Friday, Oct 7, 2022

صفحه نخست » سه سم مهلک برای جنبش‌های اجتماعی و سیاسی آزادی‌گرا، مجید محمدی

mohammadi.jpgویژه خبرنامه گویا

فکر نمی کنم کسی شک داشته باشد که جنبش انقلابی ۱۴۰۱ در ایران یک جنبش آزادیگراست که برای استیفای حقوق و آزادی های فردی مردم ایران و بویژه زنان تلاش می کند. با مرور برخی مواضع و گفتارها در حاشیه ی این جنبش تا کنون با سه آسیب در سمت معترضان مواجه می شویم:

۱. خلط فعالیت گرایی و خبر رسانی

در موضوع آزادی باقر نمازی برخی از این که از پرداخت پول توسط دولت بایدن برای آزادی او و پسرش سخن بگویند ابا داشتند با این انگیزه که این امر در این شرایط مردم را از کمک دولت های غربی مایوس می کند. رسانه هایی که در این موضوع به خبر رسانی می پردازند نباید این دغدغه را در کار خویش دخالت دهند و باید اخبار مربوطه را از هر منبع قابل اعتمادی دنبال کرده و به اطلاع عمومی برسانند، خواه مواضع وزارت خارجه ی امریکا (در دولت بایدن که دروغ هم کم نمی گویند)، مواضع وزارت خارجه و شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی (که آنها نیز مشهور به دروغ گویی هستند)، آخبار ارائه شده از سوی کشورهای واسطه و موضع گیری شاهزاده رضا پهلوی در دادن اخطار به دولت بایدن برای پرداخت باج.

همچنین در موضوع شایعات بی اساس مرگ خامنه ای از منابع بی اساس تر (فردی که کسی اسمش را نشنیده و با جستجوی اسمش هیچ اطلاعی از وی به دست نمی آید) گروهی می گفتند که این شایعات بی اساس را نباید انکار کرد چون مردم را مایوس می کنند. برخی انتظار دارند که از روی مدل انقلاب ۵۷ با دروغگویی و شایعه پردازی جنبش موجود را به پیروزی برسانند در حالی که نیازی به این امور نیست. حقایق به اندازه ی کافی علیه جمهوری اسلامی وجود دارد تا مردم را به اعتراض بکشاند و اعتراضات تداوم یابد.

اما کسانی که فعال سیاسی هستند به هیچ رو محدودیت گزارشگران را ندارند. آنها می توانند برخی از اخبار را نادیده بگیرند (نه این که خبر بسازند) یا بر برخی اخبار تمرکز بیشتری پیدا کنند تا افراد را به حضور در خیابان بسیج کنند.

۲. داشتن هوای اقشار اسلامگرا و نگذاشتن پا روی دم ماشین تبلیغات سیاسی

پس از برهنه شدن سینه های یک خانم در اعتراضات اروپا (آمستردام، هلند) توسط خود وی افرادی این حرکت را پاس گل به رژیم و آن خانم را منتسب به کار یا همدستی با رژیم کردند. توجیه آنها این بود که رژیم می خواهد معترضان را بی اخلاق و هرزه معرفی کند و باید از این امر پرهیز کرد. توجیه دیگر این بود که اقشار سنتی و مذهبی داشتند به جنبش می پیوستند و این کار موجب کناره گیری آنها می شود. هر دو توجیه از اساس باطل است. جالب است که این افراد ماجرای کنفرانس برلین و تبلیغات سیاسی رژیم در همین مورد و محاکمه و زندانی کردن میهمانان آن را دیده اند و درسی نگرفته اند. رژیم مخالفان خود را به خاطر ترک دیوار هم محکوم کرده چه برسد به بدن زنان.

محدودیت ها در نوع پوشش در ایرانی آزاد را عرف تعیین می کند و نه «آزرده نشدن دل مومنان» یا اتهامات بی اساس دستگاه تبلیغاتی رژیم. در اروپا برهنه شدن زنان در اعتراضات عرف است و در ۱۴ مهر گروهی از زنان اسپانیایی با برهنه کردن سینه های خود در برابر سفارت ایران در اسپانیا به قتل مهسا اعتراض کردند و فعالان «مراقب نیازردن دل مذهبی ها یا آتو ندادن به ماشین تبلیغاتی رژیم» بدان اعتراضی نکردند. در گذشته هم زنان روس و فرانسوی و حتی ایرانی با برهنه شدن به اعتراض پرداخته اند. امری را که در یک جامعه به عرف تبدیل شده نمی توان پاس گل و مزدوری رژیم معرفی و محکوم کرد. در ایران نیز قوانین مصوب مجلس های محلی (با توجه به تنوع کشور) بر اساس عرف هر منطقه محدودیت ها را تعیین خواهند کرد و نه میزان آزرده شدن دل مذهبی ها.

نکته دوم معیار قرار دادن قشر سنتی مذهبی یا دغدغه های اسلامگرایان در تعیین درست و نادرست یا بجا و نابجاست. این قشر همان قشری است که بی حجابی را فاحشگی و بی حیایی دانسته و آتش بیار حجاب اجباری بوده است. برخی زنان ایرانی که حتی به حجاب باور نداشتند در محیط خانه برای نیازردن دل مذهبی ها لچک به سر می انداختند که در واقع با این کار به خود توهین می کردند و از این احترام های به اسلامگرایان چیزی عاید آنها نشد. با این منطق زنان ایرانی باید به اندرونی بروند تا دل روحانیون تمامیت خواه آزرده نشود یا دستگاه تبلیغاتی از حضور آنها سوء استفاده نکند. همچنین در جنبش اخیر این قشر نقش تماشاگر یا حامی رژیم را ایفا می کند و هرگز برای حجاب اختیاری یا دیگر آزادی های فردی به جنبش نخواهد پیوست. پذیرش این حقوق باید بدانها تحمیل شود و نه خواهش.

کار خانم نیلوفر فولادی در حضور در اعتراضات و کنشی که داشته قابل تقدیر است و نه محکومیت. برای یک خانم چندان آسان نیست که در یک اجتماع سینه هایش را برای اعتراض نمایش دهد. او شهروند یا مقیم یک کشور اروپایی است و در یک اجتماع در اروپا حاضر شده و نمی توان از او خواست عرف جامعه ی ایران را (که هنوز نمی دانیم چیست چون ایران آزاد نبوده) رعایت کند.

گسترش اعتراضات و بسط جمعیتی آن با اصولگرایی و ایستادن بر سر مواضع اصولی حاصل می شود و نه مماشات بر سر اصول. اگر اعتراضات در اوج گرما در اروپا صورت می گرفت همین گروه «انذار دهنده» باید از معترضان می خواستند به جای لباس تابستانی لباس پاییزی و زمستانی بپوشند تا دستگاه تبلیغاتی حکومت بدانها گیر ندهد. وقتی زنان حق پوشش یافتند دیگر نمی توان جنس پارچه و اندازه ی دامن و آستین آنها را برای عدم تبلیغات اسلامگرایان تعیین کرد. چه طور است برای عدم تبلیغات اسلامگرایان علیه غرب از فردا پوشیدن بیکینی برای افراد در کنار سواحل را ممنوع کنند (مثل چادر کشیدن بر سر مجسمه ها در دیدار روحانی از ایتالیا)؟ همین موضوع بود که سید قطب و بعد علی خامنه ای را با توجیه فاسد بودن غرب علیه آن شوراند. قشر مذهبی سنتی و اسلامگرا در ایران از دیدن سگ منزجر است. آیا بدین دلیل افراد نباید سگ های خود را به گردهمایی ها بیاورند؟ برخی مذهبی ها با دیدن زن چادری هم تحریک می شوند چون قوه ی تخیل قدرتمندی دارند. آیا همه ی زنان را باید در خانه زندانی کرد؟

زمانی که در اواخر دهه ی شصت به صراحت از بی اعتقادی خود به اسلام در جمع اصلاح طلبان سخن می گفتم آنها اخطار می دادند که حکومت از این امر برای تهمت بی دینی زدن به اصلاح طلبان استفاده می کنند. البته من به اخطار آنها گوش ندادم و به دینداری تظاهر نمی کردم. تذکر دهندگان باید به تبعات سخنان و اخطارهای خود توجه داشته و اصول را فدای بازی های سیاسی نکنند. همچنین مشخص نیست آنها این امتیاز اخطار دهنده بودن را چگونه کسب کرده اند. با همین توجیه می توان افراد را از اطلاع رسانی در باب کشته ها و زندانیان سیاسی حذر داد تا آسیبی به افراد بیشتر وارد نشود.

۳. رجوع به ایدئولوژی حذفی و متر اخلاقی شدن برخی ها

قراری نانوشته در این مرحله از جنبش ضد اسلامگرایی وجود داشته و دارد که افراد همدیگر را تا حدی که به آزادی های دیگران خللی وارد نیاورند و کاری خلاف قانون انجام ندهند تحمل کنند و مدارای حداکثری داشته باشند. همین امر رمز گستردگی و همبستگی ملی در اعتراضات بوده است. گردهمایی های سیاسی در این جنبش به هیچ گروه و ایدئولوژی ای تعلق ندارد تا مقرارت پوشش و کلام و نماد وضع کنند. هر کسی که با جمهوری اسلامی مخالف است در این جنبش جای دارد.

بیرون کردن مهناز افشار و محسن نامجو با مبانی یک جنبش مبتنی بر استیفای حقوق فردی همخوانی ندارد چون در باب اتهامات نامجو تا کسی در دادگاه محکوم نشود رسما مجرم به حساب نمی آید و از حقوق اجتماعی خود محروم نمی شود. در باب مهنار افشار نیز اگر قرار باشد افراد ریاکار و دورو را از گردهمایی ها حذف کنیم تعداد جمعیت اندک می شود. دو زاری برخی سریع تر و برخی کند تر می افتد (البته نه در روز سقوط رژیم). متر اخلاقی برای حضور در این گردهمایی های اعتراضی وجود ندارد. حضور در عرصه ی عمومی برای همه آزاد است مگر این که کسی به جاسوسی برای رژیم مظنون باشد که او را باید به پلیس در کشورهای غربی سپرد. در ایران مردم حق دفاع مشروع در برابر ماموران امنیتی و لباس شخصی ها را دارند و این موضوع اخلاق و ایدئولوژی نیست.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy