ضد انقلاب، چه آنها که استبدادشان با انقلاب ملت ایران رفت و چه آنها که استبداد ولایت مطلقه فقیه را تاسیس کردند مدعیاند که اوضاع کنونی کشور: چهل سال تحریم اقتصادی، درگیری ایران در جنگهای گوناگون، ویرانی طبیعت کشور، بیش از ۱۸ میلیون حاشیه نشین، عمومی شدن فقر در حالیکه مسئولان استبداد ولایت مطلقه فقیه با غارت اموال ملی برای خود ثروتهای عظیم بدست آوردهاند، باج دادن به قدرتهای خارجی و سوزاندن سرمایههای ملی چه مالی و چه انسانی نتیجه انقلاب بزرگ ملت ایران است! و با یکدیگر هم نظراند! دروغ میگویند، چرا؟ چون نمیخواهند ایرانی پی به قوتها و ضعفهای خود ببرد و اقدام به تبدیل کردن ضعفها به قوت و حفظ قوتهایش برای رسیدن به اهداف تاریخیاش یعنی ساختن ایران مستقل و آزاد بکند. نمیگویند که عدهای تمامیت خواه با طرح کودتایی که به نوار آیت معروف شد (۱)، از راه زد و بند با گروه ریگان و بوش، قبل و بعد از به قدرت رسیدن، (۲) علیه انقلاب و حقوق دوباره بدست آورده ملت ایران بنام اسلام، و ضد اسلام قرآن کودتا کردند. نمیگویند که آقای خمینی به نوزده تعهدی (۳)، که جلو چشم جهانیان به ملت ایران داده بود، خیانت کرد. نمیگویند که باری دیگر ملت ایران فرصت ممانعت از کودتایی دیگر را از دست داد و به مدت ۴۰ سال یکی از پلیدترین شکلهای استبداد بنام اسلام، ضد اسلام قرآن بر وطن حاکم شد! نمیخواهند ملت ایران از تجربه درس بگیرد و به ضعفها و قوتهای خود به عنوان ملت پی ببرد تا سعی در تصحیح اشتباهات و تبدیل ضعفها به قوت بکند.
آرزو میکنم که ملت ایران با تمیز اتفاقات، به بزرگی انقلاب خود که بیان قوتهایش بود پی ببرد و کودتایی را باز شناسد که بعلت ضعفهایش انجام گرفت. یکی از عادتهای ما ایرانیان این است که تجربه را با اولین شکست در نیمه رها میکنیم و تجربه را پایان یافته میپنداریم، در نتیجه بعد از شکست، تجربه را بدون فهم علتهای شکست رها میکنیم و بعد از مدتی با همان ضعفها تجربه جدیدی را از نو آغاز و شاهد شکستی جدید میشویم و دلیلش را خارج از خود میپنداریم. آرزو میکنم اینبار، ملت، تجربه انقلاب را رها نکند و در پی علتهای شکست برود و برای همیشه آنها را رفع و ضعفها را به قوت تبدیل کند. من بعد از کودتا علیه انقلاب، تجربه را رها نکردم و در ادامه تجربه، امیدوارم همراه دیگر هموطنان، قوتها را حفظ و ضعفها را به قوت بدل کنیم تا شکست دیروز به پیروزی درآینده بدل شود و بعد از گذار از استبداد حاکم، دیگر فرصتی به هیچ تمامیت خواهی برای کودتا با زد و بند با قدرتهای خارجی برای تاسیس استبدادی جدید ندهیم.
در آخر به هموطنانم میگویم، ایستادن بر اصولی چون استقلال و آزادی و دعوت آنها به این اصول، حق هر ایرانی است، و تصمیم جامعه نباید بیان سانسور این اصول باشد. ولایت جمهور مردم متکی به احترام به این اصول است. به هموطنانم میگویم که حرکت یعنی حیات و در حرکت بروز اشتباه ممکن است، بنابراین نباید از اشتباه کردن بترسیم. اشتباه، ضعفی را نمایان میکند که با تصحیح آن، در ادامه تجربه، پیروزیها ممکن میشوند.
میگویم راه حل، تغییر در پندار است. با ما است که اصالت دادن به زور را بنام "دین" و "مرام" و... که قرنها است در پندار ما قرار دادهاند پاک سازیم. چون و چرا کردن و تحقیق بدون پیشداوری را روش سازیم. تغییر کنیم تا توان تغییر دادن پیدا کنیم. بدانیم که با بقای استبداد در پندار و در عینیت با آرزوی اینکه یک مهره استبداد برود و مهره دیگری بیاید! عمر استبداد را بدست خود طولانی تر میکنیم! میگویم، نوع دولت (۴) (State)، تصویر پندار اکثریت جامعه است و اگر بخواهیم تصویر، استبداد در هر شکلش نباشد با ما است تا با تغییر خود تصویری بسازیم بیان کننده دولتی مستقل و آزاد که ایرانی از هر جنسیت، قومیت، دین یا مرام دارای حقوق برابر به عنوان بشر و شهروند باشند، که دفاع از حقوق ملی محور تصمیمگیری برای وطن گردد، که حقوق طبیعت از حقوق بشر جدایی ناپذیر باشد و این حقوق ماورای دین و مرام و هر نوع طرز فکری که هر ایرانی انتخاب میکند باشند. بیاموزیم حق را با انسان نسنجیم، انسان را با حق بسنجیم که این مهم قدم بزرگی برای رهایی ما خواهد بود، به یادتان میآورم که قبل از انقلاب، آقای خمینی یک مرجع تقلید بود و کسی از او انتظار دروغ گفتن آنهم در عشق به قدرت را نداشت، در پاریس جلوی چشم جهانیان متعهد به نوزده اصل شد، آن اصول را بیان کرد و خود را به آنها ملزم دانست. در اثر سانسورها نسل امروز شاید اصلا نداند آن اصول کدامها بودند. نداند که آقای خمینی و تمامی نیروهای سیاسی را، بخشی از ملت با آن اصول نسنجیدند، فکر کردند چون آقای خمینی آن اصول را بیان کرده، هر آنچه بعد از آن بگوید بر پایه همان اصول است و حق را با خمینی سنجیدند و آمد بر سرمان آنچه آمد.
شاد باشید.
حمید رفیع