امروز سالگرد قطعنامه ۵۹۸ است!
اختصاصی ایران بریفینگ / امیر فرشاد ابراهیمی / امروز سالگرد قبول قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ هشت ساله است و چند روز پیش هم سالگرد توافق هستهای بود. این دو شباهت ها و تفاوتی دارند. شباهتها و تفاوتهایی که بزرگترین رازهای جمهوری اسلامی در آن نهفته است ، محرمانه هایی که هیچ کس درباره آن حرف نمی زند.
در تاریخ ۴۳ سالۀ جمهوری اسلامی ایران سه نرمش مهم دیپلماتیک در عرصۀ سیاست خارجی رخ داده است.
اولی در سال ۱۳۵۹ و در الجزایر و بر سر آزادی گروگانهای آمریکایی که به بحرانی ۴۴۴ روزه خاتمه داد. دومی در سال ۱۳۶۷ و با قبول قطعنامه و سومی هم در سال ۱۳۹۴ و با توافق هستهای در وین که به «برجام» شهرت یافت.
در هر ۳ واقعه به مردم وعده داشت که «چون اکنون شرایط مناسب نیست بعدها در مورد آن سخن گفته خواهد شد» در حالیکه همچنان با گذشت ۴۰ سال کسی به درستی نمی داند ماجرای مک فارلین چه بود ؟ کسی نمی داند هاشمی رفسنجانی چگونه گروگانهای آمریکایی را تبادل کرد و در ازایش چه گرفت ؟ همچنان کسی نمی داند چرا به فاصله یک هفته که در نمازجمعه تهران او شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم می داد هفته بعدش خبر از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ داد؟
پذیرش قطعنامه و آتشبس در حالی رخ داد که شعار رسمی از «جنگ، جنگ تا پیروزی» به «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان» ارتقا یافته بود و دو روز قبل از قبول قطعنامه هاشمی رفسنجانی دربارۀ ضرورت ادامۀ جنگ، یک خطبه از دو خطبه های نماز جمعه را به آن اختصاص داده بود .
در برجام هم به یکباره از غنیسازی ۲۰ درصدی که جمهوری اسلامی مصر به آن بود به فاصله ده روز غنیسازی به ۳.۵ درصد بدل شد و بر سر سقف ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم ذخیره شده و تعطیلی بخش های غیر تحقیقاتی «فردو» نیز توافق شد.
مطالب بیشتر در سایت ایران بریفینگ
اشتراک دوم در پذیرش از سر مصلحت بود باز بدون آنکه توضیحی داده شود .
روح الله خمینی از اگر چه از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تعبیر «نوشیدن جام زهر» داشت اما در پیامی چند روز بعدش وعده داد که در آینده تمام مسائل را خواهد گفت ، در برجام نیز رهبر جمهوری اسلامی بارها اعلام کرد مخالف آن هست اما قبول می کنند و به صورت مشروط مصوبۀ شورای عالی امنیت ملی در پذیرش برجام را امضا کردند اما در اینجا هم باز دلايل مخالفتها عنوان نشد.
اشتراک سوم و اصلی ترین اشتراک اما نقش آفرینها هستند ، نقش هاشمی رفسنجانی ، حسن روحانی و جواد ظریف .
در قبول قطعنامه هاشمی رفسنجانی جانشین فرمانده کل قوا و فرمانده جنگ بود و با زیرکی که داشت توانسته بود از ساده لوحی محسن رضایی استفاده کند و به او گفته بود هر چه لازم داری با فراغت خیال بنویس و از او نامه ای گرفته بود که نشان می داد ادامه و پیروزی جنگ، منوط به دریافت امکاناتی است که نه با گزارش وضعیت اقتصادی که میر حسین موسوی نخست وزیر وقت ارایه داده بود سازگار است نه با گزارشی که سید محمد خاتمی در مقام معاون ستاد فرماندهی کل قوا دربارۀ وضعیت نیروی انسانی و روحیه ملی تنظیم کرده بود.
در برجام شخص او البته کارگردان نبود اما کار در دستِ همان نقش آفرینان ۵۹۸ بود یعنی حسن روحانی و جواد ظریف .
اشتراک چهارم هم این است خوش حالی مردم از هر دو رخداد به رغم شعارهای قبلی، بدون آنکه بدانند اصلا چه اتفاقی افتاده است، مردم هم در پذیرش قطعنامه به خیابانها ریختند و شدی کردند و هم در برجام در حالی که نمی دانستند اصلا چه اتفاقی افتاده است.
اما اختلافات:
اول این که تجربه توافق الجزایر سبب شد این بار قبول قطعنامه را به رقابت های سیاسی و مناقشات داخلی نسپارند و خط مقاومت و خط سازش درست نکنند و آیت الله خمینی هم به همین خاطر با تعبیر جام زهر مسئولیت را به زبردستی تمام گردن گرفت و بحثی درنگرفت.
در این فقره اما صلاح نبود تا دوباره آن تعبیر به کار رود چون واقعا هم برجام ، جام زهر نبود و مثل جنگ هشت ساله بحث ۳۰۰ هزار شهید و ۵۰ هزار اسیر و چند صد هزار جانباز و معلول هم در میان نبود تا نیاز به تسلا و روحیه بخشی باشد فقط کافی بود چند نفر اسکناس هزار تومانی و یک دلاری در دست بگیرند و به خیابانها بریزند!
نکته اما اینجاست که پس از قبول قطعنامه چند روزی که گذشت هر کسی می گفت پس چه شد؟ همه می گفتند روح الله خمینی گفته است : «به واسطه حوادث و عواملى كه از ذكر آن فعلا خوددارى مى كنم، و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور، كه من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم...»
و البته هیچ گاه آینده مورد نظر روح الله خمینی نیامد و هنوز پس از گذشت ۳۱ سال از آن روزها هیچ گاه واقعیات جنگ به مردم گفته نشده و ناگفته ها همچنان ناگفته مانده است و هر کسی هم به دنبال نورافشانی به این تاریکی ها بود یا خائن نامیده می شد و یا همچون صیاد شیرازی کشته می شد!
جواد ظریف در مصاحبه ای در سال ۱۳۷۹ به مرکز تحقیقات جنگ سپاه پاسداران در جواب این سئوال که قطعنامه ۵۹۸ دقیقا همان قطعنامه ای بود که ایران سالها برای صدور آن در سازمان ملل تلاش کرده بود پس چرا با تاخیر ۱۱ ماهه پذیرفته شد جوابی می دهد حیرت انگیز : « دچار بدفهمی شده بودیم و ۱۱ ماه طول کشید تا آن را بفهمیم و بلافاصله پذیرفتیم»
جواد ظریف سپس توضیح می دهد قطعنامه ۵۹۸ مشتمل بر صدها صفحه بود و تا در تهران آن را ترجمه کنیم و بفهمیم ۱۱ ماه طول کشید در حالی که آن ۱۱ ماه خونین ترین ایام جنگ ایران و عراق بود و ایران تلفات بسیاری در آن ۱۱ ماه داد ، اما همین جواد ظریف بدون آنکه باز درک درستی از برجام داشته باشد آن را بلافاصله پذیرفت و در کمتر از ۲۰ دقیقه مجلس ایران نیز به آن رای مثبت داد.در قطعنامه ۵۹۸ اگر چه جنگ پایان یافت اما به جز متجاوز شناخته شدن صدام هیچ مفادی از آن اجرایی نشد و ایران هرگز غرامت جنگ را نتوانست بگیرد ، در برجام نیز عملا هیچ تحریمی برداشته نشد و عملا دو سال بعد با خروج آمریکا از آن برجام به بن بست کشیده شد، مضاف بر آنکه چندی پیش جان کری وزیر امور خارجه وقت آمریکا اعلام کرده که به ظریف گفته بودم توافق موقت است و آمریکا از آن خارج خواهد شد ، نکته ای که ظریف هیچ گاه آن را نگفته بود و اگر هم به سران جمهوری اسلامی اطلاع داده آنها به مردم نگفته بودند و همه سعی بر محرمانه نگه داشتنش داشتند .
جان کلام اینکه اگر جنگ و قطعنامه همچنان بحث بر سر آن ممنوع نبود و وعده ای که روح الله خمینی داده بود که بعدها کارشناسان آن را تفسیر کنند انجام می شد و قهرمانها و خائن ها شناسایی می شدند ( آنطور که سرلشکر صیاد شیرازی در نظر داشت انجام دهد و موافقت آن را گرفته بود و ۵ روز بعد هم ترور شد) قطعا نه روحانی می ماند و نه جواد ظریف که نزدیک به ۳۰ سال بعد برجام توسط آنها شکل بگیرد .