پس از شکست "انقلاب" مشروعه ۲۲ بهمن ۵۷ و شکست "سوسیالیست واقعاً موجود" و بلوک کمونیستی، بحران هویت بر چپ ایرانی چیره گشت. سربرآوردن جریان اصلاح طلبی دینی در درون حکومت اسلامی نتیجه شکست اولی بود که این دومی به خیال تخفیف بحران هویت خود، چاره را در پیوستن به آن دید و نه تنها بر بحران هویتی خویش غلبه نکرده بلکه با بحران اصلاح طلبی دینی، بحران اندر بحران شد. در توجیه اصلاح طلبی دینی از سوی اصلاح طلبان حکومت، انقلاب نفی شد. اصلاح طلبان که خود همچنان شیفته "انقلاب" مشروعه ۵۷ هستند اما اذهان عمومی را به پرهیز از انقلاب برای آزادی و تأسیس حکومتی سکولار، تشویق و ترغیب می کنند.
کانونی ترین مشخصه انقلاب اجتماعی در جامعه امروز ایران رفتار مدنی جوانان ایران و در رأسشان دختران ایران است که دیگر جامعه، اجتماع و حکومت مردسالار را بر نمی تابند و در عمل اجتماعی خود بدان نقب زدند. این تحول بزرگ، نحوه جدید زیست و سازمان اجتماعی را می طلبد که در تضاد عمیق با نحوه سازمان سنت اجتماعی پیشین است. این تحول و دگرگونیِ رفتار اجتماعی که رو به سوی آزادی و سکولاریسم دارد قطعاً منجر به تغیر فضای سیاسی شده و همزمان منجر به انقلاب سیاسی خواهد شد. شعارهای پسران و دختران در کف خیابان های سراسر ایران اصل نظام سیاسی ولایت فقیه را نشانه گرفته و می گویند "جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم". این یعنی رفتار مدنی در انطباق با رفتار سیاسی نوین و یعنی انقلاب اجتماعی و سیاسی هر دو باهم.
انطباقِ این دو تحول کیفی در رفتار نسل امروز ایران، گواه بر آینده ای در برساختن نظام اجتماعی و سیاسی نوین است. چنین تحول و دگرگونی را انقلاب گویند که در شُرف تکوین است. رویدادها از زمان جریان معتزله تا دهه پنجاه همگی زمینه و بستر نیروی اسلامی بوده که "انقلاب" مشروعه را در بطن خود داشته است. هیچکدام از این رویدادها معطوف به تحول اجتماعی نوین متناظر بر حقوق شهروندی نبوده بلکه برعکس منطبق با سنت های دیرینه جا خوش کرده در فرهنگ ما بوده اند. تنها در یک دوره محدود که حکومت پهلوی ها حاکم بوده اند خصوصاً در دوره محمد رضاشاه، ما با تحول شگرف اجتماعی روبرو شدیم که بنا به دلایلی نتوانست به تحول سیاسی فراروید و به شکست انجامید. اما امروز هر دو رفتار اجتماعی و سیاسی ایرانیان گواه بر روند تحول اجتماعی و سیاسی دارد که در بطنش ضرورت انقلابی نهفته که قطعاً بایست به آزادی و دموکراسی منجر شود.