Tuesday, Jan 18, 2022

صفحه نخست » سخنان عبدالکریم سروش کاسه کوزه شبه سکولارهای بی اصل و نسب را بهم ریخت، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_3.jpgگزارش محمود فرجامى از سخنرانى عبدالکریم سروش

برخی سخنان عبدالکریم سروش در «حلقه دیدگاه نو/سرای گفت و شنود»

سروش می‌گوید: اسلام دین رحمت و شفقت این چیزها نیست؛ دین سلطه است و جنگ و انتقام و «اقتدار». اگر کلیت قرآن و سیره را در نظر بگیریم درمی‌یابیم که هیچ ربطی به عشق و محبت و بردباری عیسی و مسیحیت (حتی عیسی و مسیحیتی که در قرآن تصویر می‌شود) ندارد و محمد حتی زمانی که در مکه بود و ظاهرا کاری علیه مشرکان و مخالفانش نمی‌کرد، هر جا که می‌توانست وعده انتقام و عذاب به آنها می‌داد. سروش در این رابطه گفت معنی عذاب در قرآن بعدها و خصوصا در ترجمه فارسی تقریبا تحریف شده و از «شکنجه» به سوی تنبیه شدید رفته. اگر در تورات چندان اثری از جهنم نیست و اگر در زرتشتی‌گری در حد پل چین‌وَت است و اگر در مسیحیت هم جهنم کم‌رنگ است، در اسلام و قرآن خدا چنان است که آتش بر جهنمیان نازل می‌کند و وقتی گوشتشان سوخت باز گوشت نو می‌رویاند تا «خوب طعم شکنجه الهی را بچشند». به عقیده او آیات و احادیث و روایت مبتنی بر مهرورزی و عطوفت و مدارا چنان در قرآن و سیره کم، جزیی و موردی هستند که می‌توان با قاطعیت گفت کلا قرآن «کتاب خوف» و «خشیت‌نامه» است و محمد، چنان که خود گفت، آمده بود تا بکشد، نه اینکه مثل عیسی بگوید طرف دیگر صورتم را هم سیلی بزن!

۱-حالا شبه سکولارهای کاسه داغتر از آش اگر راست می‌گویند از بابت چنین القابی به محمد پیامبر اسلام، سروش را از بابت اینکه به پیامبر اسلام "بی احترامی" کرده، به تیر ملامت گیرند درست به همان ترتیب که با بی دینان می‌کنند.

۲-آنهایی که می‌گویند همه ادیان یکسانند و فرقی باهم ندارند اگر جرئت دارند به این سخنان سروش که تمایز میان اسلام و مسیحیت و زردتشتیت را بازگو کرده، عکس العمل نشان دهند.

۳-القابی که سروش به اسلام داده عبارتند از "دین سلطه"، "جنگ و انتقام و اقتدار"، و القابی که به قرآن داده عبارتند از "کتاب خوف" و "خشیت نامه"، با احتساب به این القاب (که پیش از این متفکران بی دین ایرانی به روش عقلی، آنها را برشمردند)، بیچاره آن شبه سکولارهایی که به دنبال "پرتستانیسم" اسلامی یا "اسلام رحمانی"، خودشان را علاف کرده بودند!

۴- شبه سکولارهای بی اصل و نسب که با افول اصلاح طلبان اسلامگرا آه ندارند تا با سودا ناله کنند و پس از این سخنان سروش پته "پرتستانیسم" اسلامی‌شان روی آب افتاد، به جای سرخی شرم، به توجیه روی آورده و چون سروش بر محمد و آل محمد سقلمه زده بالجبار وی را بعنوان منتقد پذیرفتند اما همچنان نقد مشابه به اسلام و محمد که پیش از سروش از سوی متفکران بی دین صورت گرفته را زیر سبیلی رد می‌کنند یا اگر تازه به روی مبارکشان آورند آنهم طلبکارانه، که گویا دینداران منتقد واقعی دین‌شان هستند اما نقد بی دینان به اسلام طور دیگر است! خدا پدر مادر عبدالکریم سروش را بیامرزد که در مقاله "که دل به دست کمان ابرویی ست کافر کیش" لااقل برای "کافران" در نقد دین اسلام سهمی قائل شده اما این آدمک‌های کاسه داغتر از آش همین میزان سهم را نفی می‌کنند.

اما مشکل واقعی این آدمک‌ها اینست: اینها به روش دشوار تفکر محافظه کارند و چون بلد نیستند و بخاطر دشواری‌اش بدان تن نمی‌دهند در نتیجه مجبورند از نقد متفکر بی دین به دین، فاکتور بگیرند. به دلیل همین دشواری تفکر در باره تفکر است که به الگوی اصلاح طلبی دینی روی آوردند. به همین جهت نقد از منظر تفکر در باره تفکر نمی‌تواند در مخیله‌شان بگنجد.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy