جمهوری اسلامی طی بیش از ۴۳ سال مرتکب کلکسیونی از جنایات و اعمال ضد انسانی و ضد حقوق بشری شده که شرح آن بر مردم ایران و جهان پوشیده نیست. جنایاتی که به تنهایی از عهده یک حکومت و یک دیکتاتور برنمی آمده و زمانی به درازای تاریخ و تاریخی از جنایات دیکتاتورهای جهان را باید در کنار هم گذاشت تا شرح جنایات این حکومت شود. براستی بعضی از این جنایات بقدری وحشیانه، ضدانسانی و منزجرکننده هست که جز از حکومت اسلامی آخوندها و یا داعشیان افغانستان، از عهده هیچ حکومتی بر نمیآید. در اخبار روزهای گذشته چند مورد قطع انگشتان دست با گیوتن، را خوانده یا شنیدهاید. اجرای مجازات قطع اعضا بدن به عنوان بخشی از قوانین جزای اسلامی، در طول حکومت ج. ا، پنهان و بعضا آشکارا و در ملا عام، انجام میگرفته و همچنان انجام میگیرد. صرف نظر از عمق بی رحمی و توحشی که در این مجازات ضد بشری نهفته است، در حکومتی که سران آن تا خرخره در فساد و دزدی غرق هستند و دزدهای میلیاردی بدون مجازات همچنان در پستهای کلیدی در حال دزدی و چپاول اموال مردم و کشور هستند، پرداختن به دزدهایی که بعضا از شدت فقر و نداری، مرتکب دزدیهای کوچک میشوند، امری به غایت ارتجاعی و فریبکارانه است. اما آنچه این مجازات را حداقل از دیدگاه من خاص و قابل بررسی میکند، این است که این مجازات در بهداری زندان و با حضور پزشک انجام میشود. در اینجا من نه به عنوان یک فعال حقوق بشر، بلکه از دیدگاه یک پزشک به این مسئله مینگرم. در طول تاریخ یا بهتر بگویم در طول تاریخ پزشکی مدرن، پزشکانی بودهاند که میتوان آنها را جزو جنایتکاران دانست و هرکدام مسئول مرگ انسانهای فراوانی بودهاند. مرگ هایی با انگیزههای شخصی، علتهای روانپریشی و گاه حتی با تفکرات انساندوستانه. اما پزشکانی که بطور سیستماتیک و در وابستکی به حکومتی فاسد و فاشیست، آگاهانه بیماران خود را مورد اذیت و آزار و قتل قرار دادهاند، منحصر به چند حکومت هستند و تا آنجائیکه تحقیق من نشان میدهد این پزشکان دربعضی کشورها از جمله آلمان نازی، جمهوری اسلامی و سوریه، جنایات سازمان یافته انجام دادهاند.
پزشک احمدی، پزشک تجربی زمان رضا شاه و پزشک زندان قصر و اتهاماتی که به او وارد شده را باید دقیق تر بررسی نمود. پس از تبعید رضاشاه، احمدی به اتهام دست داشتن در قتل چند زندانی سیاسی همچون عبدالحسین تیمورتاش، جعفرقلیخان سردار اسعد و محمد فرخی یزدی، محاکمه و اعدام گردید. احمد کسروی وکیل احمدی ادعای بیگناهی او را داشت و با ارائه مدارکی به دادگاه، خواهان تبرئه او شده بود.
ایمن الظواهری پزشک و جراح مصری که به عنوان جانشین بن لادی رهبری خونریزترین سازمان اسلامی را به عهده دارد، نمونه دیگری از پزشکانیست که به جای نجات انسانها، کشتار و درد و رنج انسانها را برگزیده است. اما آنچه جنایات پزشکیانی همچون ایمن الظواهری را در مقایسه با پزشکان نازی و ج. ا و سوریه متفاوت میکند، اینست که پزشکانی که در خدمت دستگاههای فاشیستی نازی و ج. ا و سوریه هستند، از حرفه پزشکی خود و با اتکا به دانش پزشکی و با زیرپا گذاشتن سوگندی که به موجب آن فقط بایستی در کم کردن درد و رنج انسانها، تلاش کنند، آگاهانه موجب درد و رنج و مرگ انسانها شدهاند. پزشکان نازی از جمله مخوف ترین آنها یعنی یوزف منگله پزشک و انسان شناس آلمانی، که به فرشته مرگ شهرت داشت، از تمام ظرفیتهای پزشکی جهت ایجاد درد و رنج و بیماری و مرگ استفاده میکرد. این پزشک به همراه پزشکان جنایتکار دیکری از جمله کارل وارنت دانمارکی، ادوارد ویرتس آلمانی، آریبرتهایم آلمانی مسئول مرگ و درد و رنج هزاران هزار زندانی و اسیر حنگی بودهاند. بخشی از جنایات این پزشکان را میتوان به شرح زیر بیان نمود:
تزریق مواد شیمیایی به چشم بچهها برای مطالعه در مورد احتمال تغییر رنگ عنبیه
تزریق سیمان مایع به بدن زنان (رحم زنان) برای پژوهش دربارهٔ نازایی
قطع عضوهای مختلف و مطالعه بر روی اثرات آنها
حبس کردن اسرای جنگی در اتاق گاز و میزان تحمل آنها تا زمان مرگ
انداختن دوقلوها در استخر اسید سولفوریک برای تهیه اسکلت آنان و مقایسه استخوانهایشان با یکدیگر
اتصال رگهای دوقلوها به هم برای مطالعه در مورد امکان احتمالی تعویض خون دوقلوها.
تزریق هورمون به بیضههای مردان زندانی همجنسگرا برای یافتن درمان همجنسگرایی و بسیاری آزمایشهای غیرانسانی دیگر.
اما در کنار این پزشکان جنایتکار باید نام پزشک و اسیر مجارستانی اسارتگاه آشویتس، جیزلا پرل، را ذکر نمود. پزشک شریفی که شاهد فجایع آشویتس بود. تحمل عمل به سوگندنامه بقراط مبنی بر جلوگیری از آسیب به بیماران را نداشت؛ اما جانهای زیادی را نجات داد و تلاش کرد تا آسیب به بیماران را به حداقل برساند.
علا موسی پزشک سوری متهم به قتل و آزار و شکنجه زندانیان است و با دادخواست دادستان آلمان، در دادگاهی در فرانکفورت تحت محاکمه میباشد. سوریه به عنوان حکومت مورد حمایت ح. ا و حکومتی که ابزار سرکوب و شکنجه وتاکتیکهای این سرکوب را از حکومت برادر، یعنی ج. ا فراگرفته، روش پزشکان جیره خوار و وابسته ج. ا را هم در زندانهای خود در پیش گرفته و نمونه آن افرادی نظیر علا موسی میباشند.
اما آنچه روش و عملکرد ج. ا را در استفاده از ابزارهای ایجاد درد و شکنجه، با سایر حکومتها متمایز و البته خاص میکند، قانونی کردن این جنایات است. ج. ا با مجموعهای از قوانین وحشیانه متداول در جامعه بدوی اعراب ۱۴۰۰ سال قبل، تحت عنوان قانون جزای اسلامی، ضد بشرترین اعمال را مرتکب میشود. شکنجه متهم یا محکوم با کابل تحت عنوان تعزیر و قطع انگشتان دست یا پا و درآوردن چشم از حدقه و... مواردی از این مجازات وحشیانه میباشد. انجام این مجازاتهای وحشیانه در بهداری زندان و با حضور پزشک، امری نادر و منحصر به ج. ا است. برای یک پزشک درک این مسئله مشکل است که چگونه پزشکی به جای تلاش برای مداوا و برطرف کردن درد و رنج انسان، شاهد و همکار در ایجاد درد ورنج و عذاب انسان باشد. تا خود قلبا و فکرا همرای و هم عقیده با این جنایت نباشی، نمیتوانی در این جنایت شرکت کنی. ماشینهای جانی پرور ج. ا در حوزههای علمیه و در بعضی مدارس و دانشگاهها به تولید انسانهای طراز خشونت و جنایت مشغول است. تولید پزشکان طراز مکتب حکومت و استفاده از آنها در دستگاه سرکوب و شکنجه، به امری رایج در ج. ا بدل شده است.
جامعه پزشکی ایران و جهان باید مراتب انزجار و اعتراض خود را به این اعمال بغایت ضدانسانی ابراز کند. میلیونها پزشک و محقق در سراسر دنیا با تلاش شبانه روزی و هزینه کردن میلیاردها دلار، در تلاشند تا ذرهای از درد ورنج انسانها کم کنند، تا انسان دردمندی را معالجه کنند، تا بیماری ناشناختهای را بازشناسند، تا مرگ انسانها را راحت تر و بی دردتر سازند، تا حتی یک سلول ناهنجار در بدن انسانی را هنجار کنند. در این دنیا که کم کردن درد انسانها در زندگی و در بیماری ودر بستر مرگ، دغدغه پزشکان و کادر درمانیست، چگونه میتوانیم شاهد اینگونه فجایع باشیم. در زمانیکه در آزمایشگاهها و شرکتهای مدرن پزشکی، پژوهشگران در تلاشند تا وسیلهای هرچه دقیقتر و موثرتر کشف کنند تا اندام ازکارافتادهای دوبار به کار افتد و دست یا پایی حرکت طبیعی خود را باز یابد، ج. ا با کشف گیوتن قرون وسطی، در پی از کار انداختن اندامهای سالم انسانهاست. سکوت جامعه جهانی بویژه جامعه پزشکی و در راس آنها سازمان بهداشت جهانی و چشم پوشی آنها بر این جنایات هولناک، ج. ا را در انجام این اعمال گستاختر و مصمم تر میکند. هر چند مداخله در اینگونه مسائل از وظایف سازمان بهداشت جهانی نمیباشد، اما این سازمان به عنوان بالاترین مرجع پزشکی جهانی میتواند با اتکا به اصل خدشه ناپذیر درمان و عدم آسیب رسانی عمدی، ج. ا را به خاطر آسیب رسانیهای جدی به انسانها مورد اعتراض قرار دهد.
پزشکانی که با حضور خود در اینگونه اعمال ضدبشری، بر سوگند پزشکی خود پا میگذارند و عملا خود را همکار و همراه با این شکنجه انسانی قرار میدهند، باید بدانند که در زمان دادخواهی هیچ عذر و بهانهای برای آنها نخواهد بود، همانگونه که برای پزشکان نازی و علا موسی سوریهای نبود
محمود زهرایی