Saturday, Jul 9, 2022

صفحه نخست » ۴۲ سال پس از قیام نقاب (نوژه) و یاد بی باکان، عرفان قانعی فرد

Erfan_Ghaneifard.jpgپس از ۴۲ سال از آغاز «خونین ترین جنگ ایران از دوران مغول» یا جنگ ویرانگر، نامقدس و خانمان سوز ایران و عراق که دو رهبر مسلمان با شعار مسلمانی، مانند 2 شمشیرکش صدر اسلام، به قتل و عام مردم بی پناه پرداختند. البته، دو رهبر مسلمان که هر دو نوکر اجنبی بودند و بخاطر حفظ منافع و مصالح اجنبی، کشور خود را به ویرانه تبدیل کردند و هم ثروت ملی خود را برای خرید اسلحه، به ثمن بخس - چیز بی ارزش و کم بها - فروختند. جمع اضداد شرکت کننده در مجتمع جنایت و حماقت 1357، هرگز درباره نوژه تمایلی به سخن راندن ندارند. برنامه ای که در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ افشا شد و اگر موفق آمیز می بود، تاریخ ایران، راهی دیگر را می رفت.

اما امروز یادی کنیم از شهیدان کودتای نقاب (NEQAB) یا «نجات قیام ایران بزرگ / The "Saving Iran's Great Uprising"» یا کودتای نوژه (Nojeh coup d'état ) که ناجوانمردانه توسط خلافت اسلامی ولایت فقیه تیرباران شدند. حرکتی نظامی برخی افسران بی باک، تهمتن و رشید، ارتش شاهنشاهی ایران، پس از به قدرت رسیدن نظام جمهوری مُلاها، که هدف شان ، حذف خميني - نا مُلای شیعه حقه باز - بود .

MzU0Y2Qladrw.jpg«سرهنگ محمد باقر بنی عامری به دیدار دخترش در لندن می رود. عطا بائی احمدی، نزد وی می آید و می گوید شاپور بختیار تصمیم گرفته مبارزه با خمینی و براندازی به سازمان نظامی نیاز دارد. سرهنگ به پاریس می رود و با تیمسار امیرفضلی دیدار می کند. او با تکبر با سرهنگ برخورد می کنند. قرار شد جواد خادم و شاپور بختیار را ببیند اما هیچ کدام طرح و برنامه ای و نیرویی نداشتند. سرهنگ بی نتیجه عملی به تهران بازگشت. از تهران، تلفنی با بختیار حرف می زند!

در تهران با برخی از نظامی های ناراضی حرف می زند و دوباره به پاریس رفت و این بار بختیار را دید. امیرفضلی به استقبالش در فرودگاه آمده بود. (خرداد58)

در جلسه عبدالرحمن برومند هم بوده. برومند و بختیار مشتاق شنیدن اخبار ایران و حکمرانی رژیم متحجر مذهبی بوده اند.چند جلسه برگزار شد و سرهنگ می گوید راه مبارزه با آخوند، شیوه نظامی است. سرهنگ میگوید که نظامی ها زیرنظر هستند و خمینی به شدت به نظامی ها بدبین است. برومند گفته که جلب نظر نظامی ها مشکل است. سرهنگ به بختیار و برومند گفته باید دنبال تهیه پول و سلاح بود. هر دو از طرح سرهنگ استقبال کرده اند. بعد هم تیمسار زندیه.

همگی گفته اند رژیم آخوندی بسیار خطرناک است. دوباره سرهنگ به تهران برگشته با اسم مستعار امید. فورا سرهنگ حجت را دیده و تماس با افسران گارد شاهنشاهی را در تهران شروع کرده. 5 ماه هم از بلوای 1357 گذشته!

DisplayImage.jpgبعد، همگی با دست گذاشتن روی پرچم شیر و خورشید؛ سوگند همکاری با خمینی را خورده اند. بعد همگی پرسیده اند،آیا شاهنشاه اطلاع دارد؟ در پاسخ ، سرهنگ بنی عامری گفته، "فعلا شاپور بختیار!"

بعد ، تلفنی موضوع را به شاپور بختیار می گویند. پس از مدتی فقط 4 نفر حاضر به همکاری با طرح سرهنگ می شوند. (زادنادری؛ حیدری؛ حجت) همچنان تلاش برای جذب نیرو ادامه داشته. فکرو برنامه ریزی ادامه دارد. و کم کم 6 ماه از 58 گذشته!

‏درجایی از تهران، عباس دهقانی از ساواک، سرهنگ امیری و مهندس تیموری هم به سرهنگ می پیوندند، در گوشه ای از تهران، مُلاها مجلس اسلامی راه انداخته اند. چند روز بعد، ابوالقاسم خادم دستگیر می شود. سر و کله 2 افسر کمیته اطلاعات اسلامی پیدا میشود!

سرهنگ بنی عامری ، رهبر و فرمانده سازمان نظامی میشود . کم کم بهمن 58 شده.6 ماه قبل از قیام 18 تیر 59. مرحله اول قیام با 300 هزار تومان بختیار شروع می شود. برومند و بختیار، توسط بازاری ها ، پول را فرستاده اند. سرهنگ بنی عامری به دنبال جذب بیشتر خلبان های جت جنگی است. با تیمسار آیت محققی دیدار می کند. بحث مسافت مطرح است که از کجا حمله بشود؟

‏در طرح شکستن دیوار صوتی بوده و زدن خانه خمینی بوده، مجلس، کمیته تهران، مرکز اطلاعات و مخابرات. و دستگیری رفسنجانی، خامنه ای، موسوی، کروبی، یزدی، جتی و عسگراولادی! در طرح، هیچ اعتمادی به هیچ آخوندی نبوده حتی شریعتمداری.

‏سرهنگ بنی عامری، سخن «بنی صدر» در صدای امریکا درباره نوژه را دروغ محض خواند. و سرهنگ بنی عامری، سخن «عباس میلانی» در افق صدای امریکا راجع به عشایر را غلط می داند

خلاصه، پایگاه شاهرخی انتخاب میشود. و اینکه عملیات در شب باشد. سرهنگ در اسفند58 دوباره به دیدار بختیار می رود. بختیار 7 یا8 میلیون تومان پول میدهد. اما مشکل تهیه سلاح مطرح بود و قرار شد، عراق کمک کند. بختیار و صدام ، موفق نشدند. (مصادف با ایامی است که بختیار به صدام مرتبط بوده است)

9 شب به سمت شاهرخی حرکت می کند. سپس سرهنگ به تهران بازگشت. طرح لو رفته بود. قرار بود 5 و 5 دقیقه صبح منزل خمینی در جماران بمباران شود! سرهنگ بنی عامری در تهران سرگردان می شود! و 40 هواپیما به حرکت در نیامد. طرحی ناب و دقیق اما از پشت خنجر خورد! سپس سفر به سوی سرنوشت آغاز می شود. و به فرانسه می رسد. اول بختیار مایل نبود سرهنگ را ببیند! اما به همراه بختیار به دیدار انور سادات می روند..و بعد شاهزاده رضا پهلوی. بعدها در پاریس با تیمسار منوچهر هاشمی ساواک دیدار کرد (که البته ، رسانه هایی هم از رابطه هاشمی با دلال اسلحه مشهور، منوچهر قربانی فر ، پرده برداشتند.)

*****

‏سالها بعد در 2014، در لندن، دکتر جوان (فرنژاد) کتابی مرحمت فرمودند از طرف سرهنگ ژاندارمری، زنده یاد محمد باقر بنی‌عامری، که در تاریخ معاصر، مشهور به فرمانده«قیام عقاب/شاهرخی/‎نوژه» است. افسران برومند ارتش ایران، تدارک دیدند اما نوکران حزب توده شوروی برای حفظ «خمینی و خمینیسم»، لو دادند!

البته عیسی پژمان از دایره بررسی اطلاعات ساواک در این باره می گوید : «از میهن پرستی رده هایی از افسران و درجه داران، برای ضربه زدن به ارتش سوء استفاده کردند. در همان نمایش دادگاه های اسلامی، آیت محققی، از همکاری خود با شاپور بختیار سخن راند. وقتی بختیار و یا استخبارات عراق و حتی ک گ ب شوروی سابق در جریان امر بودند ، پس به آسانی همین جماعت لو دادند. یعنی خواستند به ارتش ایران قبل از حمله، ضربه بزنند. وامثال دریادار افضلی از حزب توده هم در رده فرماندهی نفوذ کرده بودند . هنوز کار شروع نشده، از لحاظ فنی و اجرایی و عملیاتی، سراسر نقصان بود. اصلا تور و تله ای بود برای تضعیف و فلج کردن ارتشی شاهنشاهی. صدها افسر و خلبان مجرب یا اعدام شدند یا زندان رفتند و همه ماجرا در کمتر از 10 روز فیصله یافت . فاصله اعدام افسران (۲۷ تیر ۱۳۵۹) تا حمله ارتش صدام حسین به خرمشهر (۳۱ شهریور) ، حدود 60 روز است! بختیار شده بود عروسک دست صدام و استخبارات بعث علیه آب و خاک خودش! و بختیار به کل آن افسران باشرف، وطن پرست و تکاوران بی باک و دلاور، دروغ گفت! » [ تند باد حوادث ؛ گفتگو با قانعی فرد]

بعدها هم افراد بدنام حزب توده ایران وابسته به ک گ ب (KGB)، به افشا آن ، فخر می فروختند و در بیان اینکه کدام عامل شان، موضوع را لو داده با هم رقابت داشته و دارند! سرانجام در بیدادگاه های دادگاه انقلاب اسلامی، به همراه ۱۲۱ نفر دیگر اعدام شدند.

محمدی ری شهری - مُلای جلاد و خبیث که بعدها وزیر اطلاعات شد - قاضی دادگاه بود. به سرعت حکم اعدام همگی را صادر کرد و در سودی فریب و نمایش روانی بود تا از تلویزیون جمهوری اسلامی نشان دهد و خود را قهرمان کاذبی به خلایق انگشت به دهان نشان دهد که حکومت اسلام ناب محمدی، چیزی به نام حقوق بشر نمی شناسد! البته برای گدایی تقدس، آیه های قتال قران محمد هم روی دیوار آویزان شده بود تا همانند داعش، بگویند مقدس و عین اسلام شریف هستند!

‏از بهترین هدیه های داخل کتابخانه ام کتاب زنده یاد «محمدبنی عامری» هست که توسط جناب فرنژاد ساواک به بنده مخلص مرحمت شد. سپس زنده یاد سرهنگ عامری - طراح و فرمانده نظامی عملیات نقاب/ شاهرخی - در ۲۷ بهمن۹۴ در لندن درگذشت. متاسفانه بسیار مریض احوال بود و نشد روایتش را برای کتاب «وحشت بزرگ » ضبط کنم.‏

افسوس که در مصاحبه ، سخاوت نداشت اما یادش گرامی ...



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy