رویداد۲۴ شادی مکی
وقوع سیل و خسارات آن نشان داد که دولتهای مختلف کاری برای بهبود شرایط محیطزیستی کشورمان انجام ندادهاند به نحوی که فرصت بارش نزولات آسمانی تبدیل به یک بلای ویرانگر شد. بهمن ایزدی فعال محیط زیست علت این شرایط را مدیرت منفعلانه دولتها درحوزه محیط زیست و دستاندازی به منابع طبیعی کشور عنوان میکند.
بنابر اعلام سازمان مدیریت بحران کشور در سیل ویرانکننده اخیر دستکم ۶۹ نفرجان باختهاند. ۴۵ نفر دیگر مفقود و ۴۱ نفر هم مصدوم شدهاند. استان تهران با ۳۲ فوتی، ۱۲ مفقودی و ۱۵ مصدوم بیشترین خسارت را به خود اختصاص داده است؛ این یعنی تقریبا نیمی از قربانیان سراسر کشور در استانی که مرکزیت آن پایتخت کشور است.
درحالیکه باران برای سرزمین تفتیده و تشنه ما یک فرصت طلایی محسوب میشود، اما هر بار با بارش سنگین نزولات آسمانی شاهد خیزش سیلی ویرانگر در یک منطقه خاص یا سراسر کشور هستیم. حالا خاطره تلخ سیل سهمگین ۱۴۰۱ هم به ماجراهای دردناک سیل تخریبگر نوروز ۹۸ و سیلهای پیش از آن اضافه شد و فرصت طلایی باران تبدیل به تهدید جانی و مالی برای شهروندان شد؛ و میلیونهای متر مکعب آب از کف رفت. درباره چرایی بروز سیل بعد از هر بارش سنگین با دکتر بهمن ایزدی بومشناس و فعال محیط زیست گفتگو کردیم.
دخالتهای نابجا در طبیعت کشور را خشک کرده است
این روزها بارش موسوم به مونسون به عنوان علت بارشهای سنگین و سیل عنوان شده است، پدیده مونسون چیست؟
واژه مونسون به معنای همان بارشهای موسمی است یعنی بارشهایی که خارج از فصول تر و خنک مانند پاییز و زمستان و بیشتر در فصل تابستان ایجاد میشوند. علت بارش مونسون تغییرات دمایی سالانه در خشکیهایی است که بهویژه در مجاورت اقیانوسها و دریاهای آزاد قرار دارند. ناحیه اقیانوسیه حارهای، دریای عرب و خلیج بنگال، دریای عمان، به ویژه اقیانوس هند از مهمترین مناطق تبخیر و ایجاد رطوبت و تودههای ابر بارانزا و به طور کلی شکلگیری سامانه بارشی مونسون اخیر است.
به این دلیل که در فصل خشک تابستان نواحی خشک این مناطق افزایش دما مییابند در صورت مساعد بودن شرایط از سمت جنوب شرقی اقیانوس هند رطوبتهایی که ایجاد شده است به سمت نواحی جنوبی و جنوب شرقی ایران حرکت میکنند.
در گذشته هم طی مرداد ماه در این نواحی شاهد باران بودیم که به آن باران موسمی میگفتند، اما به این شدت نبود. علت شدت باران مونسون طی روزهای اخیر که بیشترین شدت خود را روی فلات ایران شامل ایران، بخشی از هند و پاکستان نشان داد آن بود که سرزمین ما به دلیل دخالتهای نابجا در طبیعت خشکتر شده است.
علت بروز چنین سیلی به دنبال بارش مونسون چه بوده است؟ نقش انسان و به طور مشخص دولتهای مختلف در ایران در بروز چنین سیلی چه بوده است؟
نخستین علت بروز این سیل مربوط به مسائل طبیعی و اقلیمی است مانند خشکسالیهای پی در پی و همچنین افزایش دمای جهانی، وقتی که مشاهده میکنیم در برخی مناطق جهان حدود ۲ درجه سانتیگراد افزایش دما داشتهایم وقتی این گرما به سمت دریاهای آزاد حرکت میکند باعث تشدید تبخیر میشود. شدت تبخیر در این مناطق باعث ایجاد یک سامانه همرفت شده است که فلات ایران را تحت پوشش قرار داد و ما با بارشهای پرشدت و بیسابقه تاریخ معاصر مواجه شدیم.
اما عوامل دیگری نیز داریم که مربوط به دخالتهای نابجای ما در حوزههای مختلف طبیعت میشود. مانند از بین رفتن رویشگاهها و جنگلها و به هم خوردگی تعادلات هیدرولوژیکی و سایر عوامل که شرایط متعادل طبیعی کشور را مختل کرده است.
تعادل رطوبتی در ایران بهم ریخته است
به صورت مشخص بفرمایید که دولتهای مختلف در کشور چگونه در زمینهسازی برای ایجاد چنین سیلی نقش داشتهاند؟
به آتشسوزیهای پی در پی سالهای اخیر در نواحی زاگرس نگاه کنید. این موضوع باعث شد تعادلات رطوبتی در رویشگاههای زاگرسی به هم بریزد و این مناطق تبدیل به مناطق خشک شود.
انتقال سرچشمههای آبخیز کشور از جایی به جای دیگر هم از دیگر عواملی است که زمینهساز بروز چنین سیلهایی در کشور شده است. ما با این کار باعث خشکی بخشی از سرزمین و بهم ریختگی تعادل طبیعی اقالیم دیگر شدهایم. از سویی دیگر درآمدهای مردم که از طریق باغداری و کشاورزی بوده است را از بین بردهایم مانند آنچه در شرق اصفهان یا خوزستان شاهد آن بودیم.
به عنوان مثال در منطقه کربال واقع در جنوب شرق استان فارس، آب حوضههای آبخیز بختگان در بالادست را به منطقه کامفیروز شمالی و جنوبی منتقل کردند و در آنجا بسیاری از مراتع و جنگلها را از بین برده و به کشت برنج تخصیص دادند. این ماجرا باعث شد که رودخانه کرد که از وسط منطقه کربال رد میشد و به دریاچه بختگان و طشک میرسید خشک شود و زندگی مردم به لحاظ معیشتی از بین برود در حالیکه این منطقه تا ۱۲ سال پیش قطب محصولات کشاورزی استان فارس بود، اما امروز این زمینها لمیزرع شده و درآمدی برای ساکنان قدیمی ندارد و جوامع محلی به اجبار مهاجرت کردند و آواره شدند.
دخالتهای نابجا ضمن اینکه تاثیر سوء اقتصادی و اجتماعی بر زندگی مردم این مناطق داشته است، تعادلات نظام رطوبتی سرزمینمان را هم بهم ریخته است. در واقع همه چیز را خشک کردهاند.
آب باران کنترل و مدیریت نمیشود
سدسازیهای غیرکارشناسی و انبوه نیز در این ماجرا نقشی به سزا دارد. احداث سدهای متعدد در مسیر یک رودخانه از آغاز تا پایان کار درستی نبود. تعداد زیادی سد روی رودخانه کارون ساخته شده است. ما با سدسازی بیرویه اجازه ندادیم رودخانه مسیر طبیعی خود را طی کرده و رطوبت لازم را برای نواحی داخلی کشور ایجاد کند. ما همه این تعادلات طبیعی را از بین بردیم. میزان جمعآوری آب در دریاچه پشت سدها بسیار بیشتر از ریزش نزولات آسمانی طی یک سال در کشور است و به این روند مخرب همچنان ادامه میدهند و خشکاندن مجری رودها، سامانه توزیع رطوبت را از بین بردهاند. وجود رطوبت در این مناطق باعث ایجاد تعادل میشد خشکی بیش از حد به اقلیم ما صدمه نزند، اما ما این فرصت را از بین بردیم.
رودخانه به معنای خانه رود است. دولتهای مختلف مسیر رودخانهها را تغییر داده و در حریم، مصب و میان رودخانه مراکز مسکونی و عمرانی ایجاد کردند و در حریم رودخانهها که مصب را هم تحت تاثیر قرار میدهد باغات مختلفی ایجاد کردند.
یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود روانآبها به درستی به پایابها هدایت شوند، ژئومورفولوژی و وضعیت توپوگرافی مناطق است که با ایجاد تاسیسات مختلف صنعتی و معدنی وضعیت ژئومورفولوژی بسیاری از مناطق را به هم ریختهاند. با معدنکاوی در نوک کوهها که محل وجود آبخوانها هستند جریانهای آب و هوایی را مختل کردند و دولتها هم این مسائل را به درستی مدیریت نکردند.
میان این اقداماتی که دولتهای مختلف طی سالیان طولانی انجام دادهاند و وقوع سیل سهمگین طی روزهای اخیر چه ارتباطی وجود دارد و اصولا چرا چنین فرصتی تبدیل به یک تهدید شد؟
ذهن متخصصان کشور نیز متوجه این سوال است که چرا با عدم مدیریت درست این فرصت باران را تبدیل به یک تهدید بزرگ کردیم؛ به شکلی که علاوه بر آسیب فراوان به زیرساختهای عمرانی کشور خسارات جانی و مالی بسیاری نیز برای مردم بر جای گذاشت.
طی سالهای اخیر و بهویژه طی یکسال گذشته دستهایمان به آسمان بود که ببارد، حالا آسمان بارید، اما دولت مدیریت لازم برای هدایت و کنترل این باران را نداشت. رودخانهها و مسیلهای آبی از جایی رد میشوند که قانون توپوگرافی طبیعت از هزارههای پیش مسیر آنها را مشخص کرده است، اما مسیر این رودخانه را با ساخت روستا، امامزاده، ویلاسازی و احداث باغ و مرکز پرورش ماهی و... مسدود کردند.
بارانها به خانه خود که رودخانهها هستند سرازیر شدهاند و بر اساس قوانین طبیعی حرکت کردهاند، اما وقتی رود پرآب در مسیر خود با بیگانه مواجه شده همه را تخریب کرده است. اینهمه مردم آواره شده و تلفات جانی میدهند. دولتها منابع حیاتی کشور را به درستی مدیریت نکردهاند. اگر طی سالهای گذشته تا به امروز اینهمه به تعادلات طبیعیمان دستدرازی نشده بود و منابع حیاتی و طبیعیمان را به صورت آزمندانه تحت مالکیت شخصی قرار نمیدادند امروز شاهد چنین خسارات سهمگینی نبودیم.
منابع ملی متعلق به مردم است و دولت و مردم نمیتوانند مالک منابع ملی شود و مثلا حریم رودخانه و مسیر و مصب آنها را تصاحب کنند و مراکز اقتصادی و اجتماعی ایجاد کند. اگر دولت درست منابع طبیعی را مدیریت کرده بود ما به چنین سیل و آسیبهای ناشی از آن مواجه نمیشدیم.
از سیل سال ۹۸ درس نگرفتند
آیا با توجه به سیل اخیر میتوانیم بگوییم که از سیل ۹۸ عبرت نگرفتیم؟ آیا از آن زمان تا کنون اقدامی برای جلوگیری از سیل و سیلهای بعدی شده است؟
در بهار سال ۹۸ با چنین شرایطی مواجه شدیم و به ضعفهایمان پی بردیم و حتی متوجه شدیم که تا چه میزان در حریم و بسترهای طبیعی سرزمینمان دخالتهای نابجا کرده و آنها را تصاحب کردهایم، اما برنامهای تدوین نشد تا از این دستدرازیهایی که برای عدهای مالکیت خصوصی بر منابع طبیعی را به ارمغان آورده اما برای کشور ایجاد تهدید کرده ممانعت کند. هیچگونه برنامهریزی صورت نگرفت تا در چنین مواقعی نعمت تبدیل به زحمت نشود.
با توجه به اینکه ۲۸ استان کشور درگیر سیل شدهاند آمارهای درستی از بخش دولتی بیرون نمیآید. معاون وزیر کشاورزی گفته ۱ میلیون هکتار از اراضی کشاورزی دچار سیل شده است که بیش از نیمی از آنها خسارت دیدهاند و ۱۵۰ هزار هکتار باغ هم از بین رفته است. وزیر مسکن هم تعداد واحدهای تخریب شده را اعلام میکند. آمارهای دیگر هم حاکی است که این سیل حدود ۱۰ میلیون نفر را دچار آسیب کرده که حداقل ۲ میلیون نفر از این آمار نیازمند کمکهای بشردوستانه هستند.
اما همه این آمارهای ارائه شده به چه درد میخورد؟ مسئولان باید بگویند با این سیل خودساختهای که علت آن عدم مدیریت بر قوانین هیدرولوژیک و اکولوژیک است چه کردهایم؟ گرچه که این آمارها قابل اعتنا نیست و بر اساس مشاهدات عینی به نظر میرسد که آمارها بیش از میزان اعلامی است.
اما سوال این است که حالا برای مردم حادثهدیده چه میکنند؟ برای مردمی که در شرایط بد معیشتی قرار دارند و اگر سیل هم نبود به لحاظ فشارهای اقتصادی حادثه دیده بودند و حالا به کمک رفتارهای غیرکارشناسی و منفعتطلبانه انجام شده سقف بالای سرشان را هم از دست دادهاند. آیا در این مدت برای تنها یک روستا توانستهاند خسارات سیل و تلفات جانی ناشی از آن را کاهش دهند؟
مسئولان از فردا حادثه و حادثهدیدگان را فراموش میکنند
مسئولان فردا همه چیز را فراموش میکنند و سالهای بعد این حوادث تکرار میشود. به این دلیل که مدیریت ما هوشمند نیست بلکه مبتنی بر روزمرگی و منفعتطلبی است. همه چیز را رها کردهاند برنامهای برای جلوگیری از تکرار این حوادث و آوارگی مردم وجود ندارد. مردم حتی نمیتوانند با تکیه بر مدیریت حفاظت از منابع طبیعی درآمد ثابت و مستمری داشته باشند.
طی ۵۰ سال گذشته جمعیت در مناطق مختلف ۲ و نیم برابر شده است هرجا که این جمعیت به بزرگسالی و بلوغ رسیده و نیاز به استقلال اقتصادی داشته دولتها از منابع پایه برای ایجاد اشتغال استفاده کردهاند به این معنا که آب، خاک جنگل و مرتع را به این منظور بخشیدهاند درحالیکه اینها منابع ملی بوده و باید حفظ شود نه اینکه به مالکیت شخص درآید.
امروز تحت لوای برنامههای مختلف تنها به منابع ماندگاری سرزمینیمان فشار میآورند، این منابع را تاراج میکنند و مدیریت نابخردانه منابع پایه یا منفعلانه تنها نگاه میکند یا این روند تخریبی را تسهیل میکند در چنین شرایطی مسلم است که برای کنترل و بهرهوری از چنین بارشی، هیچ برنامهای ندارند.
آیا دولتهای مختلف میتوانند یا میتوانستند این شرایط را تغییر دهند و تا چه میزان به این وظیفه خود عمل کردهاند؟
نه تنها در حوزه مدیریت سیلاب در مناطق طبیعی بلکه در حوزه مدیریت شهری کار منطقی نکردهاند. شهرداریها پول را میگیرند اما خرج چه کاری میکنند؟ در موارد بسیاری ماشینهای شهروندان به دلیل فشار آب در پارکینگ خرد شده بود یا پر از گل و لای شده بود، وقتی اجازه ساخت پارکینگ در هر جایی را میدهید باید فکر کنید که وقتی سامانههای پربارش از راه میرسند پارکینگها چگونه باید تخلیه شوند یا روانآبهای سرگردان در کوچه و خیابانها چگونه کنترل و خارج شوند؟
ما چه در خصوص مدیریت شهری و چه در خصوص مدیریت منابع طبیعی هیچ کار بایستهای انجام ندادهایم و اگر به همین منوال کارها پیش برود باز هم سوگوار عزیزانی خواهیم شد که در این حوادث از دست میروند و همچنین نگران ارزشهای طبیعیمان خواهیم بود که به راحتی مضمحل میشوند.
اگر مسئولان به فکر استمرار زندگی سالم ذینفعان و صاحبان اصلی این مملکت یعنی مردم هستند باید به فکر برداشتن فشار از استوانههای زیستی کشور باشند و به نحوی منابع پایه را مدیریت کنند که دخالت نابجا در حوزههای طبیعی تحت لوای برنامههای مختلف مانند معدنداری و ایجاد غیرکارشناسی مراکز نابجای صنعتی مختلف رخ ندهد.
اگر مسئولان تصمیم گرفتند کاری برای بهبود منابع زیستی کشور کنند، یک شاخص برای بررسی وجود دارد؛ به این معنا که اگر طی یک بازه زمانی ۵ تا ۱۰ ساله، دریاچهها و تالابهای خشک شده کشور مانند دریاچههای پریشان، بختگان، طشک، جازموریان بیش از نیمی از تعادلات هیدرولوژیکی خود را به دست آوردند و احیا شدند بداند که درست مدیریت میکنند و چنانچه چنین اتفاقی رخ نداد و تالابها باز هم کویری ماندند به این معناست که مسئولان همچنان روال مخرب گذشته را در پیش گرفته و مسیری را میپویند که آینده کشور را با مخاطرات وحشتناکتر زیست محیطی مواجه میکنند.