Sunday, Jan 9, 2022

صفحه نخست » سوال‌های بی‌جواب، سه‌ دهه پس از مرگ مشکوک احمد مفتی‌زاده

moftizadeh_010922.jpgجواد متولی - ایران وایر

بیستم بهمن‌ماه ۱۳۷۱ پرسنل بیمارستان آسیا در تهران، شاهد درگذشت مشکوک بیماری ۵۸ ساله بودند که قریب به یک‌ماه پیش‌تر با حضور ماموران امنیتی به آنجا منتقل شده بود. در بررسی علت ضعف و بی‌حالی عمومی، پزشکان تشخیص دادند که او به سرطان بدخیم کلیه هم مبتلا است؛ سرطانی که برای درمانش بسیار دیر شده بود.

این بیمار که ده‌ سال پایانی عمر را با بدترین شکنجه‌های روحی و جسمی در زندان‌های مختلف جمهوری‌اسلامی گذرانده بود، «احمد مفتی‌زاده» نام داشت. مفتی‌زاده نویسنده، اسلام‌شناس و از ردیف مجتهدان اهل سنت ایران بود که پیکرش روز ۲۱ بهمن همان سال به شهر سنندج منتقل و در میان بدرقه اهالی این شهر به خاک سپرده شد. دوست‌داران احمد مفتی‌زاده به دلیل احاطه او به ابعاد مختلف علوم دینی، لقب علامه را برای این مجتهد اهل تسنن به کار می‌برند.

مفتی‌زاده که بود و چرا مغضوب جمهوری اسلامی شد؟

«کمترین احتیاج شخصی به دیدار شخصیت‌های سیاسی و دینی ایران ندارم. با این حال بیش از یک هفته است که کردستانِ در حال انفجار را ترک کرده‌ام و با مسئولان مرکز سروکله می‌زنم. راستی، چرا؟ چون دارم لمس می‌کنم که انقلاب اسلامی با سرعت رو به ضعف می‌رود و مرتب خطرناک‌ترین دشمن اسلام دارد قدرت می‌گیرد. آثار این جریان همه جای ایران را به طرف نابودی می‌کشاند.»

moftizadeh.jpg احمد مفتی‌زاده پیش و پس از زندان

***

این جملات بخشی از اولین اعتراض مکتوب «احمد مفتی‌زاده» در تاریخ ۱۲اسفند۱۳۵۷ است. او بنیان‌گذار حرکت دینی «مکتب قرآن»، موسس «شورای مرکزی سنت» (شمس) و حزب «مساوات اسلامی» در سال ۱۳۵۹ و از رهبران اهل سنت ایران بود که مسئولیت‌هایی همچون «حاکم شرع مردمی کردستان»، «مدرس مشهورترین مدرسه اهل سنت، مسجد دارالاحسان سنندج» و «تدریس در دانشگاه تهران پیش از انقلاب» و «گویندگی رادیو در بخش کُردی رادیو ایران در سال ۱۳۳۷» را در کارنامه داشت و حکم اجتهاد او در ۱۸ سالگی تایید شد.

مفتی‌زاده پیش از انقلاب در سال ۱۳۴۲ یک ‌سال به واسطه عضویت در «حزب دمکرات کردستان ایران» طعم زندان‌های آن دوران را هم چشیده بود. همراهی اولیه و انتقادات ثانویه‌ او از آیت‌‌الله «خمینی» و سایر انقلابیون و حضورش در شورای شمس، موجب شد تا به گفته «محسن کدیور»، با دستور آقای خمینی در شهریورماه ۱۳۶۱ بازداشت و زندانی شود. زندانی که به گواه شواهد موجود، بیش از شش سال و سه ماه آن‌ در انفرادی گذشت.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

او این مدت را زندان‌های «کمیته مشترک»، «قزل‌حصار»، «گوهردشت»، «اوین» و مدت کوتاهی را هم در بند عمومی گذراند. سپس با انتقال به زندانی مخفی در کوچه «بن‌بست پژمان»، واقع در محله فرمانیه تهران، نوعی از حصر خانگی و تبعید را هم تجربه کرد. ده سال زندانی که سرانجام به مرگ مشکوک او منتهی شد.

مفتی‌زاده، با وجود دو سال شکنجه در بازداشت موقت اولیه که برای گرفتن اعتراف تلویزیونی متحمل شده بود، حتی یک کلمه مطابق خواست و نظر بازجویان را بر زبان نیاورد. سرانجام دستگاه قضایی در سال ۱۳۶۳مجبور شد با تشکیل دادگاهی به ریاست «حسین‌علی نیری» او را به اتهاماتی که از جزییاتش اطلاعی در دست نیست، به پنج سال زندان محکوم کند.

این روحانی که تا آذر ماه ۱۳۶۷ در سلول‌های انفرادی محبوس بود، با اینکه مدت محکومیت‌ او پایان یافت، نه تنها آزاد نشد؛ بلکه به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.

moftizadeh2.jpgمحمدژیان مفتی‌زاده بر بالین پدرش

***

او در طول سال‌های تحمل انفرادی، به‌جز ملاقات دو هفته یک‌بار با خانواده هیچ تماسی با پیروان خود نداشت. حتا درخواست‌های آقایان «حسین‌علی منتظری» به‌عنوان قائم مقام رهبری، «عبدالعزیز ملازاده» از چهره‌های مشهور اهل سنت ایران و عضو سابق مجلس‌ خبرگان قانون اساسی، «نمایندگان اهل سنت مجلس‌ شورای‌ اسلامی» و پیروان «مکتب قرآن» هم برای آزادی او بی‌پاسخ ماند.

تنها پس از ۲۲۵۰ روز انفرادی با انتقال او به بند عمومی [در زندان اوین]، اجازه ملاقات با بستگان و برخی از اعضای مکتب قرآن را پیدا کرد. در این مدت، آرام آرام، نامه‌های مذهبی شاگردانش تحت نظارت مقامات امنیتی و زندان به او تحویل شده و او اجازه یافت تا به پیروان خود پاسخ دهد. صدها صفحه پرسش و پاسخ به اهل سنت ایران، محصول چهار سال آخر حضور او در زندان است.

ساکنان خانه-زندان مخفی فرمانیه چه کسانی بودند؟

«محمود اعتمادزاده» (به‌آذین)، نویسنده و مترجم چپ ایرانی یکی از کسانی است که در فاصله دی ۱۳۶۶ تا بهمن ۱۳۶۹ را در خانه-زندان فرمانیه زندانی بوده است. او در کتاب خاطراتش تحت عنوان «بار دیگر و این بار»، به این زندان اشاره کرده است.

مفتی‌زاده مدت ۲۰ ماه در این مکان بود و هم‌آنجا با «سعید شعبان» از علمای مبارز اهل سنت لبنان و موسس جمعیت «حرکة التوحید الاسلامی» و «راشد الغنوشی» از رهبران مسلمانان اهل سنت تونس ملاقات کرده است که با جمهوری‌اسلامی روابط حسنه داشتند. جایی که ظاهر آبرومندتری برای نمایش زندانی به شخصیت‌های خارجی داشت. خانه‌ای که بر اساس دو روایت محمود اعتمادزاده و «سعید حجاریان» متوجه می‌شوید که زندانی بوده است با چندین اتاق برای زندانیان سیاسی.

سعید حجاریان، چهره امنیتی سابق، در گفت‌وگویی می‌گوید: «بعدها که نورالدین کیانوری و مریم فیروز (همسر کیانوری) به یک خانه منتقل شده بودند؛ در دهه ۷۰، گاهی به آن‌ها سر می‌زدم. در آن خانه جز کیانوری و مریم فیروز، عباس امیرانتظام و مفتی‌زاده هم نگهداری می‌شدند. کیانوری در گفتگو‌هایمان [بخوانید بازجویی] علیه امیرانتظام و مفتی‌زاده بدگویی می‌کرد.»

مفتی‌زاده در مکاتبات خود از زندان چه نوشت؟

مفتی‌زاده در فاصله ۵آبان۱۳۶۷ تا آبان ۱۳۷۱ که محدودیت‌های کمتری داشته است، در مجموع ۵۲ نامه خطاب به خانواده، پیروان خود و شورای مدیریت مکتب قرآن نوشت. در چهل نامه‌ای که به پرسش‌های شرعی شاگردان پاسخ داده، حرفی از مسائل سیاسی نیست.

اما لابلای سطور دوازده نامه بعدی، اشاراتی به آخرین نظراتش در رابطه با «سیاست و چگونگی مواجهه پیروان با سیاست» وجود دارد. در نامه‌ای به تاریخ ۳۰تیر۱۳۶۹ می‌گوید که از سال ۱۳۴۳ مسیر فعلی را انتخاب کرده و در آستانه انقلاب به این نتیجه رسیده است: «فعالیت‌های سیاسی لازم برای همراهی در صلاحیت حالای ما نیست، ولی به حکم ضرورت و به‌عنوان تکلیفی ثانوی باید وارد آن شویم.» [کتاب نامه‌های کاک احمد مفتی‌زاده، بخش اول: خطاب به شورای مدیریت مکتب قرآن، تدوین شورای مدیریت مکتب قرآن، تاریخ مقدمه: ۲۷اردیبهشت۱۳۸۷]

او در نامه مورخ ۳۰تیر۱۳۷۱ در حالی که به زحمت توان نوشتن داشته، می‌نویسد: «اگر خدای مدبرالامر بخواهد دوران زندان پایان یابد، از هم‌اکنون لازم است همه، خود را برای رعایت ضوابطی آماده کنیم که از سقوط ظاهری و باطنی مجدد عموم در شرایط تلف‌کننده عمر و غافل‌کننده دل جلوگیری کند. مهم‌ترین این ضوابط عبارتند از: حذر جدی همه از ظهورهای سیاسی و اجتماعی به هر صورت تا زمانی که بتوانیم برای هر فرد در حد تزکیه‌شدگی و صلاحیتش برنامه و حدود دعوت خیر را تعیین کنم.»

باید توجه داشت که مفتی‌زاده می‌دانست این نامه‌ها تنها پس از بررسی عوامل امنیتی می‌توانند ارسال شوند و در آن‌ها ملاحظاتی را در نظر می‌گرفت.

منتظری برای آزادی مفتی‌زاده چه کرد؟

«سعدی قریشی»، عضو شورای مدیریت مکتب قرآن که درباره مفتی‌زاده گفت‌وگویی با محسن کدیور داشته است، می‌گوید: «از آبان ۶۷ ملاقات‌ها بازتر شد. غیر از ۸ ماه که ملاقات‌ها کاملا قطع شده و از ایشان هیچ خبری نداشتیم، به دیدار آقای منتظری رفتیم. آقای منتظری و مفتی‌زاده به‌هم علاقه داشتند. قرار بود آیت‌الله موسوی اردبیلی، رییس دیوان عالی کشور به ملاقات قائم مقام رهبری بیاید. درخواست کردیم تا او از شخص اول قوه قضاییه بخواهند تا از مفتی‌زاده خبری به ما دهد. اما آقای منتظری گفت: به بالاتر از او گفته و خبری نشده! ۸ ماه بعد فهمیدیم، او به‌دلیل آنکه آقای خمینی از او خواسته تا قضیه سلمان رشدی را محکوم کند و او در زندان اطاعت نکرده، مدت ۸ ماه در یک بند از زندان اوین به تنهایی زندانی می‌شود. این انفرادی و ممنوع‌الملاقاتی تا چند ماه بعد از درگذشت آقای خمینی ادامه داشت.»

او در ادامه این گفت‌وگو به دیدار خود با «ابراهیم رئیسی» اشاره کرده و می‌گوید: «من و خواهرزاده‌اش، برای پیگیری رفتیم اوین. ماه محرم و تابستان بود. مردادماه ۱۳۶۸ با ابراهیم رئیسی ملاقات کردیم. [او در این ملاقات] معمم نبود. قبول کرد که مفتی‌زاده در اوین است. تظاهر کرد که چون مسئولان آن روز نیستند، فردا بیاییم. [ولی] فردا اصلا راهمان ندادند.»

در صفحه ۳۴۷ کتاب خاطرات ۱۳۶۸ اکبر هاشمی رفسنجانی، «بازسازی و سازندگی» که در ۱۳۹۱ منتشر شد؛ آمده است: «چهارشنبه ۱۲مهر۱۳۶۸ به دفترم آمدم. اعضای سمینار افغانستان آمدند. دکتر ولایتی و آقایان صبغة‌الله مجددی، سخنگوی اتحاد هفت‌گانه مستقر در پیشاور پاکستان و محمد محقق، سخنگوی ائتلاف هشتگانه شیعیان افغانستان صحبت کردند. من هم صحبت کوتاهی نمودم. سپس با آقای مجددی ملاقات خصوصی داشتیم که تقاضای کمک کرد و شفاعت برای آزادی آقای احمد مفتی‌زاده و اظهار آمادگی برای مذاکره با شوروی نمود.»

«صبغة‌الله مجددی» یکی از فقهای اهل سنت و یکی از بانفوذترین مجاهدان افغانستان بود که در سال۱۳۹۲ شمسی هم مدتی رییس‌جمهور افغانستان بود. درخواست او را نمی‌شد نادیده گرفت. ولی به‌رغم شفاعت آقای مجددی برای آزادی مفتی‌زاده، این درخواست او تنها منجر به لغو حکم ممنوع‌الملاقاتی و انفرادی مفتی‌زاده شد.

بیماری و مرگ مشکوک

اگر تصاویر زنده‌یاد مفتی‌زاده در قبل و پس از زندان را مشاهده کنید، آن عکس‌ها گواهی بر شدت شکنجه‌هایی است که بر او در مدت زندان تحمیل شد. برخی از شهروندان اهل سنت ایران از او با عنوان «شهید کاکه احمد مفتی‌زاده» نام می‌برند.

خانواده مفتی‌زاده در دی‌ماه ۱۳۷۰ از میان سطور نامه‌های او از زندان، متوجه می‌شوند که در بهداری زندان بستری است. آن‌ها یک سال بعد متوجه ابتلای او به بیماری سرطان کلیه می‌شوند. او در ملاقاتی به خانواده می‌گوید: «چندین نوبت بعد از خوردن غذای زندان بیهوش و روز بعد در بهداری زندان به‌هوش آمده‌ام.» او از کبودی به‌جا مانده بر بدنش متوجه شده که در زمان بیهوشی‌ به او موادی تزریق کرده‌اند. برداشت او در گفت‌وگو با خانواده این بود که: «حکومت می‌خواهد مرگم را جلو بیندازد.» پس از آن شاگردانش درخواست کردند که تا زیرنظر پزشک متخصص تحت معالجه قرار گیرد. ولی مقامات حکومت تنها زمانی او را آزاد کردند که به دلیل پیشرفت بیماری‌هایش، کار از کار گذشته بود.

سعدی قریشی در گفت‌وگو با محسن کدیور از بستری شدن ۲۰ روزه این مجتهد اهل تسنن به دلیل درد شکستگی مهره گردن در نیمه دوم خرداد ۱۳۷۱ در بیمارستان دادگستری تهران سخن گفته است. به گفته او در تیر ۱۳۷۱ و پس از مرخص شدن از بیمارستان، در حالی که هم‌چنان آثار ضعف و بی‌حالی در او مشهود بوده، تا زمان آزادی کامل در تهران به منزل خواهرش منتقل شد.

با افزایش فشارهای بین‌المللی برای آزادی او و با شدت یافتن بیماری‌هایی که در زندان به آن‌ها دچار شده بود، آزاد شد. آقای قریشی می‌گوید: «اواسط مرداد ۱۳۷۱حکومت ما را خواست و گفت: استاد مفتی‌زاده به‌شرطی که از تهران خارج نشود، آزاد است. اما مجاز به خروج از شهر نبود. عملا تبعید به تهران.»

با تقاضای خانواده هم برای اعزام به خارج برای مداوا موافقت نشد. به‌گفته آقای قریشی وضعیت او، روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شد. به همین اوایل تیر ۱۳۷۱ در بیمارستان آسیا تحت عمل جراحی قرار گرفت: «هنگام بستری شدن در بیمارستان آسیا، معلوم شد علاوه بر شکستگی مهره گردن و ضعف عمومی؛ غده‌ای سرطانی به بزرگی ۱۳ در ۸ در ۶ سانتی‌متر در کلیه‌ دارد.» متاسفانه برای رسیدگی دیر شده و بیماری بسیار پیشرفته بود. علی‌رغم این مساله، مفتی‌زاده تا زمان درگذشت‌، اجازه سفر به کردستان را نیافت.

در زمان بستری شدن مفتی‌زاده در بیمارستان آسیا و در منزل خواهرزاده‌اش، «دکتر حبیب‌الله پیمان»، «عزت‌الله سحابی» و مصطفی حسینی طباطبایی تنها کسانی بودند که جرات کرده و به عیادت او رفتند.

واکنش‌ رسانه‌های داخلی به خبر درگذشت مفتی‌زاده چه بود؟

پیکر احمد مفتی‌زاده پس از درگذشت، به سنندج انتقال یافت و نماز میت او روز چهارشنبه ۲۱بهمن‌۱۳۷۱ در منزل شخصی‌اش، با حضور هزاران تن در حیاط، پشت‌بام‌ها و کوچه‌های اطراف آن برگزار شد.

مراسم تشییع جنازه این مجتهد اهل تسنن نیز با شرکت هزاران نفر در سکوت کامل برگزار و پیکر او در قبرستان تپه شیخ محمد باقر سنندج به خاک سپرده شد.

تا یک هفته پس از خاکسپاری او، هیچ خبری از درگذشت او در رسانه‌های داخلی منتشر نشد. حتا پس از آن هم، رسانه‌های حکومتی هم درباره او اخبار دروغ منتشر کردند.

هفته‌نامه کیهان هوایی که از سوی موسسه کیهان برای ایرانیان خارج از کشور با مدیر مسئولی «عباس سلیمی نمین» منتشر می‌شد، روز ۲۴ بهمن‌ماه نوشت: «احمد مفتی‌زاده مسئول تشکیلات شمس در کردستان مرد. مفتی‌زاده معروف به علامه، بنیان‌گذار تشکیلات شمس و یکی از مبلغان مذهبی اهل سنت کردستان سه‌شنبه گذشته در شهر بوکان [؟؟] درگذشت. مفتی‌زاده پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله عناصری بود که در حوادث و درگیری‌های کردستان بی‌تاثیر نبود و غالبا مواضعی هم‌سو با ضد انقلابیون و گروهک‌های تجزیه طلب داشت. اما به‌دلیل تبری جستن از جریانات و گروه‌های وابسته آزاد شد.»

خبر درگذشت او در روزنامه کیهان مورخ ۲۶بهمن‌۱۳۷۱ هم بدون اشاره به ده سال حضور او در زندان‌های جمهوری‌اسلامی، این گونه منتشر شد: «علامه احمد مفتی‌زاده از علمای اهل سنت کردستان به دنبال عمل جراحی در یکی از بیمارستان‌های تهران درگذشت.»

روز ۲۷ بهمن‌ماه هم روزنامه اطلاعات در خبر بلندتری نوشت: «پیکر علامه احمد مفتی‌زاده یکی از علمای اهل سنت کردستان در سنندج تشییع و در محل تپه شیخ محمدباقر به خاک سپرده شد. علامه احمد مفتی‌زاده به دنبال یک عمل جراحی در یکی از بیمارستان‌های تهران درگذشت. پیکر او برای خاکسپاری به سنندج انتقال یافت.» این روزنامه هم در ادامه خبر خود، دروغ کیهان هوایی را عینا تکرار کرده و نوشت: «او به‌ دلیل تبری جستن از جریانات و گروه‌های وابسته آزاد شد.»

هیچ یک از رسانه‌ها، توضیحی درباره ۱۱ سال آخر حیات او نداده بودند.

ایران فردا با مدیر مسئولی «عزت‌الله سحابی» تنها مجله‌ای بود که در صفحه ۶۰ شماره پنجم سال اول انتشار خود، خبر درگذشت او را همراه با عکسی از آخرین روزهای حیات، منتشر کرد.

سوال‌های بی‌جواب

به‌جز ادعاهای خلاف واقع رسانه‌های حکومتی، مقامات جمهوری‌اسلامی به طور رسمی تا این لحظه مشخص نکرده‌اند که اتهامات او چه بوده و بر اساس کدام مواد قانونی به پنج سال حبس محکوم شده؟ چرا این مدت را در زندان انفرادی حضور داشته؟ چرا او را پنج سال بیشتر از مدت محکومیت در زندان نگه‌داشتند؟ چرا پس از آزادی، اجازه بازگشت او به کردستان را ندادند؟ بر اساس کدام قانون، رسیدگی پزشکی به وضعیت سلامتی او را به تاخیر انداختند؟

این‌ها سوالاتی است که با وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی در این سال‌ها شاهد تکرار آن‌ها هستیم؛ پرسش‌هایی که تکرار می‌شوند و هرگز پاسخی رسمی به آن‌ها داده نشده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy