Tuesday, Oct 25, 2022

صفحه نخست » تووی یک برنامه تلویزیون حکومتی شرکت کرده، حالا می خواهد جنبش خشونت پرهیز راه بیندازد!؛ ف. م. سخن

7612E1E6-63E4-462F-A8EC-FF10E9918AEC.pngوقتی در تلگرام احمد زیدآبادی خواندم که:
«دیشب هنگامی که از شبکۀ چهارم صدا و سیما زنگ زدند و برای حضور در مناظره‌ای در بارۀ "استقلال" دعوتم کردند، غافلگیر شدم. پاسخم به آنها این بود که چند هفته‌ای مهلت دهید تا در باره‌اش فکر کنم. گفتند؛ برنامه برای ساعت 10 شب تدارک دیده شده است!می‌دانستم که حضورم در صدا و سیما واکنش‌های منفی برخی از دوستان و حتی خانواده را به دنبال خواهد داشت، اما با خود اندیشیدم: من همیشه بر بحث و گفتگوی آزاد به عنوان راهی برای عبور از بدفهمی ها و کژاندیشی‌ها تأکید داشته‌ام و همین هفتۀ پیش روزنامه‌ها از قولم تیتر زدند که "تنها راه عبور از بحران گفتگوست". حال از طرف یک رسانه که با عملکردش مخالفم برای گفتگو در برنامه‌ای زنده دعوت شده‌ام. با چه منطقی آن را رد کنم؟ بگویم چون رسانۀ معتبری نیستید شما را تحریم کرده‌ام؟ مگر با آن همه شبکه و رادیو که قبل از سال 88 گفتگو می‌کردم همگی کاملاً معتبر بودند؟ مگر قبل از این اعلام نکرده بودم که ماهیت یک رسانه برایم مهم نیست آنچه مهم است انعکاس دقیق سخنانم است و حتی با روزنامۀ کیهان نیز حاضرم مصاحبه کنم؟... نتیجۀ این تأملات، عملاً راهی جز پذیرش دعوت باقی نمی‌گذاشت و اگر رد می‌کردم با خودم در تناقض می‌شدم در حالی که مهمترین دغدغۀ من صلح درونی است...»...
موضوع برایم چندان تعجب انگیز نبود، چون می دانستم آخر عاقبت کسانی مثل زید آبادی همین خواهد شد که شد.

حکایت زیدآبادی، حکایت «پل رودخانه ی کوآی» است؛ حکایت دچار شدگان به سندروم استکهلم.

هر قدر توضیح دهی که این توجیهات دلایل اش این است، نه صلح درونی تو،،، باز هم گفتارت مسموع نخواهد افتاد چون این سندروم، ذهن را بلوکه می کند و آزاد کردن چنین ذهنی، نیازمند درمان های روانشناسانه ی طولانی مدت است آن هم به شرط خروج کامل از وضعیتِ در حصار، که تازه چنین درمانی هم می تواند به راحتی با یک تکانه و تغییر شرایط کلا بی اثر شود.

حالا کاش موضوع به همین توضیحات و توجیهات علل حضور در تلویزیون حکومت نکبت ختم می شد.

امروز بعد از رویداد حماسی برلین هر ننه قمری سعی می کند یک جنبش به راه بیندازد تا از قافله ی جنبش به راه اندازان عقب نماند.

احمد زیدآبادی هم امروز نوشته ای صادر کرده و از خوانندگان اش خواسته تا نوشته ی او را بازنشر کنند و در این نوشته از هموطنان خواسته تا «به جنبش ما خشونت پرهیزیم» بپیوندند.

حکایت خشونت پرهیزی هم حکایتی ست شنیدنی و البته غم انگیز که در تمامی موارد از جانب کسانی که همواره سرکوب شده اند و قدرت مقابله با سرکوب گران را نداشته اند مطرح شده است.

روان اش شاد باد، عباس معروفی، نویسنده ی مشهور ما، که در یکی از نمایشگاه های کتاب بین المللی با یکی از رسانه چی های حکومت نکبت بر سر موضوع خشونت بحث می کردند و طرف، معروفی را که معتقد بود باید همیشه ضد خشونت بود و از خشونت پرهیز کرد در یک دام منطقی انداخت و پرسید اگر دشمن با توپ و تانک به جنگ شما بیاید و با خشونت با شما مقابله کند آن وقت باز هم ضد خشونت خواهید بود که معروفی عزیز، که نمی توانست از حرف خود برگردد گفت بله. باز هم ضد خشونت خواهم بود.

اما نه! در جایی که دشمنِ به خون تشنه ی شما با انواع و اقسام وسایل سرکوب و زدن و کشتن و شکنجه کردن به سراغ تان می آید، اگر شما عمل متقابل انجام «ندهید» و خشونت پرهیزی کنید، قطعا یک تخته ی انسانی تان کم است!

در جایی که حکومت نکبت، بی ذره ای مکث و تردید، جوانان معترض را که دست شان از هر سلاحی خالی ست، می گیرد و می بندد و می زند و می کشد، اگر بگوییم ما به صورت ضد خشونت با این حکومت رفتار می کنیم، عین همدستی با جنایتکار است.

البته، ان شاءالله احمد آقا، جنبش خشونت پرهیز شان قرین موفقیت شود و در سطح ایران و جهان هزاران بلکه هم میلیون ها نفر به این جنبش بپیوندند، و باز ان شاءالله، حکومت آدمخوران، همینجوری یهویی، دست از منش آدمخوران ه اش بر دارد و در حالی که تحت تاثیر جنبش ضد خشونت احمد آقا قرار گرفته از خر شیطان پیاده شود.

ان شاءالله تعالی! :)



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy