عریز فرهیخته ای پیرو پیامهای فراوان که همگی بر مقصر بودن روشنفکران و رهبران سیاسی مخالف نظام سیاسی پیش از انقلاب، اشاره داشتند، مقاله ای ارسال کرد که به شدت من را تکان داد. متوجه شدمکه فاصله گرفتن از سالهای پیش از انقلاب و عدم امکان ما به پاسخ به اتهامات فراوان و غیر آگاهانه در سطح شبکه های اجتماعی به تدریج مسیر تاریخ واقعی حوادث را تغییر میدهد. شاید فردا بسیار دیر باشد، از همین امروز باید روشنگری کرد. این وظیفه همهکسانی است که طیف روشنفکری ایران را از نیمه قرن نوزدهم تا به امروز دنبال کرده اند. اما پاره ای از مقاله دریافتی:
علی مرادی مراغه ای * تاریخ تحلیلی ایران* https://t.me/Ali_Moradi_maragheie
شایان ذکر است که در انقلاب مشروطه نیز همین گروههای مشابه یعنی روشنفکران و تجار آشنا به دنیای غرب به اتفاق علما فعال بودند با این تفاوت عمیق که روشنفکران انقلاب مشروطه نگرششان، غرب دوستی، دستاوردهای غربی، قانونگرایی، آزادیهای فردی، حقوق فردی، شهروندی، نوسازی و مدرنیزاسیون بود اما روشنفکران انقلاب ۵۷ متاثر از رخداد تلخ کودتای ۲۸مرداد و متاثر از اندیشه های چپ مارکسیستی، ضد غرب،ضد آموزههای غربی بود و آنها را مفاهيمي بورژوائی و ليبرالي و فراوردههای منحوس امپرياليسم سرمایه داری تعبیر میکردند! به همین خاطر تحصیلکردگان مشروطه برای پناهگاه و تحصن،سفارت خارجی را انتخاب میکردند اما تحصیلکردگان انقلاب ۵۷ سفارت خارجی را تسخیر میکردند...! پس تفاوت و تضادشان در واقع به اندازه تفاوتِ آخوندزاده، طالبوف، رسولزاده و مستشارالدوله... با امثال جزنی، طبری، کیانوری یا آل احمد و شریعتی است.
میبینیم که تا چه حد تحصیلکرده گان پیش از انقلاب ۵۷ در این نوشتار محدود شده اند. تنها رهبران حزب توده و « دوباره بازگشت به خودی ها» مطرح هستند، که اینان نیز هیچ سفارتخانه ای را اشغال نکردند. روشنفکران انقلاب ، پاکدامن، مومنی ، ناطق ، دولت آبادی ، ساعدی، درویشان، شاملو ، حاج سید جوادی، رحیمی ، قاضی ، ...که کار و تاثیرشان بسیار پر بار تر از چند نامی است که در این نوشته آمده است.
از اینکه فرهیختگانی هستند که پیش از شروع ارایه هر راهکاری به شناخت دقیق گذشته میپردازند، باعث شادی است. از اینکه در این راه به تحلیل تاریخی پیدایش انقلاب و جمهوری اسلامی می پردازند، درست نقطه نیاز اساسی ماست. اما زمانبندی تاریخی وقایع را نباید نادیده گرفت. آنچه در انقلاب ایران رخ داد، همان پدیده ایستکه در انقلاب اکتبر روسیه و به نوعی در انقلاب کبیر فرانسه رخ داد.
براندازی نظام حاکم بر جامعه فاز اول و جایگزینی این نظام فاز دوم است. در انقلاب کبیر فرانسه بر اندازی بوسیله روشنفکران و مردم صورتگرفت و دولت جایگزین نتوانست به نظام سیاسی تبدیل شود تا اینکه ناپلیون آمد. آیا می توان نتیجه گرفت که روشنفکران اروپایی و فرانسوی پیشتاز انقلاب بودند تا امپراطوری بوجود آید؟
بله در قسمت بر اندازی وابستگان به معممین جناح سنتی بازار و روشنفکران ،دانشجویان ، تحصیلکرده ها با همبودند. ولی شکل گیری جمهوری اسلامی به تدریج و با فشار، کشتار ، خشونت و تقلب های مکرر و سو استفاده از نام خمینی و اعتماد مردم، به سمت جمهوری اسلامی رفت. در این مسیر گلوله های ارزان برپا کنندگانجمهوری اسلامی همان مهاجران روستا ها به دور شهر های بزرگ بودند وهستند.
آن دم که «آقا» آمد، علیرضا نوریزاده