Monday, Feb 7, 2022

صفحه نخست » حمله به زبان فارسی و ایران شهروند مدار، عمادالدین باقی

Emad_Baghi.jpg جریانی که به اسم مقابله با شووینیسم فارسی نوعی دیگری ازشووینیسم و قوم مداری را ترویج و قوم و زبان را به ایدئولوژی تبدیل می کند

هیچ مدافع حقوق بشر و انسان خردمندی با «آموزش زبان مادری» مخالف نیست. مشکل من و آنچه از آن احساس خطر می‌کنم، القای نگاهی است که در لابلای دفاع از حق مادری پنهان شده و خطوط زهرآگینی که در لابلای کلمات تزریق می کنند.

ما از «ایران شهروند مدار» سخن می گوییم که شامل همه اقوام و تیره های ایرانی از آذربایجانی ها، بلوچ ها، عرب ها، کردها، پشتون ها، ترکمن ها، هزاره ها، لرها، تاجیک ها و گیلکی ها و همه اقوام ایرانی ساکن در فلات ایران است

مسئله اصلی، جریانی است که در پشت زبان مادری پنهان شده و آن را وسیله و بهانه‌ای برای بهم ریختگی اوضاع اجتماعی ایران می داند و زبان های قومی را در مقام تضاد و دشمنی با زبان فارسی و فرهنگ فارسی و اقوام فارسی می‌نشاند‌

اگر کسی می خواهد ابعاد و اهمیت موضوع را دریابد به تاریخ تلاش های روسیه و انگلیس برای از بین بردن زبان فارسی و به تاریخ هند مراجعه کند که چگونه انگلیس در قرن۱۹ که هند را مستعمره کرده بود زبان فارسی را ممنوع کرد و برای ان جریمه گذاشت تا زبان انگلیسی را رواج بخشد آنگاه پیامدهای آن در تاریخ آسیا را مطالعه کند.

***

روزنامه سازندگی، عمادالدین باقی

چند روز بود کتاب «حذف»، دفترغزل کاظم نظری بقا، به دستم رسیده بود. قصد داشتم به عنوان یک اتفاق فرهنگی در منطقه ترک نشین، چند کلامی درباره اش بنویسم تا اینکه به بهانه هشتک «مَنو فارسی»، برنامه ای در بی بی سی تحت عنوان «قند پارسی و کام‌های تلخ، روایت رنج اقلیت‌های زبانی ایران با هشتگ ‎منوفارسی» پخش شد. حقنه کردن اینکه زبان فارسی یک زبان تحمیلی به تورک هاست از زبان مصاحبه شونده نشان می داد، آگاهی دست آن کاران تولید آن از ایران، تاریخ ایران فرهنگ و زبان فارسی و حساسیت های پیرامون این موضوع، اندک است و انتشار آن در یک رسانه پرسابقه، دستاوردی جز به زیر سوال بردن آن نداشت. وقتی از تحمیل جبارانه و یا حتی از هژمونی زبان فارسی حرف می زنند گویی آگاهی از تاریخ چند صدساله ندارند و اینکه حتی در دوران سیطره سلسله های ترک در ایران نیز زبان فارسی، زبان رسمی بوده است.

توطئه اندیشی را آفت دانایی و داوری می دانم و این را هم آگاهم که هر شخصی و رسانه ای وقتی سخنی بگوید عده ای موافق و عده ای مخالف دارد اما درباره برنامه«قند پارسی و کام‌های تلخ» موضوع وقتی بیشتر درخور توجه می شود که بدانیم گوینده ادعای تحمیل زبان فارسی در این رسانه پرسابقه، همکار سازمانی متظاهر به دفاع از حقوق بشر است که صراحتا از تجزیه ایران و نیز از گروه های مسلح و تروریست تجزیه طلب در خوزستان و کردستان که همین روزها در دانمارک به جرم جاسوسی برای عربستان محاکمه می شوند آشکارا حمایت کرده اند.

امیر رشیدی از کارشناسان فضای مجازی و مقیم خارج از کشور در توییتی می گوید: ‏«در مورد هشتگ ‎منوفارسی، ضمن اینکه به نظرم شنیدن درد و رنج را واجب می‌کند برایم خیلی جالب است که اگر این هشتگ را که الان ترند اول ایران است در جستجوی توییتر و قسمت Top ببینید، تقریبا اکثر توییت‌های که Top شدند به زبان انگلیسی نوشته شده. کدام نقطه در ایران به این زبان صحبت می‌کنند؟». بدتر از آن درست در میانه کلید زدن آشوب های قومی توسط برخی قدرتچه های خارجی(نک: Dismantle Iran Now BESA Center Perspectives Paper No. 2,113, August 4, 2021 ) حرکتی ضدحقوق بشری و برخلاف ماده 20 میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است که ترویج تنفر نژادی، قومی و مذهبی را ممنوع می کند زیرا این نوع برنامه ها در جهت دامن زدن به تضادهای قومی و سوق دادن ایران به سوی خشونت داخلی است. این نوع برنامه ها با مخاطب القاء می کند که چه بسا نوعی لانسه کردن پان تورکسیم در راستای تشدید تضادهای قومی در ایران است. جریانی که به اسم مقابله با شووینیسم فارسی نوعی دیگری ازشووینیسم و قوم مداری را ترویج و قوم و زبان را به ایدئولوژی تبدیل می کند. تجربه نازی‌های آلمان نشان داد وقتی خاک و زبان و نژاد تبدیل به ایدئولوژی می شود چه فجایعی به بار می آورد و اصولاً از دل ایدئولوژی و پان و ایسم، جز طرد، خشونت و جنگ زاده نمی شود.

هیچ مدافع حقوق بشر و انسان خردمندی با «آموزش زبان مادری» مخالف نیست. مشکل من و آنچه از آن احساس خطر می‌کنم، القای نگاهی است که در لابلای دفاع از حق مادری پنهان شده و خطوط زهرآگینی که در لابلای کلمات تزریق می کنند مثل این که زبان فارسی، زبان تحمیلی به اقوام ایران است یا مانند اینکه فارس ها می کوشند به طور سیستماتیک تک زبانی حاکم کنند و.... در حالیکه می دانیم، تاریخ ایران و نیز وضعیت همین امروز ایران که زبان‌های اقوام گوناگون زنده و جاری هستند نافی این ادعای بی اساس است. اگر کسی نشانه‌ای از اراده قدرت یا حکومت در این زمینه در دست داشته باشد (که حداقل در ساختار حقوقی چنین نیست و قانون اساسی رسماً از آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی و ملی دفاع می‌کند) این مسئله ربطی به فارس ها و فارسی زبان ها ندارد و موجه کننده ادعا و اتهام تلاش سیستماتیک فارس ها برای تک زبانی کردن نیست بلکه این ادعایی است در جهت تشدید تضاد های قومی و نفرت پراکنی در جامعه ایران.

در دوره رضاشاه تحت تاثیر پیدایش جمهوری کردستان و جمهوری آذربایجان و جمهوری گیلان و شورش خزعل در خورستان به اشتباه راه حفظ یکپارچگی و تمامیت جغرافیایی ایران را در یکسان سازی دیده و با راه اندازی ترکی‌ستیزی و عرب ستیزی و انکار هویت های تاریخی اقوام و حتی تلاش برای حذف زبان های محلی و ایجاد ممنوعیت ها، بسترساز پیدایش پان ترکسیم و پان عربیسم و غیره شدند.

برخلاف پان عربیسم و پان‌ترکیسم و غیره که فقط روی محوریت آن قوم تاکید دارد و بقیه را حذف می کند و برخلاف نظریه یکسان سازی دوره رضا شاه، ما از «ایران شهروند مدار» سخن می گوییم که شامل همه اقوام و تیره های ایرانی از آذربایجانی ها، بلوچ ها، عرب ها، کردها، پشتون ها، ترکمن ها، هزاره ها، لرها، تاجیک ها و گیلکی ها و همه اقوام ایرانی ساکن در فلات ایران است، همان نظریه ای که در اصل 15قانون اساسی به روشنی بیان شده و نیز در اصول 19و20 درباره تساوی حقوقی همه اقوام و شهروندان بیان شده است. در ایران شهروند مدار همه تفاوت های قومی و زبانی ذوب می شوند و به جای تبدیل شدن به سرچشمه ستیزه ها، به منبع غنی فرهنگی و تنوعات و خلاقیت ها بدل می شوند. از این رو من با هر ایسمی مخالفم چون ایسم ها، ایدئولوژی و تعصب می آفرینند و ایران به معنای مزبور، یک واقعیت تاریخی است که نیازی به پان و ایسم ندارد. حرکت های ایذایی قوم گرایانه در مناطق گوناگون ایران، کوششی نافرجام است و جدی ترین این حرکت ها پان تورکیسم است و این حرکت ها و بازتاب هایش، تضعیف کننده مسیر شهروندمداری اند.

مغالطه تحقیر و نادیده گرفتن حقوق ملیت ها و اقوام و ضرورت آموزش زبان مادری و‌مشکلاتی که برای کودکان به وجود می آید با موضوع حق آموزش زبان مادری، مغالطه ای آگاهانه برای کوبیدن زبان فارسی است وگرنه مسئله نقض حقوق، شامل تهران نشین و شیعه و سنی و غیره هم می شود و مختص اقوام نیست.

پان...ایسم ها برای اثبات ادعای تحقیر، به رواج جوک های اتنیکی اشاره می کنند. این مشکل هرچند واقعیت داشته اما اصولا ربطی به مسئله زبان فارسی و زبانهای قومی ندارد بلکه یک مسئله ناهنجار و غیر اخلاقی است که در ادبیات طنز پیشینه دارد و در دوره قاجار بیشتر شده و شاید هم شیطنتی پشت آن بوده است. در دوره‌ خاصی به ویژه اواخر پهلوی، افرادی در نمایش ها و همایش ها برای بذله گویی و مزه پراکنی، جوک های قومیتی می ساختند و پخش می کردند که یکی از معروف ترین چهره های آن «سید کریم»کمدین معروف و بلکه مجبوب و مشهور به کمدین فوق ستاره ایرانی در دهه پنجاه خورشیدی بود.

البته این پدیده دارای ریشه ها و زمینه های تاریخی، روانشناختی و اجتماعی است و در جوامع اروپایی هم میان قومیت های مختلف به شدت رواج داشته و ستیزه هایی را ایجاد می کرده. فارغ از اینکه اصولاً جوک های اتنیکی از اساس امری ناپسند و نادرست است اما این ادعا از این جهت بی اساس و اغواگر است که اولا در درون خود این اقوام، جوک های بسیار درباره همدیگر می گویند. افزون بر این، جوک های اتنیکی درباره همه اقوام است و برای فارس ها و اصفهانی و شیرازی و لر و اراکی و قمی و کاشانی و غیره هم وجود دارد و اینکه به جای نفی هرنوع جوک اتنیکی، وجود آن را درباره یک قوم بهانه کرده و دلیل تحقیر سیستماتیک فارس ها و فتنه انگیزی میان اقوام کنند، شائبه های دیگری به وجود می آورد.

اکنون مسئله اصلی نگارنده، مسئله تاریخ و زبان نیست، مسئله اصلی، جریانی است که در پشت زبان مادری پنهان شده و آن را وسیله و بهانه‌ای برای بهم ریختگی اوضاع اجتماعی ایران می داند و زبان های قومی را در مقام تضاد و دشمنی با زبان فارسی و فرهنگ فارسی و اقوام فارسی می‌نشاند‌ که سده ها همزیستی داشته اند و اگر ستیزه هایی بوده منشاء و دلیل دیگری داشته است ولی تشدید تضاد قومی به بهانه زبان، یعنی کاشتن تخم خشونت.

چند سال پیش در سفری که به اردبیل داشتم با نخبگان، اندیشمندان و محققان برجسته ای آشنا شدم که برخلاف تصورات مرکز گرایانه که گویی توانمندی ها و سرمایه ها در مرکز انباشته شده اند اما در مناطق مختلف ایران گنجینه هایی وجود دارند که مرکز نشینان از آنها غافلند از جمله در اردبیل اندیشمندان ترک زبانی دیدم که می توانند وزنه تعادل به شمار آیند. در استان اردبیل چند انجمن ادبی وجود دارد. یکی از انها انجمن ادبی حافظ اردبیل است. کتاب حذف، محصول مشاعره های انجمن ادبی اردبیل است. من تخصصی در سنجش شعر ندارم و وارد هیچ داوری کارشناسی نمی شوم. آنچه در این موضوع برایم مهم است اینکه در یک انجمن ادبی اردبیل، همایشی از ترکان به زبان فارسی شعر می سرایند در همین سال ۱۴۰۰ کتاب دفتر غزل حذف از کاظم نظری بقا یکی از بروندادهای همین انجمن ادبی است. انجمنی با سابقه متشکل از کسانی که نسل اندر نسل ترک زبان بوده و در خانه و خیابان با زبان ترکی سخن می گویند اما در انجمن ادبی شان به فارسی و ترکی شعر می سرایند و دیوان شعر فارسی منتشر می کنند و حافظ خوانی می کنند. نمونه اعلای آنها مرحوم استاد شهریار است. این ها پاسداران واقعی زبان مادری و فرهنگ قومی منطقه اند زیرا آن را تبدیل به ایدئولوژی نمی کنند و در تقابل با تاریخ و فرهنگ سرزمین خود قرار نمی دهند بلکه همانگونه که در تمام سده های پیشین جاری بوده، هم افزایی ایجاد می کنند. اگر بتوان با تسامح از پیشوند پان استفاده کرد و آنها را پانتورکیران نامید می توان گفت بزرگترین خدمتی که حکومتی ها به پان تورکیسم کرده و می کنند بی مهربانی و تبعیض نسبت به مدافعان حقوق قومی و هویت خواهانی است که مسئله شان واقعا مسئله زبان و فرهنگ است نه پانتورکیسم.

