Friday, Feb 18, 2022

صفحه نخست » فروپاشی: کابوسی بدتر از سرنگونی، کورش عرفانی

Kourosh_Erfani-6.jpgشرایط تاریخی و فرهنگی به ایرانیان اجازه نداد که در این چهل و سه سال رژیم نالایق و ضد مردمی را با یک قیام از قدرت پایین بکشند. این امر اما سبب ایجاد یک تصور اشتباه در مغزهای کوچک رهبران نظام حاکم شد: حال که خطر سرنگونی عاجل در میان نیست، هر کاری که بخواهیم می‌توانیم بکنیم.
برمبنای این محاسبه‌ی غلط، رژیم عملکرد خود را بر فساد و غارت و سرکوب و چپاول و دروغ و جنایت بنا گذاشت، بی خبر از آن که کار غلط، به واسطه‌ی انگیزه و علت خود، نتیجه‌ی درست نمی‌دهد.
تراکم حماقت و خباثت در تصمیم‌های ریز و درشت رژیم آن را به روزی که می‌بینیم انداخته است: از ایران رانده، از جهان مانده.
به جرات می‌توان گفت که هم اکنون کمتر رژیمی در کره‌ی زمین از حال و روزی به بدی حال نظام آخوندی برخوردار است: ورشکستگی مالی و اقتصادی، ناکامی ایدئولوژیک، نفرت اجتماعی، از هم پاشیدگی نهادینه و ناروشن بودن آینده‌ی حتی کوتاه مدت، -اجازه دهید که در مورد میان مدت و بلند مدت صحبتی به میان نیاوریم-.

این وضعیت یک بار دیگر مطلبی را که قبل از این بازگو کرده بودیم به یاد می‌آوریم: اگر سرنگونی یک احتمال است، فروپاشی حتمی است. تفاوت این دو چیست؟
سرنگونی به معنای بیرون کشیدن قدرت از دست رژیم حاکم است، فروپاشی به معنای بیرون آمدن قدرت از دست رژیم حاکم. از دیدگاه مدیریتی اگر بخواهیم این دو را مقایسه کنیم چنین می‌شود که سرنگونی، خارج کردن کنترل کشور از دست یک رژیم است، فروپاشی، خارج شدن کنترل کشور از دست یک رژیم.
به این ترتیب آن چه به طور روزانه، هفتگی و ماهانه جلوی چشم ایرانیان و جهانیان می‌گذرد حرکتِ در حال شتاب گرفتن رژیم درمسیر فروپاشی یا از دست دادن کنترل کشور است. چند نمونه:
• کنترل مذاکرات احیای برجام دیگر در دست رژیم نیست، در دست روسیه و چین است که با آمریکا مذاکره می‌کنند و اگر اسرائیل تایید کند، به رژیم ابلاغ می‌شود که اجرا کند.
• کنترل حفظ جان نفرات نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه در دست رژیم نیست، در دست اسرائیل است که جلوی چشم روس‌ها هر موقع بخواهد آنها را با موشک و پهباد و هواپیما شکار می‌کند.
• کنترل مناطق منابع نفتی و گاز جدید کشور در اختیار رژیم نیست، در اختیار چین است که در حال ورود تکنسین و نیروی نظامی به خاک ایران است تا محوطه‌ی اجرای پروژه‌هایش را حصار کشی و محافظت کنند. نیروهای رژیم حق پا گذاشتن به آن مناطق را نخواهند داشت.
• کنترل دوربین‌های مدار بسته‌ی زندان‌ها، فرودگاه‌ها، راه آهن و امثال آن دیگر در دست حکومت نیست، در دست هکرهای مخالف است.
• کنترل اسناد محرمانه‌ی نظام، حتی اسناد دزدی‌های کثیف و کلان سرداران قهرمان دزدی مثل قاسم سلیمانی و خانمش دیگر در اختیار سازمان اطلاعات سپاه پاسداران نیست، در دست افشاء گرانی است که قول افشای بدتر از این را هم داده‌اند.
• کنترل اقتصاد ایران دیگر در اختیار رژیم نیست، در اختیار اداره‌ی نظارت بر تحریم‌های ایران در وزارت خزانه داری آمریکاست که می‌تواند به سه سوت تحریمی، درآمد نفتی ۱۰۰ میلیاردی رژیم را به ۳ تا ۵ میلیارد در سال کاهش دهد و ارزش اسکناس‌های درشت پول ملی کشور را با کاغذی که دور ساندویچ می‌پیچند یکی کند.
• کنترل مراکز حساس و هسته‌ای رژیم در دست آدم‌های خودش نیست، در دست هکرها و خرابکاران موساد است که هر موقع بخواهند آنها را از کار انداخته یا منفجر می‌کنند.
• کنترل صدا و سیما و شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی آن در دست حکومت نیست، در دست هکرهای مخالف است که تصویر و شعارهای ضد رژیم پخش می‌کنند.
• کنترل بسیاری از مناطق شهری و حاشیه‌ی شهری و راهها و روستاها دیگر در دست نهادی انتظامی و امنیتی رژیم نیست، در دست راهزنان گرسنه و مسلحی است که مردم را با قمه و چاقو و اسلحه‌ی گرم سرقت می‌کنند و نیروهای انتظامی رژیم یا جرات ندارند به آن جا بروند یا بنزین و لاستیک برای به راه انداختن ماشین پاسگاه خود ندارند.
• کنترل ساختمان‌ها و پل‌ها و تیرهای چراغ برق و نظارت بر تعمیر و نگهداری آنها دیگر در دست نهادهای دولتی نیست، بلکه در دست کسانی است که روزانه و شبانه در حال بریدن قطعات و سیم‌ها و بازکردن پیچ‌ها و غیره هستند تا آنها را به پول نزدیک کنند و برای بچه‌هایشان نان تهیه کنند.
• کنترل عمامه‌ی آخوندها بر روی سرشان دیگر در اختیار خودشان نیست، بلکه در دست کسانی است که اگر آخوند را در خیابان ببینند با آب دهان، پَس گردنی و یا قمه از او پذیرایی می‌کنند.
• کنترل کشتی هایی که برای حوثی‌ها از طرف سپاه اسلحه می‌برند در دست خود سپاه نیست، در دست گشت نیروی دریایی آمریکاست که آنها را در میانه راه توقیف و سلاح‌های آنها را ضبط کرده، به فروش می‌رساند و با آن خسارت قربانیان عملیات تروریستی نیروهای وابسته به رژیم را می‌پردازد.
• کنترل قیمت‌های بازار در دست نهادهای دولتی نیست، بلکه در دست باندهای مخوف متعلق به بازاری‌های تازه مسلمان موئتلفه در اتاق‌های بازرگانی، وزارت بازرگانی و نیز سایر مافیاهای خصولتی است که به هر قیمتی بخواهند می‌فروشند.
• کنترل فروش نفت ایران به قیمت زیر بازار در اختیار وزارت نفت یا نفت کش‌های سپاه نیست، در اختیار چینی هاست که با موافقت آمریکا آن را به زیر قیمت بازار خریداری کنند و بابت آن، به خاطر تحریم‌ها، حتی پولی هم پرداخت نمی‌کنند.
این لیست را می‌شود با دهها یا صدها مورد ریز و درشت دیگر نشان داد، اما نتیجه همان است و آن این که حیطه‌ی کنترل اوضاع مملکت توسط حکومت در حال آب رفتن است و به مرور محدود خواهد شد به منطقه‌ی پاستور، کاخ ریاست جمهوری و برخی از ساختمان‌های سپاه در تهران و شهرستان‌ها. حتی شهرک هایی که با دیوار و حصار برای خودشان درست کرده بودند دیگر تحت کنترل آنها نیست، چون تصاویر ماهواره‌ای و پهبادی به تدریج جزییات این مناطق را افشاء کرده و می‌کنند.
به این ترتیب می‌بینیم که از کل امور و فضای مملکت، بخش عمده‌ای از آن تا همین جا از کنترل رژیم اسلامی خارج شده است و این روند در آینده‌ی نزدیک تشدید و آشکارتر خواهد شد. این پدیده همان شاخص‌های فروپاشی است که در مقالات گذشته در دو-سه سال اخیر مورد اشاره و بحث قرار داده‌ایم. این روند آن قدر ادامه پیدا می‌کند که مانند برخی از کشورهای آشوب زده‌ی آفریقایی، تمام تلاش ارتش و پلیس و حکومت آن کشور خلاصه می‌شود در تامین امنیت کاخ ریاست جمهوری از دست گروه‌های ریز و درشت مسلح و حفظ جان رئیس جمهور آن کشور به همراه خانم و بچه ها؛ با روندی که در ایران قابل پیش بینی است به جایی خواهیم رسید که نظامی که قرار بود شرایط ظهور خود آقا امام زمان را در مکه آماده سازد و احمدی نژاد برای آسان سازی حرکت سپاهیان او با اسب، ساخت جاده‌ای را از چاه جمکران به تهران به قرارگاه خاتم الانبیاء واگذار کرده بود، در شرایطی قرار خواهد گرفت که کنترل امنیت محوطه‌ای که مقام معظم جنایتکار رهبری و آق مجتبی و اهل و اعیال در آن زندگی می‌کنند، به عنوان پیروزی «محور مقاومت» در منطقه و ثمره‌ی آرمان‌های پراعتلای انقلاب اسلامی-آخوندی در جهان مطرح شود.
آری، این سرنوشت رقت بار نظام متشکل از احمقان و دزدان آدمکش است. آنها در آینده روزگاری را تجربه خواهند کرد که، همان طور که قبل از این گفته بودیم، دردناکترین صفحات تاریخ ایران را برای حاکمان رقم خواهد زد.
سفارش نگارنده به تمامی ایرانیان این است که خود را برای شرایطی آماده کنند که سخت و هولناک است، اما با درایت و هشیاریِ من و شما، برون رفت مناسب از آن ممکن و میسر خواهد بود. از این پس، آن که باید نگران آینده‌ی خویش باشد رژیم و رژیمی‌ها هستند، چرا که می‌دانند به نحوی جارو خواهند شد که سرنوشت سیاه و هولناک قذافی برایشان یک آرزو باشد. شاید در آن مقطع، رژیمی‌ها به این فکر کنند که ایکاش گذاشته بودیم سرنگونمان کنند تا این که به سوی فروپاشی برویم؛ چرا که سرنگونی می‌تواند در قالب یک حرکت قابل مدیریت مطرح باشد، اما فروپاشی بدترین آشوب‌ها را با خود می‌آورد. خشم، نفرت و انتقام حرف اصلی را در فاز نهایی فروپاشی خواهند زد.
وظیفه‌ی هر ایرانی آگاهی است که خود را برای مدیریت فاز نهایی دوران فروپاشی آماده سازد. کسب دانش و اطلاعات، تدارک امکانات مادی، تاکید بر کار جمعی و ایجاد اتحاد میان مردم، داشتن یک شعار واحد و انتخاب یک فرد به عنوان رهبر برای این مرحله ضروری و لازم است. از حالا تدارک ببینیم، چرا که شروع پایان در راهست. انتخاب با ماست. #
برای دنبال کردن برنامه‌های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ‎ی «بی ‎نهایت ‎گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی ‎نهایت ‎گرایی: نظریه‎ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy