یادداشت مترجم :
ورودِ ارتشِ روسیه برای استعمار و کنترلِ خاکِ اوکراین، چیز تازهای نیست : بازگشتِ بُلشویک هاست. پوتین ثروتمندترین بُلشویک در جهان است که میخواهد اتحاد جماهیر شوروی را بازسازی کند اما به عنوانِ امپراتوری خصوصی خود ! حتی با زبانش، و گفتمانش درباره « نازی ها»، ما به سوی گسترش «جنگِ بزرگِ میهنی » می رویم. آندره ی کورکوف «۱»، نویسنده نامدار اوکراینی
در سالِ ۱۹۵۶، زمانی که تانک های شوروی بوداپست را در نوردیدند، مدیر آژانس مطبوعاتی مجارستان پیامی نا امید کننده به تمام جهان فرستاد که با این کلمات پایان یافت : « ما برای مجارستان و برای اروپا خواهیم مرد.» سه دهه بعد، میلان کوندرا «۲»، نویسنده ی فرانسوی ِ اهل چکسلواکی، این صحنه را در سر تیتر ِ مقالهای با عنوانِ « غربِ ربوده شده، یا تراژدی اروپای مرکزی» قرار داد. متنی کوتاه با پژواکِ بینالمللی ِ بلند که به تازگی انتشارات گالیماردر پاریس آنرا در کتابی ۸۰ برگی باز نشر داد.
در این صفحات ِ پُر جُنب وُ جوش وُ درخشان، میلان کوندُرا که درسالِ ۱۹۸۱ تابعیت فرانسوی به او داده شد، در کلامی فشرده، اصل ِ مطلب را چنین خلاصه کرد : [ در جریان شورشِ مجارستان در ۱۹۵۶ و «بهار پراگ» در ۱۹۶۸ یا شورشِ لهستان در ۱۹۷۰، «ملتهای کوچک ِ» آسیب پذیر، بین آلمان و روسیه گیر کرده بودند و تمایلِ بسیار خود به اروپا و اراده ی خود برای نجات را در « اروپائی شدن»، می دیدند....و این در آن زمان باعث شگفتی اروپای غربی شد.]
امروز، بسیجِ اوکراینی ها بخشی از این تاریخ ِ « اروپائی شدن» است که از تهدید ها وُ ناآرامی ها، شور وُ شوق وُ زخم ها تشکیل شده است. جائی که روایت مشترک آن، بحث ِ ماندگاری است. گذشته از این، کوندُرا اصرار داشت، شورش های اروپائی همیشه « با رُمان، شعر، تئاتر، سینما، تاریخ نگاری، نقدِ ادبی، نمایشهای کمیک، آماده وُ فراهم وُ اجراء شده اند.» بنا براین، جای شگفتی نیست اگر مردی که اکنون مظهر ِ شورش اوکراین است - رئیس جمهور رِلنسکی - یک کمدین سابق، یکی از چهرههای طنز و بر آمده از تماشا خانه ها بوده باشد.
تصادفی نیست که نویسندگان ِ متعهد در منطقه ی جنگ، بار دیگر خود را فرا خواندهاند تا بتوانند به امید ِ شکننده ای که در اروپا نسبت به خواستههای آنها دیده میشود، جامه عمل بپوشانند . در این هنگام که بارانی از موشک های روسی بر سر اوکراین می بارد، باید به نویسندگان فرصت داد تا آنچه را که در آن سوی مرزها می گذرد، بیان کنند. و به گفته ی دیگر فیلسوف ِ اهل چکسلواکی - یان پانوکا - حرفهای « جامعه ی تکان خوردگان» را به گوشِ جهانیان برسانند.
در میان این نویسندگان، آندره ی کورکوف نویسنده ی شصت وُ یکساله ی اوکراینی است که به هفت زبان حرف میزند و حدود سی سناریوی فیلم و فیلمِ مستند را نوشته و دهها کتاب، و صد ها مقاله را در کارنامه ی پُر بار او میتوان یافت. از کتابهای پُر خواننده او، پنگوئن ها و زنبورهای خاکستری را میتوان نام برد. او در عصرِ شوروی و درشهرِ لنینگراد چشم به دنیا گشود.این نویسنده، رُمان هایش به ۳۰ زبان ترجمه شده و در میانِ ِ۱۰ کتاب پر فروشِ اروپائی است، او به خبر گزاری فرانسه گفت : « در چار چوب روابطِ کنونی ما با روسیه،صحبت در باره ی جایگاهِ ممتازِ زبانِ روسی، غیر اخلاقی است.» او در پانزده سالگی تصمیم به نوشتن گرفت و نتوانست با عصر شوروی سازگاری داشته باشد و رئالیسم سوسیالیستی را سبکِ برگزیده خود کند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که او توانست چون یک نویسنده ی حرفهای به جهانیان معرفی شود.
آندری کورکوف
آندره ی کور کوف میگوید : روس ها دوست دارند چون دوره تزار ها و یا اتحاد جماهیرِ شوروی به تک حزبی در اداره ی کشورشان بسنده کنند، ولی هماکنون در اوکراین ۴۰۰ حزبِ سیاسی خود را به ثبت رسانده اند و هر اوکراینی میتواند اگر با عقیده و مرام و یا گفتمانِ حزب های موجود موافق نیست، حزب تازهای بنا کند. در حالِ حاضر، او مشغولِ نوشتنِ بخش سوم از کتاب ِ کار آگاهی- حماسی خود در موردِ زندگی در کی یف در سال ِ ۱۹۱۹ است، دوره ای که در طی آن اوکراین برای چند ماهی پس از انقلاب بُلشویکی یک کشور مستقل بود. و او میگوید: شوک واقعی در مارسِ ۲۰۱۴ رخ داد که پارلمان روسیه با اکثریتِ بالائی رأی داد که ارتش آن کشور می تواند در سرزمین و خاکِ کشورهای بیگانه بجنگد. و ادامه میدهد : « امروزه مردم به این جنگ ِ متجاوزانه که ادامه خواهد داشت، عادت کرده اند.»
آخرین اثرِ پُر سروُ صدای او زنبورهای خاکستری نام دارد. زنبورهای خاکستری داستان ِ خوش خوانی در هفتاد و چهار فصل است. در آثار کورکوف گاهی تراژدی با ظنز میتوانند بهم آمیخته باشند. و اکثراً واقعیتهای بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی، در آنها به روشنی و صراحت دیده می شوند.
در سالِ ۲۰۱۳، رئیس جمهوری در کی یف به نامِ یانوکوویچ وجود داشت که توسطِ کرملین به روی کار آمده بود و اوکراینی ها از قبل برای حفظِ استقلال خود و خواستشان برای برگزاری ِ انتخاباتِ آزاد می جنگیدند. و انفجار ها و تیر اندازی در زیرِ پنجره های آندره ی کورکوف، نویسنده ی « پنگوئن» رخ داد. و او این را در دفترِ خاطرات خود نوشت : « خیلی دوست دارم به آغاز جنگ فکر نکنم، اما روزی نیست که این احتمال از ذهنم خطور نکند. و حتی بهار و خورشید و شکوفائی ناگهانی، نتوانست حواس مرا از سیاست منحرف کند.»
سلاح او تاکنون آمیخته به تراژدی-کُمیک بوده است؛ امروزه توازنی که دیگر نمیتوان در مواجهه با تراژدی حفظ کرد. بنا براین، رُمان او امروز، نمیتواند این آمیختگی را- با تاسفی بزرگ باید گفت- همواره پاسدار باشد؛ چرا که درد وُ خشم هر لحظه دامنگیرِ نویسنده می شود.. در این زمان، بحثِ جنگ است که حرف اول را می زند. و کورکوف در این رُمان، پاشکا و سرگییچ را - چون دو برادر که دشمن همند، رو در روی هم قرار میدهد که هر دو اوکراینی هستند اما یکی از آنها طرفدار روس هاست.
پاشکا و سرگییچ از کودکی دشمن هم بودند، اما اکنون در دهکده ی ویران شده، خود را تنها می بینند. و چون حوصلهشان سر رفته است و کاری ندارند، و حتی تلویزیون هم تماشا نمی کنند، زیرا دیگر برق وجود ندارد، بنابراین مواظب یکدیگر هستند. هیچکدامشان نباید بمیرند زیرا آن دیگری تنها می ماند.
سر گییچ یک زنبور دار است و غمگنانه میبیند که موسیقی دلنشینِ گذشته ها از خش خَش بال های زنبور ها شنیده نمی شود. و افزون بر این، آنها کمبودِ هوای تازه ِ کوهستان دارند و بمباران ها هوا و زمین سوخته از خود به جا گذاشته اند. و رفتن به کریمه هم که تاتارهای مسلمان در آن زندگی می کنند، برای مقامات، شهر وندان ِ درجه ی دوم به شمار می روند.
اما یک بار دیگر،آندره ی کورکوف، سلاح مخفی خود یعنی لطافت و نرمی را به کار می گیرد. نرمشی به رَغمِ فساد وُ خشونت وُ خرفتی ِسردمداران روسی. با وجود خشونت هائی در اینجا و آنجا، خشونتی خاکستری مانند لباسِ نظامیان، که چون سمی به هر چیز که نزدیک می شود، آن را میسوزاند. و تمام ِ زیبائی های جهان را کورکوف به این صحنه از کتابش هدیه می کند.رُمانی که امروزه آن را به شیوه ی دیگری باید خواند.
هر چند که طنز درغم فرو میرود ولی با این حال، برگ برگ کتاب، سرشار از زندگی، طنز و عشق است، که آن را بیش از پیش، کوبنده وُ ضروری نشان می دهد. ع.ش
***
اینک مقاله الیزابت ماندرو «۳»، روزنامه نگارِ لوموند در معرفی بیشتر این نویسنده ی اوکراینی و نگاه و نظر اودرباره اوضاع کنونی را میخوانیم. این مطلب ۴ مارس ۲۰۲۲ در آن روزنامه منتشر شده است :
بیست وُ چهار ساعت پیش از جنگ، آندری کورکوف در حسابِ توییتری خود عکسی از نمای زرشکی رنگِ دانشگاه ِ تاراس- شوچنکو در کی یف را که به نامِ شاعر بزرگِ اوکراینی نامگذاری شده بود منتشر کرد و زیبائی آن را ستود.روز بعد، پنجشنبه ۲۴ فوریه، سحر گاه با اولین انفجار ها در پایتخت ِ اوکراین از خواب بیدار شد و نوشت : « جنگ آغاز شده است. هیتلر در ساعتِ ۴ صبح جنگ را آغاز کرد و پوتین در ساعتِ ۵ صبح، خیلی فرق نمی کند.»
این نویسنده اوکراینی، کتابهائی دارد که به ۳۰ زبان ترجمه شده اند. نخستین آنها پنگوئن نام دارد که در فرانسه ۱۶۰۰۰۰ نسخه از آن به فروش رفته است.او نیز به خیل عظیمی پیوست که پس از تهاجمِ روسیه، راهِ تبعید را بر گزید.در تماسی تلفنی با لوموند در روزِ سه شنبه اولِ ماه مارس، او در شهری در غربِ اوکراین بود و ترجیح داد از بردنِ نامش خودداری کند. دو پسر ۱۹ و ۲۳ سالهاش مانند بسیاری از مردانِ جوان وُ پیر، در دفاع از سرزمین شان در اوکراین ماندند.هنگامی که از حال وُ روزش پرسیدیم، آندری کورکوف با لحنی متلاطم جواب داد « خوبم، خوبم». در۶۰ سالگی زندگی او تغییر کرده بود. او در روسیه در منطقه لنینگراد- سن پترز بورگ کنونی- به دنیا آمد، از دو سالگی به اوکراین آمد، جائی که مادر بزرگش در پایانِ جنگِ جهانی دوم، در آنجا منزل گزیده بود. او میگوید « من یک روس قومی هستم که آنگاه یک اوکراینی سیاسی شده ام.» او هرگز تصور نمیکرد که ولاد یمیر پوتین چنین حمله ی وسیعی را در سراسر کشور تدارک ببیند. « خارکف، خارکف را دیده ای؟» او نفس نفس زنان سعی دارد احساس خود از این فاجعه را نشان ندهد.خارکف، دومین شهرِ اوکراین در شرقِ این کشور است. هفتهها این شهر، در آن سوی مرز، با نیروهای روسی دست وُ پنجه نرم می کرد و اینک در تیرسِ بمباران های شدیدی است که دیگر به غیر نظامیان نیز رحم نمی کنند.
با انسانیتِ بسیار
آندری کورکوف در آخرین رُمانش- زنبورهای خاکستری- از جنگی نام میبرد که قریبِ هشت سال است در دونباس، بینِ اوکراین و جدائی طلبانِ طرفدارِ روسیه در جریان است.این جنگ با وجودِ ۱۴۰۰۰ کشته، غربیها آن را خیلی زود و به سرعت در رده ی «درگیری های منجمد» در فریزر قرار دادند و بر پایه ی آتش بس هائی که که دائماً شکسته میشد، آن را دست کم گرفتند. او میگوید «نقطه عطفِ تجاوزِ روسیه در اینجا نهفته است. و از این پس بود که این منطقه با عزیمت نخبگانش به اوکراین و یا روسیه، خالی شد.»
این نویسنده در کتابش با انسانیت کم نظیری «منطقه ی خاکستری» را در خطِ مقدم جبههِ جنگ، به تصویر می کشد. جائی که روستا های ویران شده تنها پذیرای بازنشستگان هستند. سر گینچ و پاشکا، «دو دشمنِ دورانِ کودکی» که در دورانِ صلح روی خوش به یکدیگر نشان نمی دادند، در نهایت به یکدیگر می چسبند تا در تنهائی و اندوه فرو نروند.سر کینچ یک زنبور دار است و با ملکه و کارگران پر جنب وُ جوشش که در جعبه ها محبوس شده اند، به کریمه سفر میکند تا با زنبوردار دیگری که زمانی می شناخت، دیدار کند. و او تا تاری بود که دیگر هرگز او را ندید زیرا توسطِ سرویس های امنیتی کشته شده بود.و یکی از قاتلین او، بعد ها اربابِ شبه جزیرهای شد که در سالِ ۲۰۱۴ به روسیه ضمیمه گردید.
این گزارش، اثری خیالی است. ولی کور کوف دیگر داستانِ خیالی خلق نمی کند.کسی که به چند زبان حرف میزند و رئیسِ انجمنِ قلمِ اوکراین است - وابسته به انجمنِ دفاع از آزادی قلم، تاسیس شده در آمریکا ۱۹۲۱-، او میخواهد از قلمش چون یک سلاح بهره گیرد. « بالاخره دنیا بیدار شد ! » و با تعجب اضافه میکند : امروزه از واکنشِ شدید اروپا راضی هستم. من هر روز بیست ساعت، متن هائی را برای مطبوعاتِ بینالمللی مینویسم و به همراهِ اعضای انجمنِ قلم،هر آنچه را که میتوانم ترجمه می کنم.ما روشنفکران با یک دیگر متحد هستیم.»
جسم وُ جان ِ متعهد
او سرانجام به سمت وُ سوی کلماتی که دردناک بودند و متن های خام و ساده، روی آورد تا گزارش های خبری وحشت زای خود را آنطور که حس میکند و میبیند به خواننده منتقل کند. « به اُپرای خارکُف خوش آمدید». او در همان روزِ سه شنبه، در شبکه ی توییتر، عکسی از آوار های این شهر منتشر کرد که امدادگران در جستجوی بازماندگان بودند. او سپس به شاعران و نویسندگان ِ روسی از جمله اعضای هیئت مدیره قلم روسیه - کسانی که از تجاوزات پوتین در اوکراین حمایت می کنند، شدیداً انتقاد کرد.و به هیئت تحریریه لوموند ویژه کتاب گفت « جنگی تمامعیار علیه کشور ماست. تاترها، موزه ها و بیمارستان ها ویران می شوند..... و هنگامی که اوکراینی های بازداشت شده از دادن تلفنِ همراه به سربازان خود داری میکردند تا بتوانند با نزدیکانشان تماس بگیرند، کشته شدند. در این هنگام، روشنفکر باید جسم وُ جانِ خود را متعهد کند. من از نوشتن دست کشیدهام و به نگاشتن ِ متن ها می پردازم» او که کتابهایش را به زبانِ روسی می نویسد، از زبان اوکراینی پشتیبانی میکند و میگوید که باید به جای کی یف پایتخت اوکراین، « کِیو» گفته شود که به زبانِ اوکراینی است.آندری کورکوف، ضمن انتقاد از پوتین او را « کهنه اندیش» میداند و « نماینده ی گذشتهای وحشیانه » می خواند. کسی که هنوز به بافت های فکری سالِ ۱۹۵۶[ ورود تانک های روسیه به بوداپست] و یا سال ۱۹۵۸[ در پراک] متمرکز است.کورکوف با برجسته کردن ِ حرکت ِ رهبری که اعضای شورای امنیت خود را در چند متری مهمانانِ طراز اول خود احضار می کند، چنین می گوید : « طی دو سال بیماری همه گیر ِ کوید، او خود را بیش از پیش در پناهگاه ِ ویژه ای حبس کرده است.»
برای آندره ی کورکوف، تفاوتها و تقابل هایش با ولودیمیر وِلِنسکی، رئیس جمهورِ اوکراین جاذبیت دارد. بویژه آنجائی که این هنرپیشه ی سابق، بدونِ تجربه ی سیاسی، در سالِ ۲۰۱۹ به ریاست جمهوری اوکراین انتخاب شد، و اکنون در دلِ شهر های اوکراین از خود و یا به همراهِ تیم نزدیکش فیلم برداری میکند تا به مردمش اطمینان خاطر بیشتری بدهد که در صحنه حاضر است.و تصویر هائی که به سراسر دنیا سفر کرده اند. کورکوف میگوید : « من کاری که او انجام میدهد تائید میکنم. بله، من معتقدم که او قد و قامت و توانمندی تازهای پیدا کرده است.ما او را به خاطرِ کاری که انجام داد می بخشیم. مثلاً نشاندن تیم های تلویزیونی خود در پست های مهم و یا آنچه را که او پیش از جنگ انجام نداد.»
پوتین « اِژدرمار»
مدتها پیش از سریالِ تلویزیونی « خُل ِ خادم ِ مردم» که بینِ سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ در اوکراین پخش میشد و زِلنسکی در آن، نقشِ یک معلمِ تاریخ را ایفاء میکرد که بعداً عنوانِ رئیسِ دولت را داشت، آندره ی کورکوف، آخرین عشقِ رئیس جمهور را نوشته بود. داستان مردی که علیرغمِ خودش، رئیس جمهورِ اوکراین شد ه بود. گوئی کشوری که با فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی در سالِ ۱۹۹۱ از قیمومیتِ روسیه رهائی یافته و منتظر ِ یک مسیح بود. با این تفاوت که پرسوناژ آندره ی کورکوف - سرگئی بونین-، نگاهی سر خورده به این کار کرد میاندازد : « دوست داشتنِ یک کودکِ خُرد سال بسیار آسانتر از تلاش برای دوست داشتنِ کلِ یک کشور است؛ و شاید سادهتر و لذت بخش تر نیز باشد. زیرا یک کودک همانقدر به شما عشق خواهد ورزید، برخلافِ یک کشور که آن را به شما نخواهد داد.»
این رمان که خشونتی خاموش را میتوان در آن دید، « پیر مردِ کهنه اندیش»در آن حضور دارد. ولادیمیر پوتین، مظهر یک رهبرِ سفت وُ سخت، مطمئن از خودش و ستیزه جوست. و کورکوف به این امر تأکید می کند. « او میخواهد از خودش، رد پای رهبر بزرگی را باقی بگذارد که یک دولت امپراتوری را باز سازی کرده است و در مسیر خود، آماده است کشور همسایه را نابود کند. اما ما یک کشور آزاد هستیم.» و کور کوف چنین ادامه میدهد : « هنگامی که او گفت که اوکراین ساخته ی لنین است خندیدم. از دوحالت نمیتواند خارج باشد یا او تاریخ این کشور را نمیداند و یا فکر میکند که دیگران از آن سر در نمی آورند. در آرشیو های موجود در ترکیه، کتاب هائی به زبانِ اوکراینی وجود دارد که قدمت آنها به قرنِ شانزده وُ هفده می رسد.
نویسندهای که عادت به نمایشِ شخصیتهای کتابش و شبیه سازی آنها به حیواناتِ وحشی دارد، هنگامی که از او میپرسم رئیس کرملین به چه حیوانی بیشتر شباهت دارد، مکثی میکند و به فکر فرومی رود و به یکباره از دهانش اِژدر مار[ مار مخوفی که پس از خفه کردنِ شکارش آن را دُرسته می بلعد. مترجم] خارج می شود.
زیرِ ضرب وُ شتمِ مسکو، هویتِ ملی اوکراین هر روز قویتر میشود ونویسنده قصد دارد نقش خود را در این جنگِ پارتیزانی ایفاء کند.آندره ی کورکوف، حماسه ی کار آگاهی- تاریخی خود را در موردِ زندگی در کی یف در سالِ ۱۹۱۹- پس از انقلاب ِ بُلشویک - از سر خواهد گرفت. که برای چند ماهی اوکراین یک کشور مستقل بود.
پانویس ها :
[۱] Andrie Kourkov نویسنده ی ۶۱ ساله ی اوکرینی و آفریننده ی رمانِ مرگِ پنگوئن است.او در شهر لنینگراد( سن پترزبورگ ) به دنیا آمد.آثار او در بیش از ۶۵ کشور جهان و به بیش از ۳۷ زبانِ دنیا- از جمله فارسی-ترجمه شده است. و اخرین رمان او زنبورهای خاکستری نام دارد.
[۲] Milan Kundera میلان کوندرا نویسنده ی ۹۲ ساله ی فرانسوی، سالِ ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و در سالِ ۱۹۸۱ تابعیت این کشور به او داده شد. او خود را نویسنده ی فرانسوی میداند. و از مشهور ترین اثر او « سَبُکی تحمل ناپذیر هستی»نام دارد.پیش از انقلاب مخملی در چکسواکی ۱۹۸۹، حکومت کمونیستی کتابهای او را ممنوع کرد.او چندین بار نامزد جایزه نوبل ادبیات بود.
[۳] Isabelle Mandraud روزنامه نگار لوموند، فرستاده ی ویژه ی آن روزنامه در سالهای ۲۰۱۰-۲۰۱۴ در کشور های مغرب و از ۲۰۱۴-۲۰۱۹ خبرنگارِ لوموند در روسیه بود و اکنون معاونِ سرویس بینالمللی این روزنامه است و آخرین اثر او « پوتین، استراتژی آشوب» نام دارد.
آلبرایت، مشوق دمکراسی و دشمن استبداد
حمله پهپادی گسترده به تاسیسات نفتی عربستان