حسین نادری، مداح نوشته برای «کشف حقیقت» به خیابان رفتم و وقتی دیدم ماموران با چوب بر سر دختری ریختند با آنها گلاویز شدم و ناگهان یک مامور «با باتوم چنان ضربهای به سرم زد که باتومش شکست» او در پایان نوشته «لعنت بر این زمانه و فرماندهان آن، نفرین بر این حکومت خودکامه سیاه»
***
دیشب که از کربلا برگشتم، با خودم گفتم برای کشف حقیقت هم که شده، اولین کاری که باید بکنم این است که بروم به کف خیابان و ببینم آیا واقعا ناموس مردم را میزنند یا نه! به قول خودشان کلیپ ها ساختگیست! که دیدم بله! میزنند ،نه با مشت و سیلی، که با چوب و باتوم!
یک دختر خانمی که مقنعه هم به سر داشت،برای رها سازی مردی از چنگال آقایان، یکی از لباسشخصیها را هل داد و سه نفری با چوب ریختند سر دختری که هیچ چیزی برای دفاع نداشت، غیرتم تاب نیاورد و دست یکی از بسیجی ها را گرفتم و با او گلاویز شدم که ناگهان یکی دیگر از مأموران با باتوم چنان ضربه ای به سرم زد که باتومش شکست... باقی ماجرا هم در این تصویر تار مشخص است...