Saturday, Feb 26, 2022

صفحه نخست » نگاه روسیه و آمریکا به بحران اوکراین، اتابک فتح اله زاده

ukraine.jpgبنظر می رسد رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین و مشاوران او در کر ملین، پس از گذشت بیش از دو دهه هنوز هم روح و پیام تاریخی فروپاشی شوروی را عمیقا درک و هضم نکرده اند. آنان هنوز هم در صدد التیام بخشیدن به احساسات جریحه دار شده ناسیونالیستی و رویای تاریخی از دست رفته خود به سر می برند . به عبارت دیگر می توان گفت استراتژی پوتین و معماران سیاست خارجی او، رویای بازگشت به امپراتوری با عظمت روسیه تزاری و دوران ابر قدرتی اتحاد جماهیر شوروی می باشد. پوتین در یک گفتگو به راحتی احساسات خود را چنین بیان می کند . " فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یکی از بزرگترین فاجعه ی ژئوپولیتیک قرن بیستم می باشد. بیان این حرف ها نشان از آن دارد که ولادیمیر پوتین و معماران سیاست مسکو با گذشته خود به روشنی تصفیه حساب نکرده اند.

البته ابعاد بحران اوکراین فراتر از این اوصاف می باشد. بحران کنونی اوکراین چند لایه ی در هم تنیده و ریشه در تاریخ دارد و افزون بر این سیاست های آمریکا و غرب نیز در این میان بی تاثیر نیست . اما در ماجرای اوکراین اصل مسئله این است که تجاوز به مرز های اوکراین و نقص حاکمیت این کشور توسط روسیه محکوم و غیر قابل دفاع می باشد . مرزهای فعلی هر کشوری باید محترم شمرده شود. هیچ کشوری از جمله آمریکا، روسیه و اسرائیل در چهار چوب حقوق بین الملل ، حق و حقوق ویژه ندارد که از بالا سر شورای امنیت سازمان ملل دست به اقدامات تجاوز کارانه بزند .

گرچه حمله روسیه به اوکراین محکوم می باشد اما نباید تمام کاسه و کوزه ها را بر سر روس ها شکست. آمریکا طوری حرف می زند که انگار فرشته نجات است. پس از فروپاشی شوروی آمریکا هر چه در توان داشت ناتو را گسترش داد . نتیجه این سیاست در عمل منجر به تحریک روسیه و ایجاد تشنج بیشتر در جهان شد . آمریکا و شوروی در زمان گورباچف متعهد شده بودند که شورای امنیت به عنوان نهاد بین الملل، مسئولیت امنیت جامعه جهانی را بر عهده داشته باشد و در ادامه از دامنه قدرت و گسترش ناتو کاسته شود . اما با گسترش ناتو توسط آمریکا، نمی توان دغدغه ی روسیه را برای منافع خود نادیده گرفت . جدا از حکومت مافیایی و حکمرانی مستبدانه پوتین ، هر حکومتی در روسیه سر کار باشد سرانجام به این اقدامات آمریکا واکنش نشان می داد اگر واکنش نشان نمی داد، خیلی عجیب بود . پس از فروپاشی شوروی آمریکا تا آنجایی که توانست شورای امنیت را به حاشیه راند و ناتو را جایگزین آن کرد . در اینجا گورباچف به درستی خاطر نشان می کند که ناتو صلاحیت حفظ منافع همه کشورهای بین المللی را ندارد ناتو در عمل تنها منافع کشورهای خاصی را دنبال می کند.

در این رابطه دغدغه امنیتی روسیه را می توان درک کرد اما اقدام تجاوز کارانه روسیه نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه بر مشکلات افزوده می شود . آمریکا سرانجام تا این جای کار، روسیه را به تله دلخواه خود انداخته است . حمله نظامی روسیه به اوکراین به نفع آمریکا و حتی به لحاظ سیاسی و اقتصادی به ضرر خود روسیه و اروپا و بخصوص به زیان مردم اوکراین می باشد . آمریکا آن ور اقیانوس است از فردا مردمان آواره اوکراین به اروپا سرا زیر خواهند شد.

پوتین و روسیه

پس از فروپاشی شوروی و روی کار آمدن پوتین بر سر قدرت ، افکار عمومی مردم روسیه به دو دلیل اساسی مدافع و قدر دان پوتین شدند . اولین دلیل این بود که پوتین در آن اوضاع هرج و مرج و آشفته تا حدی توانست نا امنی گسترده در روسیه را جمع و جور کند . دومین دلیل این بود که او توانست احساسات جریحه دار شده روس ها را اندکی التیام بخشد. در آن دوره خواسته ها و دغدغه ی اکثریت مردم روسیه آزادی و دمکراسی نبود . مردم در دو دوره ریاست جمهوری با میل و رغبت به پوتین رای دادند . با گذشت زمان محبوبیت پوتین افت چشمگیری پیدا کرد . در آخرین دوره انتخابات ریاست جمهوری او با حداقل رای مردم و با پر کردن صندوق های رای به نفع خود به طور غیر قانونی پست ریاست جمهوری را بدست گرفت . پوتین متوجه افت محبوبیت و گسترش نارضایتی ها شد. در این هنگامه بود که پوتین و مشاوران او با طرح مسئله ناتو و بحران اوکراین که همراه با دامن زدن به احساسات ناسیونالیسم روسی بود در بسیج مردم روسیه موفقیت چشمگیری بدست آورد. در واقع او موضوع اوکراین و ناتو را به موضوع اصلی تبدیل کرد . شواهد تا زمان حمله به اوکراین نشان می دهد که پوتین در عمل توانسته بود به سبب بحران اوکراین حتی بخشی از مخالفان و از جمله حزب کمونیست و طرفداران سنتی حکومت شوروی و ناسیونالیست های روسیه را در صف متحدی در قبال آمریکا قرار دهد .

در شرایط فعلی شعار اصلی پوتین از یک طرف تکیه بر ناسیونالیسم روسی و از طرف دیگر برجسته کردن و دمیدن بر شیپور ولیکایا روس یعنی خلق کبیر روس می باشد . به همین منظور او برای ارضاء افکار عمومی مردم روسیه در صدد احیای عظمت دوران روسیه تزاری و ابر قدرتی حکومت شوروی در سطح جهان است. آرزوی پوتین باز گشت به مرزهای شوروی سابق است اما روسیه و پوتین در مسیری قرار گرفته است که عملا برآوردن کردن آرزوی پوتین غیر ممکن می باشد . پوتین چنین وانمود می کند او ادامه دهنده دکترین امپراتوری تزاری و حکومت شوروی می باشد او فکر می کند که می تواند مرزهای سابق را احیا کند. در واقع گرایش او به سمت و سوی مرض زمین خواری تزارها و دولت شوروی می باشد اما هیچ بستر و زمینه ای برای ادامه این کار وجود ندارد . در شرایط فعلی تنها کار و طرح منطقی کشور روسیه این می تواند باشد که آمریکا را تا حد ممکن وادار کند که به دغدغه های منطقه ای روسیه توجه نماید .

حمله روسیه به اوکراین در حکم یک شمشیر دو لبه برای خود پوتین می باشد . دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی در دراز مدت برای مردم آب و نان نمی شود . هیچ معلوم نیست که روسیه چگونه و با به چه بهایی خواهد توانست گلیم خود را از این آب گل آلود بیرون بکشد . به نظر می رسد خود پوتین هم به عواقب کارش اطمینان کامل ندارد . او در حال حاضر مشغول سبک و سنگین کردن کار خود می باشد پوتین فقط این را می داند که آمریکا قصد مداخله مستقیم در اوکراین را ندارد . باید منتظر ماند و دید که پوتین به چه شکلی دامنه این بحران را جمع و جور خواهد کرد .

درست است مردم اوکراین ، بلا روس و روس ها به طور خود خواسته در مقطعی از تاریخ به سبب وجوه مشترک تاریخی ، فرهنگی ، زبانی و مذهبی در یک حکومت فدرال قرار گرفتند اما باید درک کرد تاریخ پر فراز و نشیب اوکراین پس از جنگ جهانی اول ، وقوع انقلاب اکتبر و جنگ داخلی که مرکز ثقل آن در اوکراین بود ، اشتراکی کردن اجباری زمین های کشاورزی و مرگ میلیون ها انسان از قحطی، سرکوب وحشتناک مردم اوکراین توسط بلشویک ها و همه این ها منجر به یک گسست و شکاف اساسی بین مردم اوکراین و روسیه شد . این شکاف در جنگ جهانی دوم به روشنی مشهود بود . در آستانه جنگ جهانی دوم بخشی از مردم اوکراین جبهه مقاومت هم در مقابل آلمانی ها و هم در مقابل حکومت شوروی تشکیل دادند. بخشی دیگری از مردم اوکراین بخصوص ساکنان اوکراین غربی که کینه بی پایانی به بلشویک ها داشتند به فاشیست هیتلری پیوستند . هر چند که نمی توان سیاست نادرست آمریکا را در موضوع بحران اوکراین نادیده گرفت اما درک این مسئله سخت نیست که گسست اساسی بین اوکراین و روسیه با تاریخ حکومت شوروی ارتباط مستقیم دارد .

حالا مشکل کار در اینجاست که اکثریت مردم اوکراین بخصوص اهالی اوکراین غربی شدیدا خواستار رابطه استراتژیک با غرب هستند. پوتین تنها به دخالت نادرست ناتو در اوکراین بسنده نخواهد کرد مشکل اساسی و کلیدی پوتین و مشاورین او که بر زبان نمی آورند در این است که آنان نمی خواهند اوکراین و سایر جمهوری های سابق شوروی( به جز کشور های پیری بالتیک یعنی استونی، لتونی ، لیتوانی ) رابطه استراتژیک با غرب داشته باشند.

با این بیان فوق ، تا زمانی که روسیه درک و فهم خود را با واقعیت های جهان تطبیق و تنظیم نکند و آمریکا اراده ای تقلیل کننده از نقش ناتو نشان ندهد این زخم با گذشت زمان به اشکال دگر دوباره سر باز می کند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy