نشد و آرزو به دل ماندیم که کسی گامی درست بردارد و ارکستر همیشه مخالف در ساز خود ندمد! ماهیت بخشی از این ارکستر بد آوا برای همه روشن است: سرسپردگان و مزدوران حکومت در درون و بیرون از کشور با چهرههایی در پوششهایِ گوناگونِ مخالفین دروغین؛ ولی بخش دیگر شوربختانه اپوزیسیون خواهان آزادی ایران، پیشینهدار و گاه هزینه داده است و این سنگینترین و غمبارترین بخش ماجرا است.
بیانیه شش سازمان جمهوریخواه
کاش این شش سازمان در باره آنچه نوشته و منتشر کردند اندکی اندیشه کرده و ارزیابی درستی به دست میدادید! اینهمه دادههایِ ناراست، کلیشهای و بی پشتوانه در یک بیانیه آنهم چکیده اندیشه شش سازمان و پس از شاید سه دهه زندگی در دنیایِ آزاد، شگفت آور است! دیگران به ویژه آقای ابوالفضل محققی، که خود آشنایی نزدیک با شماری از این جمهوریخواهان دارد، به خوبی به این مهم پرداخته و پاسخ دادهاند. امیدوارم این هممیهنان به ارزیابی درستتری برسند. من تنها میخواهم در بستر دیگری به چند نکته اشاره کنم:
آیا بازگشت سلطنت به همان شیوه گذشته ممکن است؟
کسانی که یکی از انگیزههای خود برای مخالفت با بیانیه آقای رضاپهلوی را بر پایههایی ناراست نهاده و بکی از هماکنون که "نه به دار است ونه به بار"، با بزرگنمایی بیپایه "صدایِ پای فاشیست" را میشنود و دیگری با یکیدانستن "شاه و شیخ" در چهره دلسوز، آزادیخواه و دُمکرات به مردم هُشدار داده و مردم را میترساند، چه بخواهند و چه نخواهند در حقیقت در کارِ همگرایی و کوشش برای مبارزه ملی در این هنگامه نبرد مرگ و زندگی مردم ایران در برابر یک حکومت دینی آدمکش و ضد انسانی، سنگاندازی کرده و میاندیشند که کار درستی انجام میدهند!
یک نگرش ساده به درک و فهم جامعه ایران و نسلهایِ پس از انقلاب بیپایگی این دادهها را به دست میدهد. نگارنده بارها یاد آور شده است که بینش و دانش جوانان امروز ایران به هیچگونه با دوران پیش از انقلاب برابر نیست. اکنون در دورترین روستاها میتوانید یک موبایل را در دست یک چوپان هم ببینید. دنیای دیجیتال و پخش فوری و گسترده خبرها در افزایش آگاهی مردم بسیار اثر داشته است. از آن گذشته ۴۳ سال حکومت دروغ، ریا، سرکوب و غارت نیز تجربههای تلخ ولی آموزندهای به جامعه داده است که به این سادگیها دیگر زیر بار هیچ دیکتاتوری نخواهند رفت. هُشیاری البته همیشه خوب و سودمند است ولی ناممکن است که اگر مردم به حکومت مشروطه سلطنتی هم رای بدهند، همآن شیوه گذشته بر ایران حاکم شود. ایران با رنج و آسیب بسیار در دوران رنسانس تاریخی خود به سر برده و باید آرزو داشت که این حکومت بیخرد ما را به کامِ جنگ دیگری نکشاند.
نگارنده بارها نوشته است که مهم قانوناساسی، قانونمندی و قانونمداری است. اگر یک قانون اساسی پیشرفته بر مبنای حق شهروندی و داشتن چهارچوبی سخت برای اجرای دقیق آن به وجود بیاید و قدرت در پارلمان و به دست نمایندگان واقعی (نه ساختگی و نمایشی) مردم باشد، ناممکن است دیکتاتوری مجال خودنمایی بیابد؛ حال چه مشروطه سلطنتی باشد چه جمهوری.
کار مهم، آمادگی مردم در پذیرش و اجرای یک قانون اساسی پیشرفته است
به جایِ مخالفتهای نادرست با بیانیه آقایِ رضا پهلوی که گامی بزرگ در راه همبستگی ملی است، باید به چگونگی شکلگیری این همبستگی ملی برای ایجاد یک رهبری، دورانِ گذار، جلوگیری از همگسیختگی احتماعی و هرج و مرج و تهیه یک قانون اساسی پیشرفته پرداخت و نیروی خود را بیهوده هدر نداد. تا قانون و قانونمندی در جامعه برقرار و نهادینه نشود نمیتوان از آزادی نیز سخن گفت. آزادی نیز بدون داشتن و بکارگیریِ یک قانون پیشرفته با چهارچوبهایِ روشن وهمهفهم و پذیرش آن از سوی مردم، ناممکن است. قانون اساسی بدون به رسمیت شناختن همه جانبه آزادی هرگز کارآمد نخواهد بود. قانون اساسی پیشرفته و انسانی در پیوند با آزادی و با یکدیگر معنا میدهند.
پشتیبانی شورایِ گذار
مهم نیست شورای گذار ده تن هستند یا بیست تن و... به هر روی آنان نیز کوششهایی کرده و میکنند هرچند در آغاز اشتباههایی نیز داشتهاند. امروز برای ما هر کوشش درستی برای پیوند و همراهی ارزشمند و سودمند است. دستکم مخالفتخوانی و سنگاندازی نکردهاند! در پارلمان سوئد هشت حزب شرکت دارند. گاه حزبی تنها با اندکی بیش از ۵٪ وارد پارلمان شده است و این در حالی است که حزب سوسیال دُمکرات گاه بیش از ۳۰٪ رای را دارد. هرگز شنیده نشده است که در بحثهایِ حتا تند این حزب با حزب خیلی کوچکتری بگوید تو که تنها چند درسد هستی زبانت را کوتاه کن یا دهانت را ببند. از هم اکنون این گونه باشد که وای به روز کسی که نقد و انتقاد کند! ما برای یک جامعه باز که هر کس بتواند دیدگاهش را ابراز کند کوشش میکنیم.
شاید بهتر بود این شورا پیام پشتیبانی را به شکلِ دیگری مینوشت چون نخستین پرسش این است که "پشتیبانی مشروط" چیست؟
نگارنده یکیار دیگر از دیدِ خود به عنوان یک ایرانی مینویسد اگر کسی یا کسانِ دیگری خود یا گروه و سازمانش را بیش از آقای رضا پهلوی توانا میبیند که بتواند هدایت جامعه ایران در همگرایی و مبارزه با اختاپوس حاکم بر ایران را پیش ببرد، کسی راه بر او یا آنها نبسته است. این گوی و این میدان!
کوروش گلنام