Friday, Feb 25, 2022

صفحه نخست » مساله اوکراین و بهم ریخته شدن معادلات جهانی، فرهاد یزدی

russia.jpgمساله اوکراین در خاور اروپا که به سرعت به جنگ کشید، نیاز به بررسی مجدد و فوری بسیاری از معادلات جهانی و از آن میان ایران را، مطرح کرد. پوتین با فرمول آشنا و قدیمی ایجاد "ملت ها" مانند آنچه که استالین تلاش کرد در آذربایجان ایجاد کند، درتکاپو ست که دستکم بخشی از آن سرزمین را به "مام میهن" برگردانده و باقیمانده آن را از زیر نفوذ غرب و ناتو خارج کند. هدف دیگر پوتین این است که به شهرت آمریکا به عنوان ابر قدرت نظامی جهان که پس از فرار از افغانستان به شدت آسیب دیده بود، ظربه دیگری وارد نماید تا بتواند در آینده با تکیه براین سستی، دیگر کشورهای اروپای خاوری و حتا باختری را زیر فشار قرار دهد. در وقایع افغانستان، جهان به این حقیقت پی برد که آمریکا آماده دادن قربانی در سرزمین‌های خارج نیست مگر این که منافع واقعی حیاتی آن مورد تهدید قرار گیرد. همچنین روسیه با این عملیات نشان داد که توان بازداری آمریکا محدود به جنگ همه گیر شده است و توان درگیری نظامی با جنگ افزارهای سنتی را ندارد مگر اینکه موازنه قوا به شدت اشاره به برتری آن کشور نماید. از سوی دیگر، عملیات مسلحانه روسیه در منطقه، تلنگر شدید بر پاسیفیسم حاکم در اروپا وارد و اتحاد ناتو را به شدت همبسته نمود. البته اگر آمریکا در افغانستان به نمایش نگذاشته بود که بیش از این آماده جنگ زمینی در دوردست‌ها نیست، شاید تعرض به اوکراین پس از یک توقف چندین ساله، با این شدت و با این سرعت، شکل نمی‌گرفت. در هر حال، باید شاهد دور شدن اروپا از روسیه و درگیری یک مسابقه تسلیحاتی جدید که بخش اروپایی ناتو در آن فعال تر از پیش بشود، باشیم. (۱) مسابقه تسلیحاتی جدید مانند آنچه در دوران ریگان درگرفت، روسیه را از نظر مالی زیر فشار قرار خواهد داد و آن کشور را هرچه بیش تر به دامن چین که به مراتب از روسیه ثروت مندتر و از نظر فنی پیش رفته تر است خواهد راند که امتیاز دیگری بر امتیازات کنونی چین خواهد افزود. چین، بدون شرکت مستقیم، برنده اصلی مناقشه روسیه با غرب خواهد بود.

اتحاد چین و روسیه بر علیه غرب، نمی‌تواند اتحاد درآزمدت باشد. پایه‌های مشترک اقتصادی و سیاسی (بازارهای آزاد و لیبرالیسم حاکم بر جامعه) که در ناتو وجود دارد و دوام آن را با تمام برخوردهای تاریخی تاکنون تضمین کرده است، میان آن دو سرزمین وجود ندارد. هردو کشور در جستجوی زنده کردن امپراتوری‌های گذشته هستند و چاره‌ای ندارند که دیر یا زود، درگیر برخورد منافع اساسی با یکدیگر باشند. زیرا به استثنای منافع آنی، ملاط مورد نیاز برای همبستگی وجود ندارد. چین می‌داند که هدف پوتین برای زنده کردن امپراتوری روسیه و جانشین آن شوروی، تا مقدار زیاد خوابی است که تعبیر نخواهد شد. گرچه روسیه در حال ایجاد نیمه امپراتوری میان قزاقستان - روسیه و بلاروس می‌باشد و با خنثی کردن اوکراین، برتوان اثر گذاری آن افزوده خواهد شد، اما توان مالی، فنی و توان نرم آن که نه تنها برای مردم روسیه جذابیت ندارد تا چه رسد به جهان، سدی است عبور ناپذیر. فساد حاکم بر آلیگارشی روسیه عامل مهم دیگریست که اجازه دست یابی به هدف‌های بالاتر از توان را نمی‌دهد. چین از دور شدن روسیه از اروپا، استقبال خواهد کرد. نه تنها به منبع جدید انرژی فسیلی در همسایگی دسترسی پیدا خواهد کرد، بلکه برای جمعیت ۱,۳ میلیاردی خود سرزمین دست نخورده و خالی از سکنه از کوهای اورال تا اقیانوس کبیر را در دسترس خواهد دید. (۲) تاسیسات نظامی روسیه در پاسیفیک در چند سال آینده در مقایسه با چین چاره‌ای ندارد که زیر نظر متحد بزرگ تر در آید. چین می‌داند که در صورت ایجاد دشمنی جدی با روسیه، مانند آنچه در زمان مائو با شوروی رخ داد، روسیه حتا با جنگ افزار سهمگین هسته‌ای که در اختیار دارد، نمی‌تواند با تهدید از چین امتیاز گیرد. (۳)
بالاترین سود سیاسی چین از بلند پروازی روسیه در اروپا را می‌توان در دو هدف استراتژیک خلاصه کرد: گرفتار کردن آمریکا در اروپا و از آن مهم تر، ایجاد سابقه تاریخی نزدیک در الحاق سرزمین‌ها مستقل به انگیزه حمایت از مردم آن. یا به سخن دیگر آماده کردن روانی جهان برای دست اندازی و از آن میان در تایوان در آینده.
آمریکا تلاش می‌کند که هرچه زودتر خود را از درگیری در خاورمیانه رها کرده و تا بتواند تمام توان خود و متحدین را برچین متمرکز کند. در اجرای این استراتژی عجله دارد. زیرا چین بیش از و سریع تر از برآوردهای نخستین توانسته توان اقتصادی، تکنیکی و در نتیجه نظامی خود را گسترش داده و به رقیب اصلی آمریکا در جهان بدل گردد. عجله آمریکا برای خروج از خاورمیانه و منطقه را می‌توان در سوریه، عراق و در رابطه با ایران دید. به ویژه نباید از یاد برد که آمریکا با "فرار" از افغانستان هزینه‌ی گزافی پرداخت کرد. اگر آمریکا برنامه خروج از خاورمیانه را نداشت، می‌توانست تا سال‌ها در آینده نظام اسلامی را مهار کند و نیاز به دسترسی به توافق جدیدی را نمی‌دید. هدف اصلی آمریکا در خاورمیانه، خنثی کردن برنامه‌ی هسته‌ای نظام اسلامی نیست زیرا می‌داند که هیچ کشوری و به ویژه روسیه حتا با درگیری نظامی هم که شده، اجازه نخواهد که رژیم به چنین توانی دست یابد. هدف اصلی آمریکا، آزاد کردن نیروهای مستقر در منطقه از مزاحمت‌های نظام اسلامی می‌باشد. بدون دگرگونی اساسی در ساختار نظام اسلامی، نیروهای آمریکا با آرامش خاطر نخواهند توانست منطقه را ترک گویند و تضمین مورد نیاز را به متحدان آمریکا مانند عربستان، امارات و اسرائیل باز گردانند. (۴) چین خواهان نیست که آمریکا با آرامش در خاورمیانه توان نظامی و سیاسی خود را به پاسیفیک منتقل کند. از این رو، همراه با روسیه از نظام اسلامی، پشتیبانی محدود به عمل می‌آورد. حال با تعرض روسیه به اوکراین، چین از موقعیتی برخوردار شد که می‌داند بسیار به سودش تمام خواهد شد. برخلاف زمان تعرض روسیه به گرجستان وکریمه، امروز چین در چنان قدرت نظامی و اقتصادی قرار دارد که می‌تواند از درگیری آمریکا در اروپا به طور کامل بهره برداری کند.
چین ادعاهای سرزمینی در مرزهای خود با دیگر کشورها دارد. (۵) بزرگ ترین آن مساله تایوان است که چین (همراه با بسیاری از دیگر کشورهای جهان و از آن میان حتا آمریکا) همواره آن جزیره را بخش جدا شده از سرزمین مادر می‌داند. چین هدف خود از بازگرداندن تایوان به سرزمین مادر حتا با نیروی نظامی، هیچگاه پنهان نکرده است. اگر روسیه بتواند بدون جنگ فراگیر با غرب، اوکراین را از دایره نفوذ غرب رها کرده و آن سرزمین را به یکی از اقمار خود درآورد، چین اعتماد لازم برای اجرای فوری هدف‌های خود در تایوان را به دست خواهد آورد. زیرا ادعای چین هم از مشروعیت و هم از توان اجرای بسیار بالاتر، در مقایسه با روسیه، برخوردار است. اگر غرب آمادگی دخالت نظامی در باره مساله اوکراین نداشته باشد، به مراتب آمادگی کم تری در دفاع از تایوان خواهد داشت. ژاپن، استرالیا و دیگر متحدین غرب در پاسفیک، تا مقدار زیاد اعتماد خود به آمریکا را به عنوان تکیه گاه نهایی امنیتی از دست خواهند داد و در برابر خواست‌های چین مجبور به اتخاذ سیاست‌های مسالمت آمیز خواهند شد. روسیه در حال حاظر به عنوان جاده صاف کن بلندپروازی‌های آینده چین، عمل می‌کند. از این رو، چین برنده اصلی بحران در اروپای خاوریست.
نظام اسلامی در ایران از هر درگیری که آمریکا را به خود مشغول نماید استقبال می‌کند. اما همزمان نظام اسلامی باید درک کند که جانبداری از ادعاهی سرزمینی روسیه در اروپا، می‌تواند روزی در جهت تجزیه ایران بکار رود، به ویژه اگر اوکراین از پشتیبانی تمامی غرب برخوردار است، رژیم و ایران محروم از چنین امتیازی می‌باشند. نظام اسلامی درک می‌نماید که شرط لازم برای آمریکا برای کاستن از تمرکز خود بر خاورمیانه، خنثی کردن عملیات "صدور انقلاب" از سوی رژیم است. برای رسیدن به توافق با آمریکا و دست یابی به منابع مالی، نظام اسلامی تنها خواهان حفظ ظاهر و تسلیم نشدن در برابر خواست‌های غرب (برای خوراک داخلی)، هستند. توافق با غرب، تنها در صورتی امکان پذیر است که جنگ قدرت در داخل کشور به سود میانه روها و به ویژه در کانون سپاه صورت گیرد. چنین به نظر می‌رسد که توافق با غرب به مراحل نهایی نزدیک می‌گردد. البته چین و روسیه از رسیدن توافق میان رژیم و غرب، خورسند نیستند. اما همزمان آمادگی تیره کردن روابط با غرب بیش از اندازه مورد نیاز را نیز ندارند. بهرحال نمی‌توان دلیل قاطعی ارایه داد که نظام اسلامی از وقایع اروپای خاوری سودمند نخواهد شد. می‌توان انتظار دست یابی به توافقی که دستکم بخشی از دارایی‌های ایران در خارج را در نزدیک مدت آزاد کند، داشت. از سوی دیگر غرب نیز امیدوار است که با آزاد کردن منابع مالی، بتواند گروه عملگرا در داخل سپاه را تقویت و بر تحولات آینده به سود خود اثر گذارند. اما عامل اصلی در تحولات آینده ملت ایران است. اگر هرگونه جابجایی قدرت در ایران، نتواند حداقل مطالبات ملی را برآورده کند، امکان جنگ داخلی و بهمراه آن تجزیه، همچنان بر ایران سایه خواهد افکند. آینده باید از آن ملت ایران باشد تا خاورمیانه در ثبات بسر برد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - بودجه نظامی هر کشور عضو ناتو معادل ۲٪ تولید ناویژه داخلی تعیین گردیده که تاکنون بسیاری از اعضا اجرا نمی‌کردند. به احتمال زیاد این بودجه افزایش خواهد یافت و اروپا پس از یک دوران آرامش و رفاه اقتصادی، امنیت خود را جدی تلقی خواهد کرد.
۲ - برآورد می‌گردد کمابیش ۴۰ میلیون نفر در این بخش زندگی می‌کنند. البته از یاد نباید برد که هندوستان نیز با جمعیت بیش از یک میلیاردی و اقتصاد رو به گسترش، فشار مضاعفی خواهد بود بر روسیه در این بخش از سرزمین خود.
۳ - در یک برخورد هسته‌ای تصوری، چین حتا باازازدست دادن ۱۰۰ میلیون نفر تفاوت بزرگی را احساس نخواهد کرد. این امر در مورد روسیه نمی‌تواند صادق باشد.
۴ - دگرگونی اساسی در داخل ایران که بر اثر نهایی شدن جنگ قدرت ایجاد خواهد شد، به نظر می‌رسد که در مراحل پایانی باشد.
۵ - از آن میان می‌توان از ویتنام و فیلیپین نام برد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy