برای گشودن هر گره سختی راه هایی هست که همهی آن راهها را همگان میدانند. خرد همگان است که راه گشاست. بدون یاری خرد همگانی کارهای دشوار بزرگ آسان نخواهد شد. من سر آن نداشته و ندارم که بخواهم یک تنه به جنگ جهانخواران و نوکرانشان در ایران بروم. شاید هم ناکامی من در مبارزه با دشمنان میهنم از همین فروتنی و کوتاه بینی من سرچشمه گرفته است. من همیشه خود را یکی از سربازان پیادهی لشکر کشورم میدانستم و هنوز هم میدانم و همچنان امید به یاری هم میهنانم دارم و بس! " نه به دیّار و دیاری باری".
برای مبارزه با این بلایی که بر سر کشور ما آمده است شاید هزاران راهکار شدنی باشد، من تنها چند تایی از آنها را در اینجا نام خواهم برد. دیگر راهها را همگان و یا خردمندانی که بیشتر میدانند باید پیش پای مردمان ما بگذارند. نخست باید خودمان و دشمن خود را بشناسیم. خودمان دریابیم که ما کی هستیم و چرا به این خواری و زبونی دچار شدهایم؟ ما مادر و پدر داریم و پیشینهای چندهزار ساله داریم که دانایان و خردمندان جهان به آن ارج مینهند. هرکس مادر و پدر و گذشته خود را نشناسد خود را نمیشناسد. دشمنان ما تنها خامنهای و مشتی آخوند انگل و دزد و نیز چاقوکشان و آدمکشانی که به سرداری رسیدهاند و پای این آخوندها را میلیسند، نیستند. به تاریخ چند صد سالهی استعمار و غارت کشورمان نگاه کنیم تا بدانیم دشمنان ما کدامند؟ بهتر است من، ما، شما و همه هم میهنان مان به این راههای مبارزه بیاندیشیم. شما هم به شماری از راههای چاره یا مبارزه بیاندیشید:
• شناخت دوستان و دشمنان میهن و مردمان کشورمان
• شناخت کشورمان و جهان
• شناخت راههای مبارزهی پیموده شده در ایران و در جهان
• شناخت گمراهیها و کجرویهای خودمان و مبارزان کشورمان
•...
همانگونه که میبینیم بازشناسی هر کدام از راههای بالا نیاز به بررسیهای گستردهای دارد. به باور من تنها راهی که به پیروزی رسیده است راهی است که دکتر مصدق پیش پای ملت ایران نهاده است. دکتر مصدق در سال ۱۹۰۸ برای تحصیل به اروپا رفته بود. در همین هنگام ولادیمیر لنین رهبر انقلاب بلشویکی پس از شکست انقلاب ۱۹۰۵ در پاریس بود و سخنرانیها و نشستهای سیاسی فراوانی برگزار میکرد. لنین راه خود را رفت و مصدق هم کارهای خودش را دنبال کرد. مصدق مانند برخی از روشنفکران ایرانی به سوی لنین و اندیشههای او کشیده نشد. پیروزی مصدق در ایران و بیرون راندن انگلیسها از ایران کاری تازه و بی مانند بود و انگلیسها از این بی آبرویی همچنان رنج میبرند و با کمک نوکران خود مانند فداییان اسلام، نواب صفوی، خلیل طهماسبی، عبدخدایی، خمینی و خامنهای و بسیاری دیگر که در پس پرده این خائنان را رهبری میکنند، کوشیدهاند میهن ما را تا این اندازه ویران و بی سرو سامان کنند.
مبارزان سیاسی از راست تا چپ هرگز به بی مانند بودن و درستی راه مصدق پی نبرده و راه او را دنبال نکردهاند و بسیاری از آنان کشته و گروهی هم سرخورده و ناامید شدهاند. بسیاری از چپها بدون آن که راه مصدق را بشناسند و آن را بشناسانند امروز خود را مصدقی میدانند. گروهی میگویند که دوران مصدق گذشته است، اما نه، این گفته درست نیست، هنوز جبهه ملی به گونهای که دکتر مصدق درست کرد و با آن به پیروزی رسید در ایران پدید نیامده و پیروز نشده است. کسانی که میگویند دکتر مصدق حزب درست نکرد معنای جبهه ملی را درنیافتهاند. رهایی کشور ما تا پیروزی یک جبههی بزرگ و گستردهی ملی راه درازی در پیش دارد. حزب یکی از راهکارها است اما حزبها باید بتوانند جبهه شوند. حزب هایی که راه پدید آوردن جبهه ملی را نمیتوانند هموار کنند و به پیروزی برسانند هرگز پیروز نخواهند شد.
برای مبارزه با سرمایه داران جهانی که در غارت ایران همدست هستند تنها یک جبههی سراسری و همه گیر ملی میتواند پیروز شود. جبهههای رهایی بخش در جهان که پیروز شدهاند پس از پیروزی جبهه ملی دکتر مصدق پدید آمدهاند. نه شاه و نه خمینی در برابر جبههی سراسری مردمان ما تاب رویارویی را نداشتهاند. خامنهای و یک مشت آخوند انگل و گروهی چاقوکش لومپن هم در برابر جبههی سراسری مردمان میهن ما به راستی به مشتی خس و خاشاک میمانند. بیهوده نیست که مردمان دلیر میهن ما در برایر گلولههای استعمارگران فریاد میزنند: «ما همه با هم هستیم».
محمدرضا پهلوی در سوئیس و اروپا درس خوانده و زیر نظر زبردست ترین جاسوسان جهان دوره دیده بود. چندین زبان میدانست و جنگ افزارهای گوناگون را میشناخت و میتوانست به کاربرد. او در یک شب و با یک اشاره ایران را به دست آخوندها داد و فرار کرد. خامنهای و این آخوندهای بی سروپا با لومپنها و چاقوکشهای دوروبرشان به گردپای ارتشیان و جاسوسان کارکشته دوران دیکتاتوری پهلوی نمیرسند، اینها هنگامی که کشتیبان را سیاستی دیگر آید به بادی بندند. هنوز هستند بسیاری از ایرانیانی که نمیدانند که کشتیبانی که احمد قوام به پشتیبانی او مینازید، دریاسالار چرچیل بود!
انگلیسها با کمک آمریکاییها، دولت قانونی و ملی دکتر مصدق را با کودتا سرنگون کردند تا به کمک نوکران خود کشور ما را به جایی برسانند که جاسوس و بدکارهای مانند خامنهای و جانور آدمخواری مانند ابراهیم رئیسی را بر ملت ما بگمارند و با سخنان تهی و احمقانهی آنها ملت را خوار و سرشکسته کنند. حکومت اسلامی و گسترش خرافات و نادانی در میهن ما تلافی شکست انگلیسها از دکتر مصدق است. انگلیسها با پشتیبانی از آخوندهای انگلیسی فداییان اسلام که به شکل فسیل در آمدهاند و هیج گونه توانایی جز دروغ و فریب ندارند، ۴۳ سال است که کشور ما را به سوی ویرانی و نابودی سوق دادهاند.
آنچه ما را به این روز سیاه نشانده آن است که دشمنان ما میدانند که فردوسی خرد آفرین، نگهبان تاریخ ایران را باید از چشم و خرد مردمان ما به دور دارند. آخوندها فردوسی را دشمن خدا و قران میدانند چون شاهنامه فردوسی، به زبان فارسی و زنده کنندهی فرهنگ ایرانی است اما قران عربی است و کسی از آن سر در نمیآورد. درست برای همین است که مردمان ما را به خواندن قران عربی وامی دارند که کسی آن را نمیفهمد. آن گروه از مسلمان هایی که ندانسته سینه خود را برای اسلام و قران سپر میکنند نه اسلام را میشناسند و نه میدانند که در قران چه نوشته شده است؟ کسانی که عربی نمیدانند کورکورانه سخنان دروغ آخوندها را باور میکنند. آخوند همان کسی است که نوشتن مار را نمیداند و از نادانی مردم سوء استفاده میکند و دانشمندانی را که نوشتن مار را میدانند با کشیدن شکل مار از میان مردمان میراند. خوشبختانه امروز دیگر حتا نادانها و بی سوادها هم به دروغگویی خمینی و خامنهای پی بردهاند. کسانی هم که برای یاد گرفتن زبان عربی و فهمیدن قران تلاش کردند دست آخر به پوچ بودن و ضد و نقیض بودن ایات قران پی بردند. آخوندها در گفتارشان از ناسخ و منسوخ بودن آیههای قران نام میبرند و مردمانی هم که عربی نمیدانند، نمیفهمند این کلمات چیست؟ فقط کلمات درشت و بی معنا را میشنوند و به الله و قدرت خدای متعالی که نمیشناسند بی دلیل ایمان میآورند.
آخوندها از آیههای ناسخ و منسوخ برای مردم میگویند و کسی سر در نمیآورد یعنی چه؟ ناسخ به معنای نسخ و باطل کننده است. پرتال جامع علوم انسانی دربارهی نسخ مینویسد: «نسخ حکم بدون لفظ بدین معناست که آیهاى در قرآن ثابت است ولی مفهوم و مفاد تشریعی آن منسوخ گردیده و عمل به آن جایز نیست...» کسی نیست از این شیادان بپرسد که این الله چه قادر متعالی است که دستورش باطل است و عمل به آن جایز نیست؟ آیات منسوخ نیزبه معنای آیههای ردشده و باطل شده است.
ملت ایران چندین هزار سال است که با همهی بدبختیها و بلاهایی که بر سرش آمده همچنان در خیابانها فریاد میزند: «رأی من کو؟» این ملت به خود و به رأی و ارادهی خود باور دارد و بساط این انگلها را هم به زباله دان تاریخ خواهد ریخت، چه چرچیل باشد یا نباشد. من باور دارم که خرد همگانی ملت ما که به گفتهی فردوسی خداوند خرد است این سختی و ستم را نیز درهم خواهد شکست.
خرد همگانی با یاری خرد یک یک مردمان یعنی همگان پدید میآید و پیروز خواهد شد. دشمنان ملت ایران نیز از این خرد همگانی هراس دارند و میدانند روزی که مردمان میهن ما به خرد همگانی دست یابند به پیروزی میرسند. امروز در جهان و در کشورهای پیشرفته خرد همگانی در حزبها پدید میآید و حزبها هستند که کشورهای پیشرفته را اداره میکنند. برای آن که مردمان ما به خرد همگانی و حزب دست نیابند از کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی رضا سوادکوهی و به فرمان ژنرال آیرنساید انگلیسی تا به امروز مردمان کشور ما را از خردورزی همگانی و برپا ساختن سازمان سیاسی و حزب دور نگه داشتهاند. خمینی هم به پیروی از همان راه و روشِ ایرونساید، رضا سوادکوهی و محمد رضا پهلوی، حزب و حتا جبهه ملی را مرتد نامید. حاکمان وابسته به بیگانگان، مردمان میهن ما را از حزب ترساندهاند. در این سوی جهان هم اغلب دانشوران و استادان دانشگاهی هم میهن ما با آن که مدیران و استادن برجستهای هستند از حزب گریزانند. شاید برای آن است که اگر با حزبی ایرانی همکاری کنند نانشان آجر میشود. در این سوی جهان ایرانیها به نمایندگی در پارلمانها و وزارت هم میرسند البته اگر در تلاشهای حزبی کشور میزبان نشان بدهند که به کشور میزبان وفادار هستند.
حزب، دموکراسی، آسایش و رفاه برای کشورهای اروپایی خوب است و رواست اما برای مردمان کشورهای واپس نگه داشته شده ناروا و نادرست است. هرگونه حزب و سازمان سیاسی و غیر سیاسی در یک صد سال گذشته در کشور ما قدغن بوده و با زور سرنیزه و گلولههای آتشین نابود شده است. مردمان ما تا راه درست برپا کردن حزب را پیدا نکنند به آزادی و استقلال نمیرسند. من از نو جوانی در اندیشهی برپایی حزب بودهام اما خرد و دانش من آن اندازه نبوده است که مانند دکتر مصدق بر دشمن پیروز شوم. کوشندگان سیاسی و همرزمان ما هم تاکنون هیچ یک به پیروزی دست نیافتهاند. باشد تا راه بر پا کردن حزب را بیاموزیم و به کمک خردهمگانی به پیروزی دست بیابیم.
منوچهر تقوی بیات
از همسازان نهاد راهبردی
حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
کابوس ِ حاکم، خواب ترسناک خامنهای، مهران رفیعی
سالگرد انقلاب ایران مبارک باد، حمید رفیع