در جهان پرتکاپو و پویای کنونی که ابعاد دگرگونیهای ساختاری چنان گسترده گشته است که برای هم گام شدن با آن، و در برخی مواقع، فراتر رفتن از آن، دامنه تصمیم سازی و سرعت تصمیم گیری را باید با آن چنان همآهنگ کرد، تا بتوان با ترسیم وضعیت مطلوب و ممکن، به راهحلی موثر و کارآمد دست یافت، وگرنه بکارگیری چندباره راهکارهای شکستخورده و راهحلهای تکراری نه تنها به از دست دادن فرصتها میانجامد، بلکه نتایج آن ناامیدکننده خواهد بود.
بی ثمر بودن کنشهای سیاسی سازمانها و افراد تنها نتیجه پیش فرضهای اشتباه از امور سیاسی نیست، بلکه نتیجه ارزیابیهای نادرست از مقتضیات زمانی در هدفگذاری و جابجایی اولویت هاست که بیشتر محصول جهتگیریهای شخصی و رفتارهای ناپایدار کسانی است که هم اجماع نیروها را پرچالشتر میکنند و هم سبب ساز کسادی هر حرکتی میشوند.
پافشاری بیش از اندازه بر روی موضوعات نالازم، همراه با تفسیری ایدئولوژیک از امری غیر ایدئولوژیک، چنان توانایی ذهنی برخی را برای پی بردن به واقعیات امور سیاسی کشور مسدود و میدان عمکرد آنها را محدود کرده است که تنها با کلیگویی، اغلب بی محتوا، و تکرار کلیشههای تکراری و خسته کننده، هر روز به حاشیه سیاست ایران رانده میشوند.
این به حاشیه رانده شدن بیش از هر چیز تناقضات میان ادعاهای برخی سازمانهای سیاسی و کمبودهای نظری آنها را نشان میدهد که در چرخه مبارزه، تاثیرگذاری و تواناییشان به چنان حد محدودی رسیده است که حتی بیانیههایشان را دیگر کسی جدی تلقی نمیکند.
یک نامه که بتازگی به رهبران سه کشور اروپایی نوشته شده است از این دست است که تجلی امر نابهنگام و یادآور نوش دارو بعد از مرگ سهراب است. کشورهای مذاکره کننده پس از ده ماه مذاکرات در وین، بزودی تفاهم نامه و توافق برای احیای برجام را اعلام خواهند کرد، تازه این سازمانها خواستار متوقف کردن «احیای قرارداد شکستخورده برجام» شدهاند.
چنین کاری باید پیش از آغاز مذاکرات و یا همزمان با آغاز آن انجام میشد، نه اکنون که دستیابی به توافق و رسانهای کردن آن تنها یک موضوع چند روزه است.
چنین رویکردی به سیاست تنها به آشتفگی در تعریف و درک مشکلات سیاسی دامن میزند. در سیاست، آنهم سیاست به ابتذال کشیده شده ایران، دشواریها و گرفتاریها چنان پیچیده و چند مجهولی هستند که ابتدا باید ابعاد آن مشخص گردد تا ریشههای آن مورد موشکافی و بررسی قرار گیرند تا سرانجام راهحلهای ممکن و جایگزین ارائه گردد. در غیر اینصورت نمیتوان چرخهای زنگ زده و جهان سومی سیاست کشور را تنها با ذکر مفاهیمی که حتی برای گویندهاش هم روشن نیست به گردش انداخت.
طبیعی است با کسانی که مجموعه عملکرد آنها تنها برای حفظ سمت و موقعیت خود و سیاه نمایی دیگران خلاصه شده است و به پایینترین سطح از غریزه سقوط کردهاند، اولویتهای ملی و شاخصهای سیاسی از معنا تهی و جابجا شوند و بی هدفی همچون یک آماج و آرمان در نظر گرفته شود. این بی هدفی، در کنار نبود یک اراده جدی سیاسی و سرگردانی میان واقعیت و توهم سبب از بین رفتن یک نگاه واقعبینانه به مسائل جدی شده است که سدی است در برابر هر ایده خلاقانه و اندیشه راه گشایانه که به از دست رفتن اعتبار نیروها و سازمانهای سیاسی و فلج سیاست دامن زده است. بیهوده نیست که افراد کارآمد و خوش فکر پس از مدتی دچار یأس و ناامیدی میشوند و از این محفلها دوری میکنند.
با اقداماتی از سر ناچاری، آنهم دیرهنگام، و بدون توجه به پیرامونی که مداوم در حال تغییر است، نه تنها کنشهای سیاسی به بیراهه کشیده میشوند و رفتارهای سیاسی را بی محتواتر میکنند، بلکه به تعریف مبتذل تری از «سیاست» دست خواهیم یافت که نمونههایش درام القرای شیعه به فراوانی یافت میشوند.
در سیاست نیز، مانند سایر علوم، باید میان بخشهای گوناگون آن سازگاری و هماهنگی برقرار باشد تا با شناخت منطق درونی واقعیتهای جامعه و چالشهای پیش رو نقش فعال تری در جهتدهی رویدادها و هدایت افکار عمومی و تنظیم برنامهها بعهده گرفت. در غیر اینصورت با پیچیده شدن فرایندها که ناگزیر هستند، رابطه و اعتماد بین سازمانها و افراد کمتر و برون دادها کاهش مییابند.
هر کنشگر سیاسی لزوماً کارشناس امور سیاسی نیست و همگانی شدن موضوع سیاست، ابداً نباید به معنی بی قاعدگی و بی هنجاری آن انگاشته شود وگرنه نه میتوان از کیفیت سیاست سخن گفت و نه به تولید منابع سیاسی و استراتژیک رسید.
سیاست از یک دیدگاه یک فرآیند تصمیم گیری است که به وسیله آن باید تضادها کمتر و نظرها به یکدیگر نزدیکتر شوند. با اقدامات اشتباه و محاسبات نادرست تنها ضریب موفقیت کاهش و کشمکشها و ابهامات افزایش خواهند یافت.
برای آنکه سیاست ورزی به تعطیلی کشیده نشود و سیاست زدگی بر جای آن ننشیند، یاری گرفتن از مشاوران کارآمد و افراد کاردان، که به سبب پیچیدگی موضوعات سیاسی هم در سطح ملی و هم در ابعاد جهانی از آن گریزی نیست، نه تنها یک نیاز بلکه یک ضرورت است که باید مقدم بر هر امر دیگری قرار گیرد تا آنها با ارزیابی تحولات و تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی، برنامهریزی و طراحی استراتژیهای سیاسی و نیز با برآورد نتایج احتمالی آن، پایگاههای کنشگری و تصمیم گیری را برای سیاست، همآهنگ و رسیدن به هدف را توسعه دهند.
استفاده از هر فرصتی، بویژه فرصتهای سیاسی، نیاز به ذهن تیزبین و پرسشگر دارد که بدون آن شناسایی، درک و استفاده از فرصتهای بدست آمده هرگز عملی نخواهد شد.
بسیاری از امکانات ممکن است دوباره پس از چندی به دست آیند، اما فرصتها تکرار نشدنی هستند. در استفاده از فرصتها درنگ نکنید و آنها را به رایگان از دست ندهید.
حکومت رضاشاه و «دستِ انگلیسیها»! علی ميرفطروس