مروری بر بیش از سه دهه نمایش جنگ با اسرائیل از سوی رهبران جمهوری اسلامی
اختصاصی ایران بریفینگ / امیر فرشاد ابراهیمی
امروز سالگرد پذیرش بزرگترین شکست سیاسی جمهوری اسلامی در جنگ هشت ساله ایران و عراق است، شکستی که طعم شیرین «فتح خرمشهر» را پس از گذشت دو هفته برایشان تلخ کرد، این شکست اما نه از سوی رزمندگان ایرانی در جبهههای جنگ و در تهران از سوی فرماندهان جنگ و رهبران جمهوری اسلامی بود، شکستی که با محوریت آیت الله خمینی انجام شد و رهبران جمهوری اسلامی از سوی صدام حسین با نقش آفرینی «حافظ اسد» رئیس جمهوری سوریه آن را متحمل شدند.
جمهوری اسلامی در تاریخ شفاهی و کتبیاش بسیار به ندرت از این واقعه یاد میکند،چرا که در تبلیغات رسمی و حکومتی جمهوری اسلامی سوریه همواره متحد ایران نام گرفته و از آیت الله خمینی نیز شخصیتی «شکست ناپذیر و سازش ناپذیر» ارائه می دهند، اما واقعیت چیز دیگری است.
نامه نگاری محرمانه صدام به خمینی پس از فتح خرمشهر
پانزدهم خرداد ماه ۱۳۶۱ و درست دوازده روز پس ازبازپس گیری خرمشهر از ارتش بعثی صدام در میان فرماندهان جنگ و حتی بسیاری از سیاستمداران و مراجع تقلید شیعه ایرانی بحثی نفس گیر مطرح شده بود که ؛« آیا رزمندگان ایرانی باید وارد خاک عراق بشوند یا نه ؟» این بحث ها از فرماندهان سپاه و ارتش آغاز شده بود و حتی تا تهران و هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ و حسینیه جماران محل استقرار رهبر جمهوری اسلامی هم کشیده شده بود.
در این میانه سفیر اسرائیل در لندن ترور شد، سفیر اسرائیل البته از این ترور جان سالم به در برد و تنها یک کارمند محلی کشته شد،پس از تحقیقات گسترده و مشترک اسرائیل و بریتانیا مشخص شد ترور با هدایت عراق و صدام حسین انجام گرفته است.
مناخیم بیگم نخست وزیر اسرائیل کابینهاش را فراخواند و از آنجا که تروریست این عملیات قبلا از اعضای تشکیلات فتح بود برای حمله به مواضع چریکهای سازمان آزادیبخش فلسطین و دفاترشان در جنوب لبنان مشغول بررسی و طرح عملیات شدند.
۱۶ خرداد ۱۳۶۱ این عملیات آغاز شد، تهاجم زمینی در چهار محور عملیاتی از جنوب لبنان آغاز شد ، ارتش اسرائیل توانست در مدت یک هفته در چهار محور عملیاتی تا نزدیکی های بیروت رسیده و آن را به محاصره کامل خود درآورد.
امروز سالگرد بزرگترین رکب سیاسی و تاریخی است که صدام با کمک حافظ اسد به خمینی زد، جمهوری اسلامی به ندرت به این بازی خوردن اشاره میکند، این برنامه که سال ۱۳۸۹ از سیمای جمهوری اسلامی منتشر شد، یکی از معدود دفعاتی است که در مورد پذیرش پیشنهاد صدام توسط خمینی به آن اشاره میکند. pic.twitter.com/dLIt1QWVVM
-- AmirFarshad Ebrahimi (@Goftaniha) June 7, 2022
عصر همان روز آغاز عملیات اسرائیل، یعنی ۱۶ خرداد ۱۳۶۱ صدام در نامهای به آیت الله خمینی درخواست آتش بس کرد و از رهبر جمهوری اسلامی با عنوان « فقیه شیعیان » خواست که جنگ را متوقف کند و نظامیان دو کشور به جای جنگیدن با خود به جنگ ارتش اسرائیل بروند.
نامه صدام همان روز از طریق پیشکار شخصی «قابوس بن سعید» پادشاه عمان به تهران رسید، اهمیت این نامه آنقدر بود که همان شب سید احمد خمینی تمامی فرماندهان جنگ و رهبران سیاسی را به جماران فراخواند و آنطور که از خاطرات هاشمی رفسنجانی مشخص است جلسه از ساعت ۱۰ شب تا ۷ صبح به طول انجامیده و روح الله خمینی در خلال این جلسه در نهایت به خواب می رود که کار هدایت جلسه را هاشمی رفسنجانی بر عهده می گیرد.
حدود یک هفته پس از فتح خرمشهر چگونه صدام حسین با کمک حافظ اسد به خمینی رکب سیاسی زدند؟
-- AmirFarshad Ebrahimi (@Goftaniha) June 7, 2022
شعار راه قدس از کربلا میگذرد از کجا آمده؟
جمهوری اسلامی به ندرت به این بازیچه شدن اشاره میکند . pic.twitter.com/FfUlQznTEl
با آنکه اکثر فرماندهان نظامی سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی مخالف اعتماد به صدام بودند اما در آخر همگی متفق القول می شوند که توپ را به زمین صدام بیندازند به این صورت که طبق نظر خمینی ، صدام اگر حاضر شود تمام شیعیان عراقی های رانده شده از این کشور را بپذیرد و از ایران به عراق بازگردند و نظامیان ایران هم بتوانند از خاک عراق به سوریه بروند ایران حاضر است به این پیشنهاد فکر کند.
هاشمی رفسنجانی و دیگر اعضای شورای عالی دفاع معتقد بودند چون اسرائیل بر جنوب لبنان تسلط و برتری دارد بنابراین نمی شود از جبهه سوریه نیرو اعزام کرد تا به لبنان و یا اسرائیل بروند و بهتر است در انتظار پاسخ و نظر صدام بمانند تا از خاک عراق نیروهای ایرانی اعزام شوند، بنابراین جواب و موافقت صدام بسیار مهم بود.
جواب نامه صدام به امضای سید احمد خمینی و از طرف روح الله خمینی فردای همان روز ۱۷ خرداد ۱۳۶۱ به پیشکار پادشاه عمان داده شد و او از تهران مستقیم به بغداد رفت.
همان روز روح الله خمینی پیام دیگری هم نوشت که از صداوسیما و رسانه های جمهوری اسلامی منتشر شد:
آیت الله خمینی در پیامی ضمن محکوم کردن حمله اسرائیل به جنوب لبنان و سوریه با آوردن کلمه استرجاع در ابتدای پیام، نارضایتی خود را از سکوت و بیتفاوتی کشورهای اسلامی ابراز داشت:
«من کلمه مبارکه استرجاع را نه برای جنایات اسرائیل و شهادت و آسیب بسیاری از مسلمانان مظلوم جنوب لبنان عزیز میگویم، گرچه آن هم استرجاع دارد و نه برای شهرها و روستاهای آن کشور اسلامی که بدست جنایتکار رژیم صهیونیستی کافر اسرائیل، اشغال و خراب شده است، گرچه آن هم استراجاع دارد، و نه برای آواره شدن هزاران خواهر و برادر آن محیط مظلوم اسلامی گرچه آن هم استرجاع دارد.... بلکه برای بیتفاوتی کشورهای اسلامی یعنی حکومت های آنها استرجاع میکنم و ایکاش فقط بیتفاوتی بود...»
لشکر ایران عازم سوریه شد
جمهوری اسلامی اما منتظر پاسخ صدام نماند و همان روز (۱۷ خرداد) یک هیات سیاسی نظامی هم به سوریه فرستاد تا مشغول رایزنی با حافظ اسد رئیس جمهور سوریه بر سر بازکردن جبهه جدید علیه ارتش اسرائیل شوند، این هیات ۲۰ خرداد ۶۱ به ایران بازگشت و همان روز در پنجشنبه ۲۰ خرداد ۶۱ بعد از اقامه نماز مغرب و عشا در جماران با حضور اعضای شورای عالی دفاع نتایج جلسه دیدار با اسد را به خمینی ارائه داد.
نظر آن بود که:« اسرائیل بر اکثر نقاط جنوب لبنان مسلط شده است و سوریه نمیتواند وارد جنگ شود»
پس از این گزارش بود که شورای عالی دفاع تصمیم به کمک به جبهه لبنان را آغاز کرد، آن هم در قالب اعزام نیرو به جبهه لبنان و سوریه. به این ترتیب شورای عالی دفاع با تأیید روح الله خمینی علیرغم نظر تلویحا مخالف حافظ اسد تصمیم به اعزام نیروی نظامی به جبهه سوریه و لبنان را اتخاذ کرد بدین نحو اولین گروه از نیروهای اعزامی در ۲۱ خرداد ۶۱ اعزام و اولین هواپیمای کمک عازم سوریه شد.
دو گردان از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی از لشکر ۲۱ حمزه سید الشهدا و تیپ ۵۸ تکاور ذوالفقار و دو گردان هم از سپاه پاسداران از لشکرهای ۲۷ محمد رسول الله و تیپ ۱۴ امام حسین به سوریه اعزام شدند.
حافظ اسد که تنها در انتظار هواپیمای کمک های دارویی و غذایی و تسلیحات بود حالا با دو هواپیمای ۷۴۷ ارتش مواجه بود و مملو از نیروی نظامی!
غروب روز بیست و یکم خرداد ۱۳۶۱، چرخهای یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در انتهای باند فرود فرودگاه دمشق از گردش بازایستاد.
اگرچه این میهمانان ناخوانده از سوی نماینده حافظ اسد مورد استقبال قرار گرفتند، اما اسد بلافاصله علی اکبر محتشمی پور را خواست و عدم رغبت خود را اعلام کرد، محتشمی پور از اسد زمان خواست تا نظر تهران را به وی بگوید،اما اختلافات از همان اولین ساعات نمایانگر شد.
نیروهای ایرانی پس از انتظاری چند ساعته در فرودگاه حاضر به سوار شدن بر اتوبوسهای نظامی ارتش بعثی سوریه نشدند و پای پیاده و بصورت راهپیمایی با حمل پلاکاردهایی علیه اسرائیل همچون «یا لبنان یا لبنان... هذا جیوشالقرآن » و «خیبر خیبر یا صهیون جیش محمد قادمون» از فرودگاه دمشق به سمت آرامگاه خواهر امام سوم شیعیان شدند.
احمد متوسلیان در صحن آرامگاه حضرت زینب خطاب به نیروهای اعزامی در حالی که فردی نیز عربی آن را برای حاضران ترجمه میکرد گفت : «برادرها، قبل از رسیدن به اینجا، در ایران آنچه گفتنی بود، ما برای شما گفتیم. خیلی کوتاه من عرض میکنم، امام عزیزمان فرمودهاند باید که اسرائیل از صحنه جهان زدوده شود (انشاالله رزمندگان) و شما مردان بزرگ باید که این حرف امام عزیزمان را جامه عمل بپوشانید ».
آنها نهایتا در پادگانی جا داده شدند اما صریحا از آنها خواسته شد بدون هماهنگی هیچ اقدامی نکنند و حق خروج از پادگان را ندارند.
فرماندهان ایرانی دریافتند حافظ اسد بازیشان داده
فرماندهان ایرانی در سوریه بی رغبتی اسد را در می یابند و به تهران پیام می فرستند و بر همین اساس جلسه دومی در یکشنبه ۳۰ خرداد ۶۱ در دفتر خمینی با حضور رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع رئیس مجلس فرماندهی سپاه (محسن رضایی)، نیروی زمینی ارتش ( صیاد شیرازی) وزیر خارجه (دکتر ولایتی) و وزیر دفاع (سرهنگ سلیمی) برگزار می شود.
سرهنگ سلیمی و دکتر ولایتی به خمینی اعلام می کنندکه: «سوریه رغبتی به جنگ با اسرائیل و صرفا با تکیه بر ایران ندارد و در صورتی مایل به جنگ است که اطمینان یابد کمک کشورهای اسلامی و عربی منطقه هم همراهش باشد آنها از ترکیه هم اجازه گرفتهاند که بتوانیم کمکهای انسان دوستانه به سوریه منتقل کنیم»
فرماندهی نیروهای نظامی را احمد متوسلیان و جانشینیاش را محمد ابراهیم همت بر عهده داشت،محسن رضایی نحوه این انتخاب را چنین روایت می کند: «برادرمان حاج احمد را بردم خدمت مقام معظم رهبری که در آن زمان مسئول شورای عالی دفاع بودند. در آن ملاقات، من خدمت آقا گفتم که ایشان [حاج احمد] کاملاً آماده قبول این مأموریت است. منتهی مایل است از زبان شما بشنود که باید این کار را انجام بدهد وقتی آقا به حاج احمد گفتند که شما انتخاب شدهاید تا به عنوان نماینده نظام جمهوری اسلامی ایران به آنجا بروید، حاج احمد خیلی تحت تأثیر قرار گرفت. خود آقا هم تاکنون بارها آن جملاتی را که احمد در آن ملاقات به کار برده به ما یادآور شدهاند. احمد در آن ملاقات خدمت آقا عرض کرد: یعنی خداوند متعال ما را انتخاب کرده که برویم با اسرائیلیها بجنگیم؟ آقا فرمودند: بله! شما نماینده نظام هستید، بروید آنجا و جلوی اسرائیلیها را سد کنید.»
راه قدس از کربلا می گذرد
امید مبارزه با اسرائیل اما خیلی زود رنگ باخت چه اینکه نیروهای ایرانی و نیز مقامات سیاسی تهران دریافتند که حافظ اسد قصد جنگ با اسرائیل ندارد و با آوردن بهانه های گوناگون وقت کشی میکند، او با صدام در ارتباط است و بیشتر در پی آن هست تا از نیروهای ایرانی به عنوان «وجهالمصالحه» در اتحادیه عرب و همچنین برگ برنده در پشت میز مذاکرات بهره برند و در واقع آنها در فکر تنها چیزی که نیستند جنگ با اسرائیل است.
حافظ اسد با کمک صدام به ایران رکب زد
رهبران جمهوری اسلامی وقتی دریافتند که از صدام و حافظ اسد بازی خورده است در جلسهای با حضور رئیس جمهور ( علی خامنهای) و رئیس مجلس (هاشمی رفسنجانی) به خمینی اعلام کردند: « سوریه با حضور ما در آن جبهه با شرایط موجود مخالفت دارد و معتقد است که عربها جنگ جدی نخواهند کرد و حضور ما هم در آنجا باعث میشود که در جبهه جنگ با عراق دچار وقفه شویم و در آنجا هم به جایی نرسیم.»
این نتیجه گیری باعث آن سخنرانی مشهور خمینی شد که :« راه قدس از کربلا میگذرد» و عملا دستور بازگشت نیروهای ایرانی را از سوریه داد.
اسارت بزرگترین فرمانده وقت جمهوری اسلامی
با توجه به دستور خمینی مبنی بر بازگشت نیروها از سوریه به ایران،اما همچنان چند فرمانده سپاهی مخالفت خود را با بازگشت به ایران اعلام کردند و معتقد بودن این دستور خمینی «تحت تاثیر القاعات محسن رضایی و هاشمی رفسنجانی بوده»
صبح روز ۱۴ تیر ۱۳۶۱ سیدمحسن موسوی کاردار سفارت ایران در لبنان که از اعضای سپاه پاسداران بود به محل استقرار قوای ایرانی در پادگان زبدانی آمد و از او می خواهد علیرغم دستور بازگشت به ایران به لبنان بروند و دست کم یک عملیات ولو نمایشی را علیه اسرائیل ترتیب دهند.
احمد متوسلیان به همراه سید محسن موسوی، کاظم اخوان و تقی رستگار، با خودروی سیاسی سفارت عازم بیروت می شوند که در فاصله بیست کیلومتری بیروت اتومبیل آنها درمنطقه معروف به «حاجز برباره» توسط یک پست ایست ـ بازرسی متوقف می شود، نیروهای شبه نظامی فالانژ به ریاست ایلی جبیقه خودروی حامل فرماندهان سپاه را متوقف ساخته و احمد متوسلیان و سه تن از همراهانش در ساعت ۱۲ ظهر روز ۱۴ تیر ۱۳۶۱ از آن تاریخ تا به امروز ناپدید می شوند.
فرمانده ماست فروش سپاه و دندان کرم خورده سپاه!
یکماه بعد در جلسه ای در ستاد مرکزی جنگ سپاه در خیابان فلسطین، وقتی چند فرمانده میانی لشکر ۲۷ محمد رسول الله از فرماندهان سپاه سؤال می شود که سرنوشت فرمانده لشکر ۲۷ (احمد متوسلیان) چه شد ؟ مگر قرار نبود که در تبادل با اسرائیل ، او آزاد شود؟
شمخانی پاسخ می دهد : «احمد متوسلیان دندان کرم خورده ای بود که ما آن را کندیم و انداختیم دور»
این خشم و کینه از متوسلیان از آنجا ناشی می شد که در میانه عملیات بیت المقدس متوسلیان وقتی عدم تسلط شمخانی و رضایی به فرماندهی عملیات را می بیند در پشت بی سیم به آنها لقب «ماست فروش» داده بود و گفته بود که «شماها ماست هم نمی توانید بفروشید چه برسد به فرماندهی عملیات ، شما اصلا عملیاتی نیستید و فقط بلدید در ستاد بنشینید و دستور صد من یه غاز بدهید»
و اما بازی های جدید
سپاه پاسداران اینگونه در دهه ابتدایی خود برای مبارزه با اسرائیل اقدام کرده بود، مبارزهای که هرگز هم به مرحله اجرایی نرسید و تنها به جز «ابزار سیاسی» شدن برای حافظ اسد نینجامید.
اما حالا پس از گذر چهار دهه از عمر سپاه پاسداران و ورای همه ادعاهای حمایتهای تسلیحاتی و مالی و سیاسی از تروریستهایی همچون حماس و حزب الله و یا الفتح از احمد متوسلیان و ابراهیم همت رسیده اند به «رامبد نامدار» و «سارا پوپی» !
اگر در آن روزگاران حافظ اسد برای زمان خریدن و مهلت بازسازی صدام خمینی را فریب داد ، این روزها فرماندهان سپاه نیز برای آنکه «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نبیند» برای خامنهای نقش آفرینی می کنند و برای خوشنودیاش عملیاتهای محیرالعقول سایبری تعریف و البته در پس هر کدام از این عملیاتها «فاکتور سازی» می کنند و شاید همه داستان در همان «پولهایی بی سند و مدرکی» باشد که هزینه می شود و عاقبتش معلوم نیست به کجا سرازیر می شود.
در هفته های گذشته شاباک خبر از اقدام یک مامور اطلاعاتی ایران که منجر به جذب ۵ زن اسرائیلی شده بود را فاش ساخت.
سازمان امنیت داخلی اسرائیل اعلام کرد چهار زن ایرانی-اسرائیلی که تلاش کرده بودند به یک نیروی امنیتی ایران طلاعرسانی کنند، دستگیر شدهاند.
برپایه گزارشهای مقامهای امنیتی اسرائیل رابطه این چهار زن از طریق فیسبوک با شخصی به نام رامبد نامدار بوده است که خود را یک یهودی در ایران معرفی کرده بود.
سرویس امنیت داخلی اسرائیل، «شاباک» درباره شیوه جاسوسی «رامبد نامدار»، گفته است : وی با ادعای یهودی بودن، با چند زن اسرائیلی ارتباط را آغاز کرده و در مرحله بعدی نامدار از آنها خواسته است که به جای فیسبوک از طریق واتس اپ با او در ارتباط باشند.
با این که برخی از این زنان مشکوک بودند که او ممکن است، افسر اطلاعاتی ایران باشد، اما با شیوه های عاطفی رایج نامدار مجاب می شوند که به گفتوگو با او ادامه بدهند و در آخر در ازای دریافت پول، پذیرفتند که درخواستهای او را عملی سازند.
بازجویی و محاکمه
شاباک همچنین اعلام کرده است که این عملیات با همکاری پلیس خنثی شده و هر پنج زن که در ارتباط با این پرونده دستگیر شدهاند در حال حاضر تحت بازجویی قرار دارند.
این اولین بار نیست که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در شبکه های اجتماعی همچون فیس بوک اقدام به جاسوسی بر علیه اسرائیل و یا کشورهای غربی کرده اند.
سرویسهای امنیتی اسرائیل هفته گذشته نیز اعلام کردند که یک عملیات جاسوسی دیگر ایران را برای جذب شهروندان اسرائیلی به منظور جمعآوری اطلاعات و حتی انجام حملات در داخل کشور کشف کرده است.
آژانس امنیت داخلی شین بت اعلام کرده نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی که به نظر می رسد وابسته به سپاه پاسداران باشند با ساخت یک پروفایل به نام و مشخصات «سارا پوپی » برای برقراری تماس با اسرائیلی ها به امید استخدام آنها برای کارهای جاسوسی استفاده کرده اند.
در این پروفایل فیسبوک این زن ساختگی که خود را یک جوان یهودی برای تماس با اسرائیلیها با استفاده از این پوششجعلی در صدد فریب چند مرد اسرائیلی برآمده که در همان هفته های ابتدایی فعالیت این عملیات ناکام ماند.
آژانس امنیتی اسرائیل گفته است که از ابتدا این اکانت جعلی را زیر نظر داشته و حتی در مقطعی، سارا پوپی که احساس می کرده با یک شهروند اسرائیلی در حال گفتگو است تا او را فریب دهد اما در عمل با یکی از ماموران شین بت صحبت می کرد.
سپاه پاسداران و رهبران جمهوری اسلامی پس از ناکامی های جدی در عرصه مقاومت حزب الله و یا سوریه و تحمل چند صد حملات اسرائیل به مواضع سپاه پاسداران و یا شبه نظامیان زیر نظرش که تماما نیز بی پاسخ مانده است حالا با خلق جوانهای هوسرانی چون رامبد نامدار و یا سارا پوپی به مبارزه با اسرائیل مشغول هستند تا اسرائیل ۲۵ سال آینده را نبیند.
«محو اسرائیل»؛ این بار از زبان محسن رضایی