Friday, Feb 18, 2022

صفحه نخست » همه می خواهند از ایران بروند؛ موج جدید مهاجرت چه بر سر کشور می‌آورد؟

mohajerat_021822.jpgرقیه رضایی - ایران وایر

به گفته یک عضو اتاق بازرگانی ایران، تب مهاجرت به افرادی که فاقد استانداردهای پیشین مهاجرت بوده‌اند، رسیده است و حالا افراد «عادی» که شامل لوله‌کش تا کابینت‌ساز و آشپز و برق کار و آرایش‌گر هستند نیز متقاضی مهاجرت‌ هستند.

در ایران چه خبر است و چرا اغلب مردم، حتی کارگران نیمه‌ماهر هم می‌خواهند از کشوری که در آن به دنیا آمده‌اند، زبان آن را می‌دانند و خانواده و عزیزان‌شان در آن ساکن هستند، مهاجرت کنند؟ با این موج جدید مهاجرت، چه بر سر اقتصاد شکننده ایران و جامعه تضعیف‌ شده ایران خواهد آمد؟

«ایران‌وایر» برای پاسخ به این سوالات، با «مهرداد درویش‌پور»، جامعه‌شناس و استاد «دانشگاه مالاردالن» در سوئد، «هیوا سروی»، کارگر ایرانی که چند سالی است در «منچستر» بریتانیا کابینت‌سازی می‌کند و یک برق‌کار ساکن تهران گفت‌وگو کرده است تا به این سوالات پاسخ دهد.

آیا مهاجرت کارگران نیمه‌ماهر یا ساده، عادی است؟

مهاجرت کارگران در همه جای دنیا موضوع جدیدی نیست. در ایران، از دهه ۱۹۶۰ و هم‌زمان با تاسیس دولت‌های ملی در کشورهای همسایه جنوبی آن، کارگران بسیاری، به ویژه از روستاها و حاشیه‌های شهرهای استان‌های جنوبی، راهی این کشورها شدند تا کار کنند. شواهدی وجود دارد که در اواسط دهه ۱۹۷۰ یا اوایل دهه ۱۳۵۰، نزدیک به یک سوم جمعیت ساکن کویت که صنعت نفت آن در حال توسعه بود، کارگران ایرانی بودند.

علاوه بر این، در اواخر دهه ۶۰ و با پایان یافتن جنگ ایران و عراق نیز جمعیت بی‌شمار جوان بی‌کار ایرانی با مجوز دولت ژاپن برای سفر و کار بدون ویزا به این کشور رفتند که نمونه بسیار خوبی از مهاجرت کارگران ساده و نیمه ماهر ایرانی به آن سوی آب‌ها است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

اما دست‌کم در چند دهه اخیر، مهاجرت کارگران ایرانی به شدت کاهش یافته و فقط محدود به کشورهای همسایه مانند ترکیه، اقلیم کردستان عراق، کویت و امارات و آن‌هم با هدف جمع کردن سرمایه و بازگشت به ایران بوده است. بنابراین، شاید نگرانی برای این دل‌ بریدن و رفتن، یا آن‌گونه که «حمید حسینی»، عضو اتاق بازرگانی ایران گفته است که تقاضای مهاجرت آدم‌های عادی و افراد دارای حرفه باید سیاست‌گذاران را نگران کند، بی‌راه نباشد.

آیا وضعیت در ایران واقعا وخیم است؟

برای این‌که به واقعیت درباره اوضاع تقاضای مهاجرت در ایران پی ببریم، هیچ منبعی بهتر و آگاه‌تر از خود شهروندان نیست.

«هیوا سروی»، جوان ۳۰ ساله ایرانی که از سال ۲۰۱۵ به بریتانیا پناهنده شده است، اکنون در شهر «منچستر»، در یک کابینت‌سازی کار می‌کند. او درباره تجربه مهاجرت خود به «ایران‌وایر» می‌گوید: «بهترین کاری که در عمرم کردم، مهاجرت بود. من در ایران کارگر مبل‌سازی بودم. چیزهایی که این‌ جا دارم را در ایران خواب‌شان را هم نمی‌دیدم.»

خانواده سروی در اوایل دهه ۱۳۷۰ از روستای خود در استان کردستان به «قلعه حسن‌خان»، در حاشیه غربی شهر تهران مهاجرت کردند و او نیز تا قبل از مهاجرت به بریتانیا، در این شهرستان و در خانه مادرش زندگی می‌کرد.

سروی درباره شرایط زندگی‌ خود در بریتانیا می‌گوید: «من این‌جا با وام بانکی خانه خریده‌ام، از همان سال اول هم ماشین خریدم و سالی یک بار به اسپانیا یا ایتالیا می‌روم. این چیزها در ایران با این‌ که در خانه مادرم زندگی می‌کردم و برادرهایم هم در خرج مادرم کمک می‌کردند، اصلا ممکن نبود.»

او که یک نوکیش مسیحی است، به آزادی مذهب و روابط اجتماعی در بریتانیا اشاره می‌کند و می‌گوید: «این‌جا آزادی دارم و خودم دینم را انتخاب کرده‌ام. در روابطم با آدم‌ها راحت‌ترم و می‌توانم مشروب بخورم. شاید مسخره باشد ولی در ایران در کارگاهی که من کار می‌کردم، صاحب‌کارم مذهبی بود. با این‌ که آن‌ جا بساط هر جور مواد مخدری مهیا بود، حتی بیرون از محل کار حق نداشتیم مشروب بخوریم. صاحب‌کارم خودش تریاکی بود و جز من و یک نفر دیگر، همه مثل خودش معتاد شده بودند.»

«جواد» در ایران برق‌کار است. او می‌گوید که هر لحظه بتواند، مهاجرت می‌کند: «من اوستای خودم هستم و ماهی ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان بر حسب مقدار کار و قراردادهایی که می‌بندم، درآمد دارم. اگر هیچ خرجی نکنم و همه پولم را پس‌انداز کنم، سر سال بین ۱۲۰ تا ۱۸۰ میلیون تومان پس‌انداز دارم. با این پول چه می‌توان کرد؟ هر سال همین مقدار پول فقط به اجاره خانه‌ام اضافه می‌شود. خانه زیر دو میلیارد نیست. »

او می‌گوید رفیقش که مهارت او را هم ندارد و به کانادا مهاجرت کرده، حالا هم خانه خریده است و هم ماشینی سوار می‌شود که اصلا در ایران نیست: «رفیقم این‌جا هیچ نداشت اما الان در کانادا برق‌کار است. چون کار بلد بود، بعد از یک دوره کوتاه در کالج مدرک گرفت. حالا یک ماشین آکورا سوار می‌شود و یک خانه بزرگ خریده است.»

چرا کارگران بخش‌های خدماتی ایران می‌خواهند مهاجرت کنند؟

مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس و پژوهش‌گر مهاجرت و جنسیت معتقد است: «مهاجرت نیروی کار نیمه‌ماهر و ماهر از کشورهای پیرامونی به غرب جهان مرسوم است و افراد گاه تنها به دلیل بهبود شرایط اقتصادی خود یا به دلیل فقدان چشم‌اندازی در آینده، به قصد کار یا به کشورهای همسایه یا به کشورهای غربی می‌روند.»

با این وجود، او می‌گوید که گستردگی دامنه موضوع این گونه مهاجرت بدون قصد بازگشت در میان کارگران نیمه‌ماهر و افراد میان‌سال در ایران بی سابقه است.

درویش‌پور درباره دلایلی که کارگران را به مهاجرت وا می‌دارند، به «ایران‌وایر» می‌گوید: «در تاریخ ایران، مهاجرت به غرب بیشتر مربوط به طبقات مرفه بوده است. اگرچه مواردی مانند مهاجرت کارگران به باکو یا کشورهای همسایه در خلیج فارس هم داشته‌ایم اما با ابعاد چنین گسترده مهاجرت اقتصادی که دامنه آن به کارگران نیمه‌ماهر نیز کشیده شده، قابل مقایسه نیست. این امر نشان دهنده این واقعیت است که با توجه به بحران‌های اقتصادی، گرانی، تورم، بی‌کاری و کاهش سطح واقعی دستمزدها، هیچ چشم‌انداز امید‌بخشی از آینده وجود ندارد.»

این جامعه‌شناس و استاد با‌سابقه در دانشگاه مالاردالن سوئد هم‌چنین می‌گوید: «نسل جوان و زنان به دلیل تبعیض‌های مضاعف در کشور و این که افق روشنی از آینده ندارند و نیز این واقعیت که شکاف ارزشی بزرگ‌تری با حکومت اسلامی در ایران دارند، خود را بی‌آینده‌ترین گروه‌ها می‌بینند و بنابراین تمایل به مهاجرت در آن‌ها بیشتر است. در مورد جوانان، این واقعیت که وقت بیشتری برای سرمایه‌گذاری برای آینده دارند نیز انگیزه آن‌ها را برای مهاجرت تقویت می‌کند.»

درویش‌پور در ادامه با اشاره به تغییر سن جامعه متقاضی مهاجرت از ایران می‌گوید: «اما آن‌چه که امروز در جامعه ایران مشاهده می‌شود، این است که ترکیب گروه‌های سنی میان‌سالی که الزاما انگیزه سیاسی و انسانی هم ندارند و تنها به دلایل اقتصادی قصد مهاجرت دارند، افزایش یافته است.»

او ادامه می‌دهد: «حتی کارگران ماهر و نیمه‌ماهر میان‌سال در ایران به رغم این‌ که عمری را در کشور سرمایه گذاری کرده‌اند، افق درخوری نمی‌بینند و تصمیم به مهاجرت می‌گیرند. این نشان دهنده شدت فشارهای اقتصادی و ناهنجاری‌های جامعه ایران و بی افقی است.»

مهرداد درویش‌پور به تبعیض‌های قومیتی و اتنیکی نیز به‌ عنوان یکی دیگر از عوامل مهاجرت اقتصادی اشاره می‌کند و می‌گوید: «از طبقات تهی‌دست که مهاجرت در بین آن‌ها روزافزون است، گروه‌های اتنیکی تحت ستم، به‌ویژه مهاجران افغانستانی‌تبار هستند که از کمترین بخت پی‌ریزی یک آینده درخور در کشور برخوردارند. گستردگی مهاجرت جوانان و نوجوانان افغانستانی‌‌تبار که در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده‌اند، با وجود تهی‌دستی آن‌ها، بیان‌گر تبعیض‌های شدید اتنیکی، به ویژه علیه آن‌ها است.»

با این موج جدید مهاجرت، چه بر سر ایران خواهد آمد؟

به باور مهرداد درویش‌پور، گسترش مهاجرت اقتصادی کارگران، نشان‌دهنده فقیرتر شدن هر چه بیشتر جامعه و بی‌آیندگی برای شهروندان است.

او ادامه می‌دهد: «حتی اگر مهاجرت‌ با انگیزه‌های سیاسی گروه‌هایی هم‌چون نویسندگان، روشن‌فکران، فعالان مدنی و سیاسی که عرصه را بر خود تنگ می‌بینند و راه ترک را در پیش می‌گیرند، کنار بگذاریم، مهاجرت اقتصادی و به‌ویژه نیروهای کار نیمه‌ماهر که سرمایه‌های اجتماعی و انسانی کشور هستند، ضربه بزرگی به جامعه ایران می‌زند.»

درویش‌پور مهاجرت نیروی کاری که آموزش‌ دیده و تجربه کسب کرده است به قصد ماندن در کشور مقصد را عامل فقیرتر شدن جامعه مبدا می‌داند و می‌گوید: «از یک طرف با مهاجرت این نیروها به کشورهای غربی، سود اصلی حاصل از مهاجرت نصیب این کشورها می‌شود و از طرفی هم خلایی غیرقابل جبران برای جایگزینی نیروی کار ماهر ایجاد می‌شود. این در کنار مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی، جامعه را فقیرتر خواهد کرد.»

درویش‌پور با اشاره به مفهومی به نام «دینامیزم حاشیه‌نشینی» که در همه سطوح، از جمله ملی و فراملی قابل مشاهده است، می‌گوید: «در مناطق حاشیه‌ای در یک کشور یا در رابطه پیرامون و مرکز در مقیاس ملی و بین المللی، بسیاری به محض یافتن امکان، مناطق حاشیه‌ای یا کشورهای فقیر را ترک می‌کنند و آن مناطق حاشیه‌ای یا کشورها با فرار سرمایه‌های اجتماعی و نیروی کار ماهر خویش، حاشیه نشین‌تر و فقیرتر می‌شوند. متاسفانه ایران با این واقعیت و چشم‌انداز روبه‌رو است.»

با این‌حال، این جامعه‌شناس ایرانی سوئدی به بازگشت بخشی از سرمایه از دست رفته به کشور مبدا، به شکل «اقتصاد بینا‌ملی» و از طریق فرستادن پول به زادگاه و سرمایه‌گذاری در آن نیز اشاره می‌کند: «بر من روشن نیست که در مورد ایران، با توجه به این‌ که مهاجرت اقتصادی اغلب با نارضایتی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روبه‌رو است، چه‌قدر بازگشت سرمایه از طریق سرمایه‌گذاری مهاجرانی که به وضعیت مناسبی دست یافته‌اند، اتفاق می‌افتد.»

او درباره این موضوع توضیح می‌دهد: «با توجه به ساختار و سیاست‌های حکومت، تحریم‌های اقتصادی و تنش‌های بین‌المللی جمهوری اسلامی و نظام استبدادی ایران، واقعا مشخص نیست مهاجران ایرانی چه‌قدر احساس امنیت می‌کنند که در ایران مایل به سرمایه‌گذاری باشند.»

اشاره این جامعه‌شناس و محقق مسایل اجتماعی به نظریه و پژوهش‌هایی است که نشان می‌دهند در جهان امروز، در پی تحولات جدید، اشکالی از اقتصاد و روابط بینا‌ملی در حال رشد است و دولت‌های ملی در پی این پویایی‌های نوین، توان کنترل کامل بر اقتصاد، فرهنگ و سیاست درون مرزهای خود را از دست داده‌اند.

در این نظریه، همکاری مهاجرانی که از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند آمده‌اند، با کشور زادگاه‌شان، به توسعه آن کشورها و تغییر شرایط در کشوری که در آن ساکن شده‌اند، می‌انجامد.

مهرداد درویش در پایان نیز به سخت‌گیرانه‌تر شدن قوانین مهاجرتی در اغلب کشورهای ثروتمند اشاره می‌کند: «کشورهای غربی با سخت کردن قوانین مهاجرت و پناهنده‌پذیری، امکان مهاجرت‌های میلیونی از ایران را از بین برده‌اند. اگر درهای بازتری در کشورهای اروپایی وجود داشت، احتمالا جامعه ایران در کمتر از یک سال می‌توانست با موج گسترده‌ای از مهاجرت‌های میلیونی مواجه شود و این یک تهدید حتی جمعیت‌شناختی با ابعادی بسیار وسیع‌تر از آن‌چه که می‌بینیم، به شمار می رفت که در انتظار ایران بود.»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy