقامات جمهوری اسلامی، بوقهای تبلیغاتی نظام و برخی میزبانان رسانههای دولتی و فارسی زبان خارج کشور (مثل میزبان برنامه پرگار بی بی سی فارسی) مدعی هستند که هنوز بخشی قابل توجه از مردم ایران پای «نظام» ایستادهاند. این ادعا که عدم حضور در اعتراضات خیابانی را با ایستادن پای نظام از سوی اکثریت خلط میکند حتی برخی نظر سنجیهای انجام شده توسط نهادهای دولتی را در یک دهه اخیر نادیده میگیرد. در این نظر سنجیها اکثریت از شرایط موجود راضی نیستند. این ادعا بر چه پیش فرضهایی استوار است؟
جنون مردم ایران
مردم ایران ضعیف و بدون سازمان دهی و یاس آلود و فقیر و بیاعتماد و خسته هستند اما دیوانه نیستند. نسبت دادن «ایستادن بخش قابل توجه مردم پای نظام» (بدون روشن کردن این که منظور از عبارات مبهمی مثل «ایستاندن» یا «بخش قابل توجه» چیست) بدین معناست که جمعیت بزرگی از مردم حکومت موجود را بهرغم همه رخدادها یا روندها و بدون توجه به دستاورد آن میخواهند و برای آن هزینه میدهند و حاضرند دیگران را برای حفظ آن سرکوب کنند. این ادعا حتی نمیگوید که مردم به دلیل نداشتن بدیل به خیابان نمیآیند یا از انقلاب و شورش به دلیل خونریزی بیشتر پرهیز میکنند بلکه میگوید جمعیت بزرگی از مردم هوادار نظام هستند. این ادعا «بخش قابل توجه مردم» ایران را نه مستاصل و بی گزینه و زخم خورده بلکه دیوانه و مجنون تلقی میکند.
نسبت دادن حمایت مردم از نظام با علم آنها به این که روسای قوای سه گانه عضو هیئت مرگ، مجرای صدور احکام قساوتمندانه شریعت (مثل اعدام نوجوانان یا قطع دست و پا) و فسادهای چند هزار میلیارد تومانی و اعضای کابینه جمعی تروریست و فاسد هستند بدین معنا نیست که نسبت دهندگان دارند به مسئولیت اطلاع رسانی خود عمل میکنند (که این کار را بی طرفانه انجام نمیدهند) بلکه بدین معناست که بخش بزرگی از مردم ایران را مخبط میدانند، کسانی که منافع خود را نمیشناسند.
بیعتهای مهندسی شده
تنها با فرو کردن سر در برف است که میتوان آمارهای رسمی مشارکت در بیعتها را برای «ایستادن پای نظام» ذکر کرد. رژیمی که 42 سال است مدام در حیطههای مختلف دروغ گفته (مثل معرفی اوین تحت عنوان «هتل اوین» که ویدیوهای پنج ستاره بودن آن در شهریور 1400 منتشر شد یا صدها گزارش از سوی زندانیان ایرانی و غیر ایرانی در مورد شرایط تاسف بار زندانها) نمیتواند در حیطه انتخابات که برای آن کلیدی است راستگو و امین حساب شود. علی خامنهای از کاهش اعتماد به نظام سخن میگوید («اعتماد مردم یک مقداری آسیب دیده») و مشاطه گران هنوز به آمارهای آن اعتماد دارند. کسانی که از مشارکت رسمی 48 درصدی 1400 برای ایستادن بخش قابل توجهی از مردم پای نظام استفاده می کنند نکات زیر را در مورد فرایند بیعت در جمهوری اسلامی فراموش می کنند یا می خواهند فراموش کنند:
* نظارت استصوابی که رقابت در بیعتها را به یک لطیفه تبدیل میکند و رشوه گیری اعضای شورای نگهبان برای رد کردن برخی از صافی نظارت
* یک سوم صندوق سیار که معادل یک سوم آراست و هیج نظارتی بر آن اعمال نمیشود
* فقذان هر گونه نظارت مستقل داخلی و خارجی که راه را برای هر گونه دستکاری در رای نامزدها و تعداد کل آرا باز میگذارد
* نقش نیروهای نظامی و امنیتی در فرایند انتخابات و رای گیری در پادگانها بدون شناسنامه
* ورود پولهای کثیف به فرایند انتخابات و خرید رای
مقامات در کسب قدرت و منزلت (مدارک قلابی) و ثروت از هیچ تقلب و فساد و رفتار مجرمانهای باک ندارند. آیا میشود به آمارهای رسمی آنها در بیعتها اعتماد کرد؟ اگر در برنامهای رادیویی و تلویزیونی به «انتخابات در ایران» اشاره شد و این موضوعات به زیر قالی رفت در وثوق و بیطرفی و گزارشگری آن شک کنید.
حضور در مراسم رسمی
مراسم محرم، اربعین در عراق، 22 بهمن و روز قدس دسته دیگری از شواهد این ادعا هستند. کسانی که از این امور استفاده میکنند فراموش میکنند که اولا رژیم در تعداد افراد جمع شده در انواع مراسم سیاسی-مذهبی به طور عجیب و غریبی اغراق میکند (ارقام گوبلزی و خنده دار 23 و 25 میلیونی در کربلا)، دوم آن که افرادی که به این مراسم در داخل کشور میآیند معمولا کمتر از یک درصد جمعیت کشور هستند، و سوم آن که افراد با انگیزههای مختلف در این گونه مراسم که بخشی از آنها مراسم مذهبی هستند شرکت میکنند و نفس شرکت را نمیتوان به حساب نظام گذاشت.
دینداری
ادعا کنندگان از دینداری بخشی از مردم (که میزان و نوع آن به هیچ وجه روشن نیست) و حضور چند صد هزار روحانی در جامعه نتیجه میگیرند که بخش قابل توجهی نظام تحت حکومت روحانیون را میخواهند. در رژیمی که دینداری حکومتی مبدا پاداش و تنبیه است به هیچ وجه نمیتوان نوع و میزان دینداری مردم را اندازه گرفت و حتی پس از اندازه گیری آن را به حساب حکومت گذاشت.
همان طور که طالبان با یک لشکر مسلح 75 تا صد هزار نفری بر یک ملت 40 میلیونی متفرق با دولتی فاسد و ناکارآمد فائق میآید طالبان ایران نیز از سال 57 بدین سو با جمعیتی چند ده و بعد چند صد هزار نفری بر یک ملت 35 تا 85 میلیونی بدون دسترسی به قدرت و ثروت کشور و بدون صدا و سازماندهی تفوق یافته است. این تقوق به زور برای برخی «ایستادن مردم پای نظام» معنی میدهد. اگر در یک محله مردم در برابر لات و چاقوکش محله اقدامی نمی کنند معنی آن ایستادن آنها پای این لات چاقوکش نیست.
نظرسازیها و تبلیغاتچیهای حکومتی
پیشفرض دیگر است که شهروندان ایرانی و غیر ایرانی به نظر سازیهای حکومتی که برای فریب افکار عمومی به مراکز دانشگاهی یا نظر سنجی غربی (مثل دانشگاه مریلند یا گالوپ) داده میشوند تا منتشر شوند (با اعزام بسیجیها به مراکز ووک که عاشق دیدگاههای ضد امپریالیستی و ضد امریکایی هستند)، نظر سنجی به اسم خبرگزاری دانشجویان (که هیچ ربطی به دانشجویان ندارد) یا اظهار نظرهای کارکنان دستگاههای تبلیغاتی حکومتی یا مراکز و افراد تامین شده از سوی حکومت جمهوری اسلامی اعتماد می کنند. با وجود شبکههای اجتماعی و رسانههای رقیب از یک سو و عیان بودن دروغ سازیها (مثل رای 77 درصدی مردم به کارایی حکومت در مقابله با همه گیری کرونا که از سوی نظر سازی منتشر شده از سوی دانشگاه مریلند اعلام شد یا رضایت 67 درصدی مردم از دولت رئیسی) چنین اعتمادی شکل نمی گیرد. مدیران بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایرانیان و جامعه جهانی را نادانها و احمقهایی فرض میکنند که خود را در معرض بوقهای نظام قرار داده و به تبلیغات آنها تن در میدهند و دستگاه تبلیغاتی حکومتی میتواند از جانب آنها چنین ادعاهای عجیب و غریبی عرضه کند.
امروز به دلیل بسته بودن جامعه ایران و نیز حاکمیت ارعاب و ترور به ادعاهایی که حمایت مردم از نظام را با تعابیر غلط انداز قابل توجه معرفی میکنند نمیتوان اعتماد کرد و کسانی که چنین ادعاهایی میکنند اعتبار خود را به حراج می گذارند. مردم در رژیمی که ستار بهشتی با 12 دنبال کننده (بنا به اظهار مقامات) را در زندان میکشد دیدگاههای خود را آزادانه نمیگویند یا نشان نمیدهند. انتخابات نیز در ایران یک نمایش کاملا مهندسی شده است که از آن هیچ نتیجهای در مورد میزان مشروعیت و محبوبیت و نفوذ حکومت نمیتوان گرفت.