برآن نیستم که از تاریخ پربار ادبیات و شعرای بزرگ آذربایجان که تورک بودند و به فارسی سروده اند و کتاب نوشته اند سخنی بگویم که در تخصص نگارنده هم نیست و خبرگان و اهل نظر به قدر کافی گفته و نوشته اند ولی همین مجموعه شعر «حذف» که در سال ۱۴۰۰ همین سالی که در آن هستیم و در اردبیل منتشر شده غزلی دارد به نام «میراث وطن»:

من آن روزی که آگاهانه دنبال وطن رفتم

به هر باغ اش برای راندن زاغ و زغن رفتم

......

وطن یعنی سجل جاودان و زنده یک قوم

برای احتراس مرز و بوم مرد و زن رفتم

به دستانم ببین بیل و کلنگ لفظ و معنا را

که من با آن برای دفع بیداد لجن رفتم

......

سپردم سینه‌ام را بر تیرهای تهمت دونان

بدین سنت، برای حفظ میراث کهن رفتم(ص۱۷۹)

و همین شاعر در غزل دیگری به نام «سکوت کوچه» زبان به شکوه می‌گشاید:

این مملکت که سنگ سیاه اش جواهر است

گویا به جز برای نشاط خواص نیست

باید چگونه گفت عزیزان که این وطن

صرفاً برای لذت یک عده خاص نیست

افسار ما به دست کسانی سپرده اند

در کارشان به قدر جُوی اختصاص نیست( ص۱۸۱)

در پایان این پرسش را مطرح می کنم که آیا برای مثال دولت انگلیس هم این را به عنوان آزادی بیان می پذیرد که رسانه هایی برای تشدید ستیزه های بین اسکاتلند و انگلیس وارد عمل شوند؟ بگذریم که آنچه در مورد ایران رخ می دهد چون کاملا جنبه قومی و زبانی دارد به مراتب بدتر و‌ مصداق بارز ماده20 میثاق است. اگر اسکاتلند در اوائل سده هجده میلادی با انعقاد یک قرارداد به انگلیس پیوسته و اتحادیه شده اند و می‌تواند جدا شود اما آذربایجان پاره طبیعی، تاریخی و اصلی ایران است و آنها که روی این نقطه دست گذاشته اند لقمه ای بزرگ است که از گلوی شان پایین نخواهد رفت.

دروازه بانی بی‌بی‌سی متوجه نشده اند که این موضوع، ناموس یک کشور و خط قرمز ایرانیان با هر گرایش (چه موافق چه مخالف نظم سیاسی موجود) است؟ چرا خود را به سطح تلویزیون های زرد سیاسی فارسی زبان در خارج از ایران تنزل می دهند؟ آیا در جوامع اروپایی هم نفرت پراکنی و کمک به راه اندازی ستیزه های قومی و ترویج خشونت، کار رسانه ای و مصداق آزادی بیان به شمار می رود؟

اگر به زبان انگلیسی هم بخواهند با همین هدف و کیفیت حمله ور شوند آنها بی‌تفاوت نخواهند بود چه رسد به اینکه همه بدانند داستان حمله به زبان فارسی یک موضوع هویتی، امنیتی، سیاسی و وسیله ای در دست جریانات ضد ایران شده است. اگر کسی می خواهد ابعاد و اهمیت موضوع را دریابد به تاریخ تلاش های روسیه و انگلیس برای از بین بردن زبان فارسی و به تاریخ هند مراجعه کند که چگونه انگلیس در قرن۱۹ که هند را مستعمره کرده بود زبان فارسی را ممنوع کرد و برای ان جریمه گذاشت تا زبان انگلیسی را رواج بخشد آنگاه پیامدهای آن در تاریخ آسیا را مطالعه کند.

کانال تلگرامی گفتارهای باقی

https://t.me/emadbaghi



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy