Wednesday, Mar 9, 2022

صفحه نخست » «منافع ملی» در مسلخ «مصالح اسلامی»، امیر امیری

Amir_Amiri.jpgهمانند عصر بی شوکت قاجار که «روش مملکت داری» بیش از آنکه مصلحت مردم و کشور را در نظر گیرد، بیشتر به فکر مصالح دولت روسیه تزاری بود و کمتر کاری بدون اجازه و تأیید آن‌ها انجام می‌شد و میل و اراده وزیر مختار روس مانند وحی منزل و قانون جاری کشور محترم شمرده و اجرا می‌شد، اکنون در سده بیست و یکم، کارگزاران «مستقل ترین» حکومت شیعه جهان، برده وار مطیع دستورات و اوامر ارباب روسی متجاوز خود شده‌اند تا منافع ملی را در قربانگاه طمعکاران روس ذبح اسلامی کنند، تا وطن فروشی حلال گردد.

دست کم در ممالک محروسه قاجاری گهگاهی صدر اعظم مقتدری مانند میرزا تقی خان امیر کبیر ظهور می‌کرد که می‌توانست، پیش از به قتل رسیدن، چند صباحی میدان را برای یغماگران بیگانه مسدود کند و جلوی زیادروی و طمع سیری ناپذیر آن‌ها را بگیرد، اما در حکومت جهل و خون به سبب در هم تنیدگی عقل با زیر ناف، برون داد تنها ابتذال است و رذالت.

با دبه درآوردن روسیه و درخواست ضمانت مکتوب مسکو از آمریکا، و بدنبال آن پکن، به منظور مصون ماندن داد و ستدهای بازرگانی و همکاری‌های نظامی میان روسیه و ایران، بار دیگر میزان وابستگی و بندگی رژیم اسلامی به اربابانش با همه رجزخوانی‌های تو خالی نمایان شد.

برای رژیم محتاج به پول و مشتاق به متحد (نام دیگر ارباب) که نه مشروعیت داخلی دارد و نه مقبولیت بین‌المللی، و بقای حکومت بی فروغ خویش را در سرسپردگی مطلق می‌بیند، بدیهی است که از سوی دو کشور روسیه و چین همچون یک گاو شیرده نگریسته شود و مانند بازیچه‌ای در دستان آنان به هر سو کشانده شود.

«مستقل ترین حکومت» که تداوم رژیم خود را مدیون نوادگان پاسکویچ و گریبایدوف می‌داند و تنها مجری سیاست‌هایی است که روسیه برای تأمین و حفظ منافع ملی خویش و بدست آوردن امتیازهای بیشتر از آمریکا و غرب به او دیکته می‌کند، هرگز جرات و جسارت نخواهد داشت که سیاستی مخالف با خواست و منافع اربابش، روسیه، در ایران اتخاذ نماید. در مورد کارشکنی در روند احیای برجام، روسیه حتی نیازی به دیکته کردن سیاست‌هایش به نوچه‌هایش را هم نداشت.

این سرشکستگی ملی تنها یادآور امر و نهی تزارهای روسی به دولتمردان بی لیاقت قاجار نیست، بلکه اکنون اعتبار ملی و شخصیت سیاسی ایران متزلزل شده است. برای پی بردن به این خفت و خواری، تنها مقایسه کشور همسایه، ترکیه، و تلاش و ایفای نقش آن برای یافتن راهکاری برای فروکش کردن تنش‌ها میان مسکو و کی‌یف، برای شرمساری حکومت شیعه اثنی عشری و سینه چاکانش کافی است.

رهبر ابلهی که با اولویت دادن به سیاست ایران بر باد ده «نگاه به شرق»، نخستین ملت تاریخی را به فقر و افلاس رسانده و آسیب‌های فراوانی به قلمرو ملی وارد کرده است، اکنون حق تعیین‌ سیاست ملی را هم، لابد در چهارچوب «استقلال سیاسی»، به بیگانگان سپرده است تا حاکمیت ملی بیش از این دچار فرسایش و تأمین امنیت ملی بیشتر خدشه دار گردد.

ما برای نخستین بار در تاریخ ایران با پدیده بیسابقه‌ای روبرو هستیم که یک رژیم ورشکسته و رو به انحطاط تنها به دلیل بقا، آماده است تمام منافع و خواسته‌های بیگانگان را بر منافع ملی ترجیح دهد تا تضمین‌های امنیتی لازم برای بقای حکومتش را بدست آورد. بی جهت نیست که مفاد سندهای همکاری ۲۵ ساله ایران و چین و ۲۰ ساله با روسیه در اختیار افکار عمومی ایران قرار نمی‌گیرد و هنوز هیچکس از جزئیات آن‌ها آگاه نیست.

منافع ملی هر کشوری همواره در اولویت سیاست خارجی قرار دارد و بیانگر راهکارهایی است که آن کشور می‌کوشد با تدوین راهبردهای منطقی در نظام جهانی، و نیز با بهره گیری از تمام فرصت‌ها و امکانات و ابزارها، موانع پیش روی را برطرف سازد تا دستیابی به اهداف مورد نظر فراهم گردد.
پیگیری این سیاست‌ها میدان اثرگذاری دولت در فضای سیاست جهانی را افزایش می‌بخشد و شرایط حرکت از وضعیت موجود در جهت رسیدن به موقعیت مطلوب ممکن می‌شود تا از این راه جایگاه واقعی کشور برآورده و میزان مناسبات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بدست آید.

محور منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و استراتژی‌های طراحی شده از سوی کارگزارانش، هرگز رسیدن به اهداف ملی و تأمین منافع ملی نبوده است، بلکه همواره اولویت‌ اصلی‌اش تحکیم رژیم اسلامی و بقای جمهوری اسلامی بوده است که به از دست رفتن همه فرصت‌های تکرار نشدنی برای منافع ملی ایران انجامیده است.

انتظار پیشبرد اهداف ملی و تأمین منافع ملی از حکومت سرسپرده‌ای که حاکمیت آبهای جنوبی کشور را به چین، و قلمرو آبهای شمالی را به روسیه واگذار کرده است و حتی حق و اجازه بهره برداری از میدان گازی چالوس را هم ندارد، بیشتر به یک شوخی می‌ماند و ما را از واقعیات دور و بیشتر به سراب توهمات نزدیک می‌کند.

حکومتی که مفهوم منافع ملی را از بنیاد دگرگون کرده و «مصالح اسلامی» را به جای آن محور سیاست خارجی خود قرار داده است (حتی به آن هم نرسیده است)، و با اهداف خیالی و بدون توانایی و ابزارهای لازم، وضع جهانی موجود را به زیان منافع ملی کشور تغییر داده و ایران را به منزوی ترین کشور جهان تبدیل کرده‌ است، آشکار است که برای منافع ملی ایران پشیزی ارزش قائل نیست و تنها هدفش برتری مصالح رژیم بر منافع ملی و منفعت زمامداران بر خیر عمومی است.

انگیزه‌های منافع ملی و رسیدن به اهداف آن به ارزش‌های چهارگانه امنیت ملی، رفاه اقتصادی، افزایش قدرت ملی و شخصیت بین‌المللی بستگی دارد که جمهوری اسلامی در هر چهار زمینه نه تنها شکست‌خورده که حتی آن چیزی هم که بیش از انقلاب داشتیم را به نابودی کشانده است.

حتی اگر منافع ملی را در چهارچوب تنگ و گنگ مفهوم «مصالح اسلامی» در نظر گیریم، و معیار سنجش آن را «امنیت» و «قدرت» بدانیم، چنانکه رژیم اسلامی همواره لاف آن را می‌زند، و «مصالح اسلامی» را هدایت‌کننده سیاست خارجی جمهوری اسلامی و نقشه راهی در جهـت پیشبرد اهداف و سیاستهایش در سطح کلان در نظر گیریم، باز حکومت آخوند ـ پاسدار ـ ماله کش در هر دو زمینه نه تنها دستاوردی نداشته و شکست‌خورده است، بلکه بر خلاف همه ادعاهایش حکومتی ضعیف و ذلیل و سرسپرده است.

منافع ملی ایران هیچگاه ستاره راهنمای جمهوری اسلامی در تنظیم و تدوین سیاست‌هایش نبوده است و هرگز نخواهد شد. برای حفظ و تأمین منافع ملی و گسترش خیر عمومی ما راه دیگری جز براندازی جمهوری اسلامی در برابر نداریم. بحران‌ها و تشنج‌ها در جامعه امروز ایران محصول تضادهایی‌ست که رژیم ولایت فقیه بوجود آورده است و سرمنشأ همه مشکلات و قطبی شدن جامعه سیاست‌های شکست‌خورده و ضد ایرانی جمهوری اسلامی است که کشور را بیش از چهار دهه در باتلاقی از دشواری‌ها و تضادها گرفتار کرده است.

رژیم مفلوک اسلامی بهتر است که دچار خطای محاسبه در مورد مستعمره شدنش نشود و با یاری و یادگیری از تاریخ نه چندان دور این سرزمین، به یاد داشته باشد که همان اندازه که روسیه تزاری توانست با تعهد به تداوم سلطنت قاجار موفق شود، روسیه پوتین هم خواهد توانست به بقای دستگاه ولایت فقیه مدد رساند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy