فرزانه روستایی
اهانت یک روضه خوان به علی کریمی اندکی پس از بازداشت سپیده رشنو بیانگر رفتار سیستماتیک جمهوری اسلامی در حذف هر نگاه و کاراکتری است که گفتار و رفتاری متفاوت با هنجارهای رسمی نظام دارد. علی کریمی قهرمان چند میلیون طرفدار فوتبال است که نگاه خاصی به سیاست دارند و گوشه ای از افکار عمومی خیلی فعال و حساس یک کشور هشتاد و چند میلیونی هستند. به همین دلیل اهانت به یک قهرمان فوتبال معمولا توهین به کل جامعه ورزشی تلقی می شود.
وقتی برخورد زشت یک آخوند با یک فوتبالیست شاخص را در کنار حذف سریالی هنرمندان و ورزشکاران و نویسندگان و فعالان سیاسی را از صحنه عمومی می گذاریم به نظر می رسد یک نگاه رسمی در جمهوری اسلامی فعال است تا هیچکس به سطح خیلی شناخته شده در میان مردم ارتقا پیدا نکند و اگر بیش ار یک حدی در میان مردم طرفدار پیدا کرد خودخود حذف شود.
حال که قرار است احتمالا علی کریمی دیگر در ایران بازی نکند و به سرنوشت کسی مانند ناصر حجازی اسطوره فوتبال دچار شود که بعد از انقلاب برای همیشه بایکوت شد باید به این فکر کرد که جمهوری اسلامی در تلاش است جنگلی از کوتوله های کم پانش را برای حفاظت از خود برپا کند که هیچکس در آن شاخص نباشد.
اتفاقا از همان اولین سالهای پس از انقلاب نگاه رسمی در میان مسئولان نظام این بود که افراد شاخص نظام سیاسی قبل نیز از همه دواير حذف شوند و همکاران نظام انقلابی جای آنها را بگیرند. در این روند چنان افراط شد که بعضا حتی حقوق بازنشستگی برخی از مدیران ارشد و پنجه طلایی رژیم سابق نیز قطع شد تا کشور را رها کنند و اداره امور کشور با هر هزینه ای که شده به دست کسانی بیافتد که هیچ شناختی از نظام بوروکراسی کشور ندرند. بلایی که بر سر دکتر رضا نیازمند از مدیران ارشد سازمان صنایع و معادن زمان شاه آوردند یکی از بدترین آنها بود.
دکتر رضا نیازمند
***
دکتر نیازمند یا همان کسی از مدیران ارشد سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران در زمان شاه و از بنیانگذاران ماشین سازی تبریز و تراکتورسازی و شرکت ملی مس بود با چنان اجحافی مواجه شد که بعد از سی سال برای تامین هزینه دارو و درمان خود به مسئولان سازمان صنایع متوسل شد. او را شناختند و حقوق بازنشستگی اش را بعد از پرداخت خسارت اندکی برقرار کردند ، اما برای حدود ۳۵ سال کشور ایران از یکی از مدیران پنجه طلایی خود محروم بود تا اینکه از او برای اصلاح برخی از لوایح درخواست کمک کردند.
کم نبودند اساتید و مدیران مجربی که هر یک با بهانه ای واهی از سیستم اداری کشور حذف شدند و جای آنها را کرگدن های جامعه الصادق گرفتند که هر را از بر تشخیص نمی دهند. ادامه سیستماتیک چنین رفتاری منجر به ایجاد نقصان های جدی در اداره کشور شد که بی آبی مطلق شهر کرد، همدان ، و ارومیه فقط گوشه ای از آن است. اما بزودی بعد از اینکه تهران ۱۵ میلیونی نیز به صف شهرهای مطلقا بدون آب ملحق شد بوروکراسی کشور به خود خواهد آمد که بدون مدیران واقعا مجرب کشور به فنا خواهد رفت.
امروز دقیقا بر لبه همان پرتگاهی هستیم که تصفیه همه مدیران مجرب ما را به آن دچار کرد. بسیاری از سازمان ها و نهادهای بیطرف و غیر سیاسی بین الملل هشدار داده اند که کشور ایران در آستانه عبور از تنش آبی به سالهای بی آبی مطلق است. این در حالی است که مدیریت کشوری بدون آب به یک نظام سیاسی بسیار تخصصی و بسیار دست پاک و بسیار دلسوز و شفاف نیاز دارد که اصلا شبیه اداره های بیت خامنه ای یا مدیران ابراهیم رئیسی نیست.
بیایید برای مردم بگوییم که عبور از جمهوری اسلامی یک شعار سیاسی یا بازی جناحی نیست. با جمهوری اسلامی بزودی کشور ایران به جهات مختلف به لیبی تبدیل می شود که حداقل از نظر جغرافیایی صدها هزار کیلومتر اراضی مطلقا خشک بی سکنه دارد که کسی مسئولیت آن را بر عهده نمیگیرد.
فاصله کشور ایران با فاجعه بسیار نزدیک است و این روند از زمانی آغاز شد که زندانیان سیاسی گروه گروه اعدام شدند، کارشناسان از کشور رانده شدند و هر نگاه جدیدی را سرکوب کردند و ادامه پیدا کرد تا روزی که یک آخوند دوزاری به علی کریمی گفت بی شرف.
***