رادیو بین المللی فرانسه - میهمان این هفتۀ «چهرهها و گفتگوها»، بیژن حکمت، از چهرههای نام دارِ «سازمان انقلابی حزب تودۀ ایران» بود که در پی ناخرسندی از حزب در فردای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ توسط گروهی از اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپای غربی پایه گذاری شد و به چین و آلبانی گرایش یافت.
بیژن حکمت چنانکه خود مینویسد در سی، چهل سال گذشته در پایه گذاری سازمانهای گوناگونی دست داشته و برخی از آنها را رهبری کرده است. او در گفتگوها، مناظرات و گردهمآئیهای سیاسی چند دهۀ گذشته همواره حاضر بوده و دیدگاهها و نقد و نظرهای خویش را بر برگ روزنامهها و اینک پردۀ تارنماها نشانده است.
گفتگو را که تنها یک روز پس از پیروزی هواخواهان خروج بریتانیا از اتحادیۀ اروپا انجام گرفت، با نگاهی به آنچه میتواند نشانۀ سست شدن همبستگیهای فراملی و تقویت گرایش انزواطلبی در اروپا باشد آغاز میکنیم. بیژن حکمت در این باره بر این باور است که این گرایشها به میزان زیادی برآمده از جهت گیری و ساختار اروپا در پی تصویب قانون اساسی اتحادیه است. بگفتۀ او «سیاستهای پیش گرفته در اروپا عدم تعادل در رشد اقتصادی کشورهای عضو را از میان نبرده و وحدت پولی با به جریان انداختن یورو در حالی برقرار گردیده که کشورهای عضو، سیاستهای اقتصادی و مالی گوناگون خود را حفظ کردهاند. از سوی دیگر اخذ تصمیمات بسیاری در بارۀ زندگی روزمرۀ مردم از سوی تشکیلات اروپائی که نهادهای انتخابی نیستند، بر ناخرسندیها افزوده و در نتیجه به بروز تنشهائی منجر شده است».
بیژن حکمت در بارۀ رشد «ملی گرائی» و «بیگانه ستیزی» در برخی کشورهای اروپائی تاکید میکند که «اگر چه چنین پدیدهای انکارناپذیر است، اما این گرایش در اقلیت قرار دارد و اکثریت مردم اروپا خواستار همزیستی و صلح ومدارا با خارجیان هستند». او با این حال یادآوری میکند که جهان «سرمایه داری با پیشرفت تکنولوژی هر روز از میزان اشتغال میکاهد و صنایع و خدمات جدید قدرت جذب افراد رانده شده از کار را ندارند و در نتیجه بدبینی مردم نسبت به دولتها و سیاستها هر روز گسترش مییابد».
بیژن حکمت در بارۀ پدیدۀ موسوم به «تروریسم اسلامی» که در سالهای اخیر یکی دیگر از نگرانیهای اساسی برخی جوامع غربی شده و گرایش آنها را به بیگانه ستیزی افزایش داده است، یادآوری میکند که «افراط گرائی در همۀ دورهها در ایدئولوژیهای گوناگون سربرآورده و کسانی که به دلایل اجتماعی، فردی و ... به خشونت و تروریسم روی آوردهاند، غالباً به رفتا خود رنگ سیاسی زده و در جستجوی توجیهاتی اینگونه بودهاند».
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
بیژن حکمت نظام جمهوری اسلامی را یک «رژیم متناقض» میداند که در آن «هم نهادهای انتخابی وجود دارد و هم نهادهای انتصابی و ولایت فقیه» و از همین رو «دولت با نهادها و سلسله مراتب روشن، اختیارات روشن و حاکمیت قانون شکل نگرفته است» و بنابراین « دولت جمهوری اسلامی، یک دولت گذار است و اصلاح در چنین نظامی تنها به معنای تقویت نهادهای انتخابی است، اما استبداد ولی فقیه عامل اصلی هر گونه تحول دموکراتیک در کشور است».
بگفتۀ بیژن حکمت «تجربه نشان داده است که ولایت فقیه با برخورداری از نیروی نظامی سپاه مانع هر گونه تحول در نظام سیاسی کشور است و سیاستهای آن از گروگان گیری در سفارت آمریکا در تهران تا برنامۀ هستهای هیچ دستاوردی برای مردم و کشور نداشته است». او تاکید میکند که نمیتوان «جمهوری اسلامی دموکراتیک» داشت و بنابراین اصلاحات تنها هنگامی دارای معناست که «زمینۀ تغییر نظام را فراهم کند».
بیژن حکمت در پاسخ به پرسشی در بارۀ خود میگوید که از جانب پدر «نوۀ مشارالدولۀ حکمت و از جانب مادر نوۀ عدل الملک دادگر است که هر دو از وزرای کابینۀ کودتای رضاشاه پهلوی بودهاند». او یادآوری میکند که «پدر و خاندان او از دیوانیان بودند» و خود در نوجوانی «نخست به گرایشهای ناسیونالیستی افراطی مانند پان ایرانیسم و سومکا» روی آورده، سپس برای مدتی «سیاست را کنار گذاشته و به عرفان و مولوی خوانی» پرداخته و در جوانی «جذب مارکسیسم» شده است. بیژن حکمت چنانکه در ابتدا نیز بدان اشاره شده در تاسیس و رهبری سازمانهای سیاسی چندی نیز شرکت داشته که «سازمان انقلابی حزب تودۀ ایران»، «کمونیستهای انتقادی»، «آزادی خواهان سوسیالیست»، «جمهوری خواهان ملی ایران»، «اتحاد جمهوری خواهان»، «سازمان جمهوری خواهان» از جملۀ آنهاست. او از بنیانگذاران جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ایران، که البته در پاریس ایجاد شد، نیز هست. وی در بارۀ راهی که پیموده است میگوید «در این زمینه باید دو مرحله را تفکیک کرد. یکی دوران پیش از انقلاب است که در آن دوره سیاست ورزی داشتن برنامه و استراتژی برای اجرای آن برنامه در ایران بود و سازمانهای سیاسی در آن دوران چنین برنامههائی داشتند، اعضای خود را بر همین اساس جذب میکردند، آنها را برای آموزش به الجزایر، مصر، کوبا، چین ... میفرستادند و کوشش میکردند از طریق آنها در ایران سازمان دهی و کار کنند. اما پس از انقلاب وضعیت بکلی تغییر کرد و چنین رویداد بزرگی با پشتیبانی گستردۀ تودهای امکان زیادی برای سیاست ورزی گروههای مستقر در خارج کشور باقی نمیگذاشت».
او میگوید «جریانی که اینک در ایران حکومت را در دست گرفته، خود پیش از این کار تودهای و انقلابی و ... کرده و از تمام امکانات برای سرکوب و جلوگیری از شبکههای مخفی نیز استفاده میکند و بنابراین امکان سازمان دهی مخفی در این زمینه ناممکن است». در چنین شرایطی «جمهوری خواهان ملی ایران» تشکیل شد که هدف آن «دفاع از ایجاد یک جمهوری عرفی» بود و هر چند «از نظر اشاعۀ این اندیشه اهمیت داشت، اما نمیتوانست تاثیر مستقیمی بر شرایط ایران داشته باشد».