Sunday, Jan 30, 2022

صفحه نخست » جمهوری اسلامی معلولِ علت فرهنگ اسلامی ماست، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_3.jpg(به بهانه ۲۲بهمن شوم)

ابتدا شمه ای در باره رابطه علت و معلول

یونانیان باستان که همواره فلسفی و عقلی می اندیشیدند برای هر پدیده نمادین بعنوان معلول، علتی قائل بودند. علتی نامتحرک که عامل تحرک است. در ترجمه فارسی می شود محرک نامتحرک یا علت نخستین یا مبادی اولیه. شناسایی ارسطویی در مورد یک پدیده مبتنی است بر همین علت نخستین. علت نخستین، بی آنکه خود تحرک داشته باشد عامل تحرک است. این عامل را ارسطو متافیزیک یا "ضرورت" نامیده. مسلمانان و معارفان اسلامی همچون ابن سینا این متافیزیک یا "ضرورت" ارسطویی را "واجب الوجود" که منظور خدا باشد ترجمه کردند.

به زبان مسلمانان و مذاهب دیگر، واجب الوجود یعنی خدا که نه زایید و نه راییده شده و خارج از بُعد زمان و مکان قرار دارد. اما فلسفه متافیزیکی و ضرورت ارسطویی نظر به هستی مادی دارد. متافیزیک، با وجود یا همان هستی مادی سر و کار دارد و نه خارج از این هستی. اگر از نظر مسلمان همچون ابن سینا، خدا در خارج از هستی مادی صفات این جهان را آفریده، خدای "ضرورت" یا همان متافیزیک ارسطویی در همین جهان هستی عامل تحرک است. پس هر پدیده ای در سطح کلان خود مسبوق به علت اولیه است که آن را بوجود می آورد.

پدیده فرهنگ در ساخت و بافت یک قلمرو مبتنی بر الگوها، یک امر کلان است که همهٔ رفتارها، کنش و واکنش ها در عرصه های مختلف را تحت پوشش قرار می دهد. به همین جهت می گوییم فرهنگ آلمانی، امریکایی، سوئدی و ایرانی و غیره. و یعنی این فرهنگ ها از هم متمایزند هرچند اگر نقاط مشترکی در آن یافت شوند. فرهنگ ایران پس از گذر از دوران باستان مبدل به فرهنگ جعلیِ اسلامی شده است. اسلام کانون اصلی فرهنگ ماست. این را می توان از تمام رویدادهای اسلامی/ جهلی آن، از دوره معتزله گرفته تا قیام اسلامی ابو مسلم خراسانی و چریک های فرقه اسماعیله شیعی هفت امامی و درون مشروطه ایرانی و انقلاب اسلامی و سپس تأسیس جمهوری اسلامی، فهمید. "ایران نوین" و "دروازه تمدنِ" رضاشاه و محمد رضاشاه که اصالتاً نمی توانستند با فرهنگ اسلامی ما سازگار باشند در واقع یک استثناء بودند که در نهایت قافیه را به قاعده فرهنگ ما در نماد انقلاب اسلامی و الگوی جمهوری اسلامی، باختند.

جمهوری اسلامی معلولِ علت فرهنگ ماست و نه حکومت های پهلوی. اگر بخواهیم بواسطه یا به روش علت و معلول، پدیده پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس و ماهیت جمهوری اسلامی را شناسایی کنیم، به هیچ وجه نمی توانیم از طریق شناساییِ صرفِ استثنائات (ایران نوین و دروازه تمدن) فرهنگ ما به شناسایی درست و قابل اتکاء دست یابیم بلکه این امر از طریق شناسایی قاعده فرهنگ اسلامی که همان "مبادی اولیه" باشد، صورت می گیرد. این مبادی اولیه، که هیچگاه عقلگرایی یا همان معیارهای عقلی به موضوعات در آن مأمن و مأوایی نداشته عامل یا آفریننده صفات نظام سیاسی ما در سراسر تاریخ بی تاریخمان بوده که همواره و همیشه، صلابت قدرت دین در آن نقش درجه اول داشته است. یعنی بموازت "فرهنگ دینی" و اسلامی، رویدادها و نظام های سیاسی نیز همگی(به جز برخی استثنائات) بدان منوال بوده اند. نظام سیاسی هخامنشیان مبتنی بر "یزدان گزیدگی" شاهان هخامنشی بوده به همین سبب نمی توانسته از الگوی آزادی دینی فراتر رود و آنگاه نظام سیاسی ساسانیان را داریم که مبتنی بر دین زردتشت بوده و در دوره اسلامی هم همه رویدادها، که الگوهای "انقلابی"ما کودن های سیاسی بوده اند، در نهایت امر، "انقلاب" ۲۲بهمن ۵۷ و جمهوری اسلامی که از چشمه خون شهید کربلا سیراب می شده را به پیروزی و سر منزل تباهی رساندیم و اکنون مشغول دست و پا زدن در آن هستیم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy