بدیدم چهرهِ خاقانِ مغفور
میان خواب شب، مسرور و مغرور
تو گویی کز شکستِ ترکمن چای
نمانده لکهای امروزه بر جای
نه کس یادی کند از مُلکِ گنجه
نه یاری میرسد از آه و ضَجه
تزارِ روسیه راضی تر از پیش
که هر باجی دهد سلطانِ با ریش
هدر شد حقِ ما در آب و در خاک
از این ذِلت بود هر دیده نمناک
نگوید اندکی از عهدِ پنهان
همان بیتی که میتازد به شاهان
کنون ننگی دگر در کعبهِ سرد
که تاثیرش بود دیرین و پر درد
رییسِ منتصب بر پایِ پوتین
فتاده بر زمین چون نعشِ چوبین
به جُز طُغیان نباشد چارهِ کار
که شیخِ بی وطن ما را کُند خوار
چو جمع ما شود همراه و بیدار
به شوکت میرسد ایران دگر بار
کدام شکل مبارزه علیه جمهوری درست است؟ اکبر معارفی