*منبع: وبسایت آلمانی «ایران ژورنال»
*نویسنده: علی صدرزاده
*ترجمه و تنظیم: حسام وثوقی - کیهان لندن
سفر ولادیمیر پوتین به تهران نقطه عطفی در رابطه روسیه و ایران است. روسیه سعی دارد با تمام نیرو جمهوری اسلامی را در جنگ با اوکراین متحد خود سازد. صاحبان قدرت در تهران آمادهاند که تسلیم همسایهی ابرقدرت شوند. آنها قدرت خود را به دلیل بحرانهای بیشمار داخلی و خارجی در مخاطره میبینند. روسیه درقامت قدرت تضمینکننده استحکام ملاها، حتی پس از مرگ خامنهای ظاهر شده است.
ائتلاف استراژیک کلیدواژه ولادیمیر پوتین در سفرش به تهران است. سخنگوی کرملین دیمیتری پشکو به همان میزان بر آن تاکید میکند که ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی؛ همچنانکه تمامی رسانههای حکومتی به تکرار آن پرداختهاند. اقدامات متحد علیه تحریمهای کشورهای غربی، عدم رقابت در بازار جهانی نفت با یکدیگر و پایهگذاری همکاریها نظامی در چشمانداز درازمدت، نکاتی هستند که سخنگوی کرملین مطرح کرده و در انطباق کامل با نقطه نظرات علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی قرار دارند.
«ابتکار عمل شما در اوکراین باعث پیشی گرفتن از ناتو شد. اگر شما اقدام نکرده بودید، ناتو با بهانه کریمه اقدام به جنگ میکرد. اقدامات مخرب غرب باعث فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد. اما رهبری مصمم شما قدرت روسیه را باز پس گرفت.» این جملات را علی خامنهای خطاب به ولادیمیر پوتین در ملاقاتش با او بیان کرد. تا کنون هیج سیاستمدار شاخصی در جهان بطور علنی چنین از جنگ اوکراین حمایت نکرده است، حتی دیکتاتور بلاروس و کره شمالی!
دشمنی علی خامنهای با تمام مظاهر غربی رگههای بیمارگونه دارد. او تنفرش را از فرهنگ غربی طی بیش از سی سال رهبری خود تقریبان هر روز به نمایش گذاشته است. ما نمیدانیم که رهبر ۸۳ ساله جمهوری اسلامی چه مدت زمانی توان ادامه حکومت خود را دارد. بحرانهای بیشمار و خطرناکی، هم درونی و هم بیرون از مرزهای کشور، قدرت او را به مخاطرهانداختهاند. اینکه چه کسی جانشین او خواهد شد، محل بحث و جدلهای فراوان پیدا و پنهان است.
تسلیم ابدی
یکی از این بحرانها، مسئله جانشینی ست که او ظاهرا قصد دارد با کمک پوتین آن را حل و فصل کند. روسهای آشنا به امور ایران آشکارا در پژوهشهای خود، روسیه را به عنوان ضامن استحکام جمهوری اسلامی، حتی پس از مرگ خامنهای مطرح کردهاند.
اینکه آیا این ضمانت شامل حال مجتبی خامنهای هم خواهد بود یا نه آینده نشان خواهد داد. مجتبی پسر دُردانهی پدر است که فعلا امور کشور را رتق و فتق میکند. او هم مانند پدر به صورت فناتیک ضدغرب، بیرحم و پر از شقاوت است. این مشخصات را کسانی در مورد مجتبی خامنهای بازگو میکنند که رشد و نمو او را از نزدیک ناظر بودهاند. رفتار و کردار خامنهای ادامه یک سنت مخرب در تاریخ حکومتهای ایران است: هرگاه قدرت خودرا در خطر میدیدند، به یک قدرت بزرگ خارجی پناه میبردند. اکنون روسیه پوتین است که قرار است حکومت متزلزل خامنهای را استحکام بخشد.
صاحبان قدرت در ایران نیز دست پُری برای عرضه به روسیه دارند. جمهوری اسلامی پذیرفته است که روسیه آن را از بازار نفت به حاشیه براند. اینکه بلندپایهترین مقام جمهوری اسلامی که در فرودگاه مهرآباد از پوتین استقبال کرد، وزیر نفت بود، بیش از فقط یک عمل نمادین بود.
تجربه دور زدن تحریمها
جمهوری اسلامی از زمان تأسیس تا کنون زیر تحریمهای خارجی به حیات خود ادامه داده است. درد زایمان و ظهور این «جمهوری» با اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا و آغاز ورود ناهنجار آن به صحنه سیاسی جهان همراه شد. در چهار دهه گذشته با گسترش بحرانهای خارجی، تحریمها هم افزونتر شدند. اقدامات تروریستی در خارج از کشور، برنامه اتمی مناقشهبرانگیز و دخالت فعال و جنگافروزی در منطقه خاورمیانه و فراتر از آن، حجمی از تحریمها را بر جمهوری اسلامی تحمیل کرده که در تاریخ دیپلماسی جهانی بیسابقه است. اما حکمرانان جمهوری اسلامی تا کنون شیادانه قدرت خود را حفظ کردهاند. آنها شبکهای جهانی جهت دور زدن تحریمها به راه انداختند تا بتوانند به نیازمندیهای حداقلی خود در خارج از کشور دست یابند. دفاتر حقوقی در کشورهای عربی، در درجه نخست امارات متحده عربی، کاسبان بیوجدان اروپایی، ایرانیانی با تابعیت کشورهای خارجی، البته با انگیزههای کاملا متفاوت، در سراسر جهان اعضای این شبکه هستند. آنها مؤسسین شرکتها، دفاتر حقوقی و آژانسهای متنوع با نامهای خوددرآوردی هستند که البته در سالهای اخیر موفقیتهای چشمگیری در دور زدن تحریمها داشتهاند. آنها شرکتهای کشتیرانی را برای حمل و نقل نفت در بازار سیاه به خدمت گرفتند، تجارت تسلیحات را برای بسیاری از جنگهای داخلی، که جمهوری اسلامی در آن منافعی دارد، سازماندهی کردند، اجناس ضروری را به ایران قاچاق کردند البته برای صاحبان قدرت و کالاهایی که مردم معمولی از راههای معمول به آن دسترسی ندارند.
بدین ترتیب طی ۴۰ سال گذشته گنجینهای از تجارب را برای دور زدن تحریمها به دست آوردند که میتواند برای پوتین تحریم شده نیز بسیار اهمیت داشته باشد.
روسیه و برجام
روسیه یکی از پنج طرفین توافق اتمی موسوم به «برجام» با جمهوری اسلامی ایران است. ما نمیدانیم که آیا پوتین قصد نجات برجام را دارد. شواهدی که از روسیه دریافت میشود، کاملا متناقض است. رئیس دولت روسیه پس از حمله به اوکراین مجدّانه خواستار رعایت حقوق ویژه کشورش و حذف تحریمهای جهانی علیه روسیه در رابطه با توافق احتمالی حول محور برجام با جمهوری اسلامی ایران شده است. بعد از آن این گمان قوت گرفته که برجام در عمل مُرده است.
جو بایدن که دو روز قبل از سفر پوتین به تهران، سفر به خاورمیانه را پایان داده بود، گفته است: «هرگز اجازه نخواهیم داد که ایران بمب اتمیبسازد و نمیگذاریم جای خالی آمریکا در منطقه توسط چین و روسیه و جمهوری اسلامی ایران پر شود».
تهدید با بمب اتمی
هنوز جو بایدن در هواپیما در حال بازگشت به ایالات متحده بود که کمال خرازی مهمترین مشاور سیاست خارجی علی خامنهای در تلویزیون الجزیره اعلام کرد، ایران توانایی ساخت بمب اتمی را دارد اما هنوز تصمیمی در اینباره اتخاذ نشده است. یک روز بعد هم محمدجواد لاریجانی معاون سابق وزارت امور خارجه آنرا در گفتگویی در تلویزیون جمهوری اسلامی مفصلتر تشریح و تکرار کرد با تاکید بر این نکته که حتی جنگ علیه ایران نیز مانع ساخت بمب اتم نخواهد شد.
اما دلیل این اظهارات جنجال برانگیز در چه نهفته است؟ و چرا این مطلب از زبان دو تن از بارزترین اعضای اُلیگارشی حاکم بیان میشود که بیش از چهار دهه است که زمامداری و کنترل کشور را در دست دارند؟ یک اُلیگارشی که از پیوندهای خانوادگی نسبی و سببی تشکیل شده است.
اُلیگارشی ابدی خانوادگی
اشاره به این واقعیت وجودی سیستم قدرت حکومتی که در ایران خود را «جمهوری» مینامد به قصد تمسخر و یا سخیف کردن و توهین به آن صورت نمیگیرد. کافیست که به پژوهشنامه ۸۵۳ صفحهای دانشگاه Syracuse که در ایالت نیویورک با عنوان «Postrevolutionary Iran: A Political Handbook» منتشر شده است، نگاهی بیندازیم. این کتاب نتیجه پژوهشهای ۱۴ ساله پروفسور مهرزاد بروجردی و پژوهشگران همکار وی است. آنها میخواستند دریابند که چه کسی واقعا بر ایران حکومت میکند؟ این خانوادهها چگونه ثروت و قدرت را پس از انقلاب بین خود تقسیم کردهاند و انسجام این پیوندهای خانوادگی با وجود تمام رقابتها و حسادتها تا چه حد پایدار است.
در نهایت پژوهشگران به این نتیجه شگفتآور میرسند که نه انتخابات و نه پاکسازیها و یا اختلافات فرقهای هرگز این خانوادههای حاکم را به مخاطره نینداخته و نمیاندازند. این پژوهش در نمونههای فراوان و قابل توجهی با مصادیق روشن به اثبات میرساند که با وجود بازداشتهای جنجالی، خلع منصبها و تبعید و توبیخها، به ساختار و فعالیت خانوادههای حاکم هیچگونه آسیبی نمیرسد. مقامها و مناصب تعویض میشوند، بدون اینکه یک چرخش واقعی قدرت صورت پذیرد.
این پژوهشنامه نه تنها گنجینهای از آمار و ارقام در مورد زندگی سیاسی درون ایران بلکه گزارشی از ۴۰ انتخابات در سطح ملی و ۴۰۰ موسسه متنوع در امتداد پیوندهای خانوادههایی است که الیگارشی این «جمهوری» نوظهور را تشکیل میدهند. همچنین پژوهشگران با نمودار کردن بیش از ۲۳۰۰ بیوگرافی از شخصیتهای سیاسی، وزرای کابینههای مختلف، نمایندگان مجلس شورای اسلامی تا روحانیون، حقوقدانان، فرماندهان نظامی، نقشهای از روابط پیچیده در ساختار قدرت ترسیم میکنند که تا عمق تمام موسسات مربوطه امتداد مییابد.
با وجود دشمنیها اما ا تا ابد متحد
شاید برخی از اعضای این الیگارشی و خانوادههای وابسته بهم خود را اپوزیسیون، برخی اصلاحطلب و برخی اصولگرا نیز بنامند، اما در نهایت گرد هم میمانند. با نفوذ و پرقدرت. چرا که همگی با یک یا چند رابطه و پیوند خانوادگی بهم متصل هستند! آنها دخترخاله و پسرخاله، عروس و داماد و یا به نحوی قوم و خویش هستند. چیزی که تغییر میکند فقط محل و حوزه نفوذ اعمال قدرت این افراد است.
نام افراد این باندهای خانوادگی را که بعد از انقلاب در مناصب مهم مختلف حکومتی در مصدر امور بودهاند همه ایرانیان میشناسند: خمینی، خامنهای، خاتمی، خرازی، لاریجانی، رفسنجانی و یا علم الهدا. همگی قوم و خویش هستند. برخی پدربزرگها روزهای اول انقلاب مُردند، برخی به کهولت رسیدهاند، اما نوادگان آنها در ابعاد گسترده و لازم پراکنده هستند تا همچنان سکاندار قدرت باقی بمانند. برخی از آنها در مراکز و دفاتر مشاوره و مراکز تحقیقاتی در پایتختهای کشورهای اروپایی به عنوان لابی نظام فعالانه مشغول انجام وظیفه هستند.
کمال خرازی ۸ سال وزیر امور خارجه و قبل از آن ده سال رییس خبرگزاری دولتی بوده و حالا خود را مدیر شورای سیاست خارجی مینامد. در واقعیت او اما مهمترین مشاور خامنهای در سیاست خارجی است. خواهر او همسر یکی از چهار پسر خامنهای است. برادر او، محسن، عضو مجلس خبرگان است. مجلسی که قرار است جانشین خامنهای را تعیین کند. فرزندان او، برادرزادهها و خواهرزادههای او مقامات مهم وزارت امور خارجه هستند.
و یا محمدجواد لاریجانی که او هم در مورد بمب اتم که در راه است، سخن گفته، عضو یکی از خانواده پر شاخ و برگ و با نفوذ در جمهوری اسلامی است که از زمان به وجود آمدن این جمهوریِ عمودی سرنوشت ایران را رقم زدهاند.
پیامی به نام پهپاد
درست همزمان با فرود هواپیمای جو بایدن که در سفر اخیرش به خاورمیانه به عربستان سعودی نیز رفت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با عملیاتی به جهانیان نشان داد که در این روزها جایگاه روسیه، اوکراین و ایران و بقیه جهان کجاست و مسئله چیست. در فاصلهای نه چندان دور از فرودگاهی که هواپیمای جو بایدن در آن فرود آمده بود، سپاه پاسداران از یک ناو هواپیمابر رونمایی کرد که تعداد زیادی پهپاد روی عرشه آن مشاهده میشد و با تبلیغات فراوان آن را به عنوان «عملیات قهرمانانه و پراهمیت» در رسانهها و وبسایتهای خود بزرگ داشتند. جِک سالیوان مشاور امنیتی جو بایدن کمی قبل از سفر بایدن و پوتین به منطقه خاورمیانه اعلام کرده بود که ایران قصد دارد، صدها پهپاد را به روسیه تحویل دهد. خبری که تقریبا در تمام رسانههای غربی بازتاب گسترده یافت.
از آنجا که جمهوری اسلامی از نیروی هوایی مؤثر محروم است، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تمام نیروی خود را برای تحقق یک برنامه گسترده موشکی و ساخت پهپاد هزینه نموده است. در مورد اینکه روسیه اصولا به این پهپادها نیازمند است و واقعا قصد دریافت آنها را دارد، گمانهای فراوانی مطرح میشود. افشار سلیمانی که سالها سفیر جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان و معاون وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی بوده است و به عنوان فردی شناخته میشود که گویا با امور روسیه آشنایی خوبی دارد، پس از عزیمت پوتین از ایران به وبسایت «ایران دیپلماسی» گفت که روسیه تمام تلاش خودرا به کار میگیرد که پای ایران را به جنگ اوکراین باز کند.
فراموش نکنیم که پهپادها از کجا میآیند
در جمهوری اسلامی یکی از موثرترین پهپادها را «اَبابیل» نامیدهاند. اگر بایدن و پوتین و زلینسکی میخواهند بدانند که معنی «ابابیل» چیست، بهتر است به قرآن و سوره فیل ۱۰۵ مراجعه کنند:
«به نام خدای بخشنده مهربان
نتوانستی ببینی که خدای تو با مردمان فیل چه کرد؟
آیا نقشه آنها را خنثی نکرد؟
و پرندگان فراوان (ابابیل) به سمت آنان اعزام نکرد و آنان را با ریگهای آتشین بمباران نکرد؟
سپس آنجا را به زمین شخمزده تبدیل کرد.»
این یکی از داستانهای قرآن است که فقط با خواندن ساده آن، مفهموم آن درک نمیشود. بدون اطلاعات پایهای و تفاسیر قرآنی نه تنها در مورد این سوره بلکه در درک بسیاری از مطالب آن ناتوان خواهیم بود. وقوع داستان فوق به دوران ابراهیم در سرزمینهای عربستان سعودی امروزی باز میگردد. یا دقیقتر در مکه که از جانب یک امپراتوری قدرتمند مورد حمله قرار گرفته بود. ابابیل، گروه بزرگی از پرندگان، به آنجا پرواز کردند که هر کدام سنگی را با منقار و چنگال خود حمل میکردند. پرندگان بر فراز ارتش متخاصم به پرواز درآمدند و سنگها را بر سر دشمنان رها کرده و آنها را زخمی کرده و به قتل رساندند. فیلها هم وحشتزده به هر سو گریختند.
منابع اسلامی هیج شکی نسبت به وقوع این داستان ندارند و سال وقوع را نیز با نام «سال فیل» نامگذاری کردهاند. اینکه ولودمیر زلینسکی چه اقداماتی علیه «ابابیل» میتواند انجام دهد، درهالهای از ابهام قرار دارد.
ولی آیا این هشدار به واقعیت خواهد پیوست؟
محمدرضاشاه پهلوی زمانی هشدار میداد که اگر پادشاهی در ایران سقوط کند، ایران به ایرانستان تبدیل میشود.
اکنون به نظر میرسد جمهوری اسلامی از سر ضعف و بیمایگی در راهی قدم گذاشته که در نهایت ایران را به یکی از ایالتهای امپراتوری روسیه بدل خواهد کرد.
خدای سال ۱۳۶۰؟ رامین کامران