Sunday, Oct 23, 2022

صفحه نخست » زن، ویدا فرهودی

Vida_Farhoudi.jpgمن زنم آن صدا ترین حنجره ی زمانه ها

پنجره ای بسته در آن سرخ ترین ترانه ها

لیلی ام و ز عطر من، بوی جنون دهد جهان

تا که زمین ِتشنه را پر کنم از جوانه ها

گرمی ِ مهر بانی ام، گربـدَود به پیکرت

سر کشد ت ز پا و سر، تا به ابد زبانه ها!

آرش و کاوه می شوی، پرده ی یاوه می دری

کی برسد به گـَرد تو، کــُهنگی بهانه ها ؟

شرقی سرکشم ام، ببین، رغم ِریای زُهد ودین

خامه به دست می دهــم، خاتمه بر فسانه ها

شاهد جاودانه ام، نیک و بد ِ وجود را

زشتی تو کنم عیان ، با مدد ِ نشانه ها

سنگ زنی به مادران، جامه دری ز دختران

با تو، نه بانگ خنده ای، سر بکشد ز خانه ها

عشوه و ناز من مبین، گربرسم به مرزکـین

شعر دهد به واژه ام، وسعت ِ بیکرانه ها

نعره شود نوای من، کینه شود صفای من

رعد خروش من دَرَد، شیهه ی تازیانه ها

من زنم از حضور من، بود و نبود ِ روح و تن

شاعر زندگانیم ، با غـــــزل و ترانه ها

ویدا فرهودی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy