Saturday, Sep 24, 2022

صفحه نخست » در پهنه ی سیاست چه انتظاری از نواندیشان مسلمان و آخوندها ی اصلاح‌طلب باید داشت؟ اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgپس از مرگ تراژیک ژینا(مهسا) امینی همانند بسیاری از رخ‌دادها ی سیاسی دیگر، پیام‌ها ی بسیاری از طرف مسلمانان نواندیش و آخوندها ی اصلاح‌طلب صادر شد. تردیدی نیست که این پیام‌ها در جهت ایستاده‌‌گی در برابر بی‌داد و بی‌دادگر حاکم صادر می‌شوند و سر و سودا ی خنثا کردن ترفندی را دارند که خدابند ایران برای توجیه نادانی‌‌ها و ناتوانایی‌ها ی انبوه خود به‌کار می‌برد. اما همیشه نیت‌ها به آماج دل‌خواه نمی‌نشینند! یعنی باید به برآمد دیرآیند این دست اظهارنظرها هم اندیشید و متناسب با آن‌ها، رفتارها ی خود را مدیریت و تغییر داد. و گرنه نیت‌ها ی پاک هم گاهی به آسانی به نتایج ناپاک می‌رسند!

محمد خاتمی در ارتباط با رخ‌داد مرگ ژینا پیام داده است «آیا این فاجعه و رویدادها ی پرتکرار مشابه آن کافی نیست که از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود؟ بیش از این زمینه مشوه شدن چهره اسلام و نظام را فراهم نیاورید و با پدیدآورندگان این حوادث برخورد مناسب صورت گیرد.» (جماران، 25 شهریور 1401)

شیخ شجاع مهدی کروبی این روخ‌داد را غیرشرعی، و غیرانسانی می‌خواند و می‌گوید: «این کشور ملک طلق یک فرد نیست و بنا نیست همه چیز از جمله شرع، قانون و اخلاق در راستا ی حاکمیتی فردی ذبح شود.» (جماران، ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۱)

احمد منتظری این رخ‌داد را رفتاری «غیرانسانی و غیراخلاقی» می‌خواند؛ و «از خون به‌ناحق‌ریخته» یاد می‌کند. (بیت‌ آیت‌الله العظمی منتظری، ۲۵/۶/۱۴۰۱)

بیات زنجانی بر این باور است که قرآن مسلمانان را از «توسعه ی قهری و ترویج ستم‌گرانه و ظالمانه ی ارزش‌هایی که دینی و اخلاقی می‌پندارند باز داشته است.» (تارنما ی شخصی ، 25 شهریور 1401)

چنین اظهار‌نظرهایی اگر سیاسی‌اند باید با زبانی حقوقی و سیاسی و سکولار بیان شوند و مخاطب آن‌ها هم باید همه ی ملت ایران باشد! پیام‌ها ی سیاسی وقتی کارآمداند که سیاسی و ملی باشند! و گرنه بازی با کلمات هستند و کاری از پیش نمی‌برند! و اصلن چه معنا دارد کسی در پدیده‌ای ملی تنها با یک گروه یا یک جماعت ویژه گفت‌وگو کند. اصلاح‌طلبی هرچه که باشد، در جایی به ایران برای همه ی ایرانیان می‌رسد و باید برسد. و از شوربختی ماست که آخوندها ی اصلاح‌طلب هنوز این نکته را درنیافته‌اند؛ و ادبیات خود را با آن هماهنگ نکرده‌اند.

این پیام‌ها اگر فتاوا ی مذهبی باشند، به باور من چندان اهمیتی ندارند؛ چه، نه جای‌گاه این بزرگ‌واران در پهنه ی مذهب شیعه و مناسبات حوزه آن‌چنان رفیع است، که این اظهارات بازی‌ها ی مذهبی و دینی را در ایران تغییر دهد، و نه چنین ادبیات کم‌جانی آن‌چنان باری دارد که بتواند ستون‌ها ی اسلام سیاسی و دروغ بزرگ حکومت دینی را خم کند. در نتیجه چنین مداخلات سیاسی و ملاحظات دینی چیزی بیش از رفع تکلیف یا اظهار وجود نخواهند بود.

آخوندها اگر سیاسی و ملی هستند باید با ملت حرف بزنند و بر حقوق ملیو زبانی ملی تکیه کنند. آن‌ها باید به طور شفاف بگویند که آیا از امتیازها و ممتازیت‌ها ی بسیاری که در قانون اساسی جمهوری اسلامی برای مسلمانان، شیعیان، مردان، و فقها آمده است، گذشته‌اند یا نه؟ اگر گذشته‌اند لازم نیست، هر بار به غیراخلاقی، غیرانسانی و غیراسلامی بودن رفتار جمهوری اسلامی اشاره کنند، یک‌بار همانند مجتهد شبستری بر تقدم حقوق بشر بر فقه و اسلام نظر بدهند و خیال خودشان و همه را راحت کنند.

آیت‌الله منتظری با همه بزرگی تا آن‌جا نتوانست پیش برود که حقوق بشر را مقدم بر فقه بخواهد، و بداند! در نتیجه این بزرگ‌واران هرچه‌قدر هم ظلم‌ستیز به آسانی به گرد او نخواهند رسید؛ برای روحانیت اصلاح‌طلب حالا اما تکرار حسین‌‌علی منتظری بودن هم کافی نیست؛ آن‌ها باید کار را تمام کنند و حقوق شهروندی و ملی را بالاتر و والاتر از احکام شرعی بدانند و بخواهند.(1)

ممکن است مجلس شورای اسلامی را نتوان به آسانی مجلس شورای ملی کرد، اما اصلاح‌طلبان مذهبی اگر در فرایند اصلاح‌طلبی جدی باشند نباید در ملی‌ کردن زبان و ادبیات خود کوتاهی کنند. شوربختانه مشکل فقط آخوندها نیستند؛ جمعی از نواندیشان مسلمان هم نوشته‌اند «گشت ارشاد نشان ورشکستگی اخلاقی حکومت و یکی از ابزارهای سرکوب اجتماعی-فرهنگی است. گشت ارشاد باید سراسر برچیده و منحل شود. همانطور که آسایش و امنیت مردمان و توسعه ایران زمین مستلزم برچیده شدن حکومت مستبد دینی است.»

آیا آمدن «مستبد» کنار حکومت دینی یک طپق کلامی است؟ و تنها از یک بدسلیقه‌گی نوشتاری حکایت می‌کند؟ یا این نواندیشان مسلمان خواستار برچیدن حکومت مستبد دینی هستند و نه حکومت دینی؟ اگر آن‌ها خواستار برچیدن حکومت دینی هستند و از یوتوپیا ی اسلام سیاسی در تعلیق هم بریده‌اند، چرا آشکارا از دمکراسی و حقوق بشر و برچیدن همه ی امتیازها و ممتازیت‌ها ی دینی نمی‌گویند؟ چرا این همه الکن و زبان‌بریده حرف می‌زنند؟

آن‌ها می‌گویند: «امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر در جمهوری اسلامی تبدیل به ابزاری... برای به بند کشیدن مردم تحت سلطه ...شده است.» (2) انگار تصویر کم‌رنگی از یک اسلام سیاسی خوب، یا یک "اسلام حقیقت" در پس و پشت این بیانیه خوابیده است! انگار تاریخ اسلام و اسلام‌ها ی تاریخی و پتانسیل خشونت در آن‌ها چندان جدی گرفته نشده است!

در موردی دیگر مصطفا محقق‌داماد نوشته است: «امر به معروف و نهی از منکر به معنای صحیح و منطبق با تعلیمات اسلامی را هرگز کسی انکار نمی‌کند. ولی به یقین این دو فریضه الهی شرایطی دارد و در راس آن‌ها نه تنها آشنایی بلکه اگاهی کافی و عمیق مجریان با معروف و منکراست. (25 شهریور 1401)

وی البته ادعاها ی بسیاری دیگری هم دارد، که حاصل ضرب آن‌ها در پاره‌گفت بالا می‌شود صفر! پس از چهاردهه هزینه و بلا، حالا اگر یک حقوق‌دان هنوز نتواند به آسیب‌شناسی آن‌چه در جمهوری اسلامی می‌گذرد، نزدیک شود، خود یک فاجعه است! وقتی هنوز اسلام، دستورات آن و یک روایت همه ی زور استدلال یک حقوق‌دان است، یعنی هنوز از پله‌ها ی سیاست‌ها ی ملی بالا نرفته‌ایم و هم‌چنان در جهان پیشا‌سیاست گرفتار هستیم. نشان به آن نشان که وقتی او می‌گوید: «امر به معروف و نهی از منکر به معنای صحیح و منطبق با تعلیمات اسلامی را هرگز کسی انکار نمی‌کند.» نه تنها خداناباوران و غیرمذهبی‌ها را در ایران انکار می‌کند، که مذهبی‌ها ناباور به مناسبات پیشامدرن همانند "امربه‌معروف" و "نهی‌ازمنکر" را هم نادیده گرفته است. ادعاهایی از این دست، هرچه‌قدر متفاوت، دست بالا ادعایی هستند در کنار ادعاها ی دیگر که در تاریخ اسلام و شیعه و حوزه‌ها ی علمیه فراوان است.

دش‌واری‌ها ی ایران ام‌روز با آخوندها ی خوب و ناز حل نمی‌شود با نظریه پردازی‌ها ی شجاعانه برای بیرون گذاشتن ممتازیت‌ها و امتیازها ی دینی (که به طور چیره برای آخوندها پرداخته شده است.) از پهنه ی سیاست حل خواهد شد، که هیچ‌ نشانی از آن در این پاره‌گفت‌ها نیست.

اصلاح طلبان‌مذهبی اگر در اصلاح اسلام و جمهوری اسلامی درمانده‌اند، دست‌کم باید در اصلاح‌ خود پیش بروند. اگر نمی‌تو‌انند فسیل‌ها ی حوزه را بشکنند و فروبریزند یا علی خامنه‌ای را به حقوق بشر متعهد و ملتزم کنند، دست‌کم باید بتوانند خود را به حقوق بشر و بازی‌ها ی سیاسی در قواره ی یک ملت و در زمین‌ها ی ملی ملتزم کنند.

با این همه دشمنی با اسلام و مسلمانان و اصلاح‌طلبان مذهبی یا انکار نواندیشان مسلمان نه تنها نادرست که خطرناک است، و می‌تواند گذار دمکراتیک را در ایران ناممکن و موکول به محال کند. اهمیت ندارد ما در مورد اسلام و مسلمانان چه‌گونه داوری می‌کنیم، آن‌چه اهمیت دارد آن‌که در ایران بسیاری از مردمان ایران مسلمانان هستند و داوری‌ها ی سیاسی آنان برای گذار دمکراتیک در ایران اهمیت بسیار دارد. اگر به گذار دمکراتیک در ایران فکر می‌کنیم باید با نواندیشان مسلمان و اصلاح‌طلبان مذهبی هم‌دلی انتقادی داشته باشیم و با آنان در کوچاندن خیل مسلمانان از سنت به مدرنیته و مناسبات تازه هم‌راهی و هم‌کاری کنیم.

اما پیش از رسیدن به آ‌ن‌جا همه باید به هرمنوتیک صلح و مناسبات آن تن دهیم و از سیاست‌ورزی پیشاملی درگذریم. آن که گرفتار زبان و زمین‌ها ی پیشاملی است، سیاست‌ورزی نمی‌کند، او بخشی از سیل عصبیت قومی است که در بستر ایران ام‌روز جاری است. عصبیت‌ها ی قومی راه‌حل نیستند، آن‌ها بخشی از دش‌واری ایران و گذار دمکراتیک در ایران هستند و تنها شانه‌ها و بارها را جا‌به‌جا می‌کنند.

پانویس‌ها

1- نگاه کنید به نقد من بر مقدمه ی رساله ی حقوق حسین‌علی منتظری.

کرمی، اکبر، پروبالی در عرصه ی سیمرغ، تارنما ی اخبار روز، 3 مهرماه 1387.

2- بیانیه جمعی از نواندیشان دینی ایران درباره مرگ مهسا امینی، تارنما ی گویانیوز، 25 شهریورماه 1401.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy