هفتۀ پیش دوستان «جنبش نجات ملی ایران» لطف کردند و مرا برای یک جلسۀ کلاب هاوس دعوت کردند که خوب اداره و برگزار شد و میدان بحث آزاد و طولانی و پرتنوعی گشت. عنوانی که برای جلسه انتخاب شده بود، «ظهور خدای دهۀ شصت، موج جدید سرکوب و بازداشت، ترس یا استراتژی قدیم؟» بود.
در ابتدا، عنوان جلسه مایۀ تعجبم شد چون معنایش را درست درک نکرده بودم ـ خدا که مدل قدیم و جدید ندارد. دوستان راهنمایی کردند که اشاره به نطق اخیر خامنهای دارد. رفتم و خواندم که ببینم چیست که درسم را حاضر کرده باشم و مردم را به سبک کارشناسان این رسانههای بزرگ، منتر نکنم. نگاهی گذرا هم به واکنش هایی هم که نسبت به این نطق ابراز شده بود، انداختم که البته مایۀ تعجبم شد.
وقتی سر صحبت باز شد اشارهای به این ناهماهنگی فاحش بین محتوای نطق خامنهای و تفاسیرش کردم. این باعث شد تا یکی از شرکت کنندگان، با دقت انگشت روی تعبیرات غلطی بگذارد که از این مطلب شده و مقایسۀ موجز و روشنگری هم بین موقعیت بین المللی رژیم در سالهای شصت و امروز بکند. خیلی صریح گفت که همزمان شدن نطق خامنهای با سرکوبهای اخیر، باعث شده تا اصحاب رسانه از اختلاط این دو، خبری درست کنند که واقعیت ندارد با پخش کردنش در همه جا، مدعی شوند رهبر جمهوری اسلامی دارد نوید سرکوب به سبک سالهای شصت را میدهد که واقعیت ندارد. چون وقتی به نطقش نگاه میکنید، به عیان میبینید که هدف قوت قلب دادن به پیروان است که اگر سختیهای سالهای اول انقلاب را از سر گذراندیم، به عون الهی مشکلات امروز را نیز حل خواهیم کرد. یعنی حرفی را که از سر ضعف زده شده به حساب قدرت گوینده میگذارند تا به بهای دروغ پراکنی تنش آفرینی کنند، حتی به قیمت نیرومند نشان دادن رژیم که میتواند مردم را از مبارزه دور کند و البته بی اعتنا به این واقعیت که رژیم اسلامی امروز توان سرکوب در حد دهۀ شصت ندارد.
نکته بسیار مهم است: خبرسازی برای بالا بردن تنش، با سؤ استفاده از همزمانی دو امر یا شباهت مضمونشان، یا هر وجه اشتراکی که میتواند اسباب منحرف کردن ذهن مردم بگردد. دوستی که انگشت روی خطا گذاشته بود، با تعجب اضافه کرد که اکثر تفاسیری که راجع به قضیه دیده است، همه در نهایت استوار بر این برداشت غلط بوده، اسباب ترویج آن شده و مردم را بیش از پیش به اشتباه انداخته است.
متأسفانه اول بار نیست که با این ترتیب عمل مواجه میشویم و حتی باید گفت که شیوۀ رایج کار این رسانههای بزرگ که در حقیقت ابزار تبلیغ و مغزشویی است، همین است. نشر اکاذیب و تنش آفرینی در جایی که واقعیت میدان به آن نمیدهد. به جای خبر رسانی و آگاه ساختن مردم، تمامی امکاناتشان صرف گمراه کردن ملت میشود که میتواند برای مملکت بسیار گران تمام شود.
متأسفانه، با وجود احتیاج بسیار، نیروهای ایراندوست که به فکر وطن و منافع ملی ایرانیان هستند، رسانهای ندارند که بتوانند از طریق آن، اطلاع رسانی صحیح و راهنمایی درست بکنند و اسباب درک و تفسیر واقع بینانۀ امور سیاسی را که امروزه از نان شب هم برای مردم واجب تر است، در اختیار ایرانیان قرار بدهند.
من بارها لزوم رفع این کمبود را یادآور گشتهام در اینجا هم فقط میتوانم ابراز امیدواری بکنم که بالاخره حرکتی در این جهت انجام گردد. امروزه کمتر امری چنین فوریتی دارد و هر کسی هر کمکی بتواند در این زمینه بکند بسیار مغتنم خواهد بود. امیدوارم آنهایی که توان دارند، آستینی بالا بزنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این نوشته در سایت [ایران لیبرال] منتشر شده است.