ویژه خبرنانه گویا
رویدادهایی هستند که پس از وقوع، «انقلاب» نام می گیرند. این ها شامل مواردیست که در آن مردمی اراده می کنند یک رژیم را پایین بکشند، رژیم دیگری را به جای آن مستقر سازند و تغییراتی بنیادین در جامعه پدید آورند. به واسطه ی این سه ویژگی، چنین رخدادهایی را انقلاب می نامند.
آن چه در ایران می گذرد در هفتادمین روز حیات خود شایسته نام «جنبش انقلابی» است که پس از دو ماه و از دل یک «جنبش اعتراضی» قدرتمند بیرون آمد. در مقطع نخست، تلاش آن متمرکز بر اعتراض به نظم حاکم بود، ولی در مرحله ی انقلابی خود باید این نظم را به پایین بکشد و به جای آن نظم جدیدی مستقر سازد.
هر جنبش انقلابی نیاز دارد به:
1) هدف
2) نقشه راه برای رسیدن به هدف
3) سازماندهی برای طی نقشه راه و
4) رهبری برای انجام سازماندهی.
با این چهار عنصر است که جنبش انقلابی کنونی در ایران می تواند در ادامه ی رشد خود، با یک قیام نهایی، رژیم را سرنگون کند، دولت جایگزین را برای مدیریت دوران گذار به جای آن مستقر سازد و روند دوران گذار را به سوی تغییراتی مهم و پایه ای هدایت کند. اجازه بدهید قدری این چهار عنصر را باز کنیم و اجزای درونی آنها را بشناسیم.
1) هدف
هدف جنبش انقلابی کنونی در ایران کمابیش روشن است: محو استبداد مذهبی و ظلم طبقاتی. مردم حکومتی آزاد می خواهند که مذهب را به بیرون از عرصه سیاست می راند و عدالت اجتماعی را بر کشور حاکم سازد. ممکن است این هدف به همین شکل هنوز تعریف نشده باشد ولی از مجموع شعارهای مطرح شده می توان چنین برداشتی را استخراج کرد و بدیهی است در طی راه تکمیل و دقیق خواهد شد.
2) نقشه ی راه
برای دستیابی به بخشی از این هدف، که محو استبداد مذهبی است، رژیم کنونی باید در تمامیت خود ساقط شود. برای این منظور اجزاء زیر لازم است:
- اعتراضات سراسری : منظور اعتراضات گسترده و پرشمار در سطح کشوری است که می تواند توازن قوا را به سمت مردم و جنبش برگرداند. علاوه بر برخی از لایه های طبقه ی متوسط، که حول محور شعار «زن، زندگی، آزادی» به صحنه آمده اند، قابل پیش بینی است که اقشار اجتماعی گسترده ی دیگر جامعه که انگیزه های معیشتی و صنفی خواهند داشت جنبش را دنبال کنند به صحنه آیند. فعالین کنونی جنبش باید خود را برای پذیرایی و جذب و هدایت این نیروهای اجتماعی معترض جدید که ممکن است پرشمار هم باشند آماده سازند. (اهمیت سازماندهی که جلوتر به آن اشاره می کنیم در همین است.)
- اعتصابات سراسری: اعتصابات برای از کار انداختن سیستم اقتصادیی است که دولت برای تغذیه دستگاه سرکوب از آن استفاده می کند. این سیستم باید فلج شود تا نظام اداری و مالی دولت فروبپاشد. برای این منظور گسترش اعتصابات واحدهای اقتصادی و سپس پیوند زدن آنها برای ایجاد خصلت سراسری در اعتصابات و به ویژه در حوزه های حساس مانند انرژی و حمل و نقل لازم است.
- تهاجم به ماشین سرکوب: جنبش باید به طور مستمر با حملات ایذایی کوچک و بزرگ به نفرات، تجهیزات، تاسیسات و مراکز نیروهای سرکوبگر رژیم ضربه وارد کند تا آن را ضعیف و ضعیف تر و در نهایت مستعد سقوط در روز قیام نهایی سازد.
به واسطه ی این فرمول ترکیبی می توان در چارچوب نقشه ی راه، مرحله ی خیزش نهایی را برنامه ریزی کرد که در طی آن، نیروهای مردمی با هجوم هدفمند به بدنه ی حاکمیت رژیم را از قدرت ساقط کرده و از آن جا به بعد، اداره ی امور کشور به دست دولت جایگزین مورد تایید جنبش می افتد.
3) سازماندهی
منظور از سازماندهی «هم افزایی منظم نیروها» می باشد. در این جا لازم است که تمامی عناصر تشکیل دهنده ی این تعریف را تشریح کنیم.
- هم افزایی: یا در انگلیسی (Synergy)، به نوعی از همکاری و همیاری میان دو یا چند عامل می گویند که اثر و برونداده (output) کار جمعی آنها از مجموع اثر کار جداگانه شان برتر و بالاتر است. این قدرت فردی آدم ها نیست که سرنوشت جنبش اجتماعی را تعیین می کند بلکه قدرت جمعی آنهاست.
- منظم (systematic) منظور نوعی از کار روشمند است که یک سری اصول منطقی و تجربی مفید دنبال می کند و به این واسطه، از پایداری عملی (operative consistency) برخوردار است. این پایداری عملی کار سبب می شود که بتوان برآیند کنش ها و فعالیت ها را سنجید، اندازه گیری کرد، بهبود بخشید و به سمت بهینه سازی (optimization) مدیریت کرد. به واسطه ی این خصلت منظم بودن است که هم افزایی می تواند بالاترین درجه از نتیجه و اثر را در بر داشته باشد. در نبود این خصلت «منظم» بودن، کار با هرز و هدر بسیار همراه شده و ضعیف و کند و نامطمئن خواهد بود.
- نیروها: منظور افرادی است که برای جنبش کار و فعالیت می کنند و به سه مقوله تقسیم می شوند:
i. نیروی انقلابی به افرادی می گویند که به طور حرفه ای (تشکیلاتی) به فعالیت سازمان یافته برای انقلاب می پردازند.
ii. نیروی مبارز کنشگرانی هستند که به طور غیر حرفه ای، اما فعال در کار مبارزه هستند (مانند لیدرهای میدانی غیر تشکیلاتی) و
iii. نیروی معترض مردمی هستند که درآکسیون های اعتراضی شرکت دارند.
از طریق سازماندهی ما به تعامل هدفمند و منظم این سه نیرو می پردازیم: یا هم افزایی میان افراد حاضر در یک مقوله است و یا هم افزایی میان نیروها از مقوله های سه گانه با یکدیگر.
4) رهبری
منظور از رهبری (leadership) جریانی است که بتواند امور کلان «سازماندهی» یا همان «هم افزایی منظم نیروها» را در راستای نقشه ی راه و برای رسیدن به هدف جنبش انقلابی ساماندهی کند. باید بدانیم که بحث رهبری میان ایرانیان آغشته به برداشت های مبهم بسیار است. برای شفاف سازی باید نخست آن را از هرگونه معنای توام با رتبه بندی ارزشی، فردمداری، خودبرترپنداری و امثال آن تفکیک کرد و در قامت یک ماموریت عملیاتی به آن نگریست. از این منظر، هر جریانی که بخواهد «رهبری» کند باید بتواند «سازماندهی» کند. و به عبارت دیگر، هر جریانی که قادر به سازماندهی کلان جنبش باشد، به طور عملی، در جایگاه رهبری قرار می گیرد. بنابراین، در روند سازماندهی جنبش است که جنبش رهبر خود را می یابد، نه از بیرون آن و در قالب روش معروف استعماری و شارلاتان مآبانه ی «رهبرتراشی». آنها که براساس عادت مألوف در پی آن هستند تا جنبش را دور بزنند و به کمک لندن و واشنگتن و پاریس و تل آویو به بالای سر و سرنوشت آن پرش کنند خواهند دید که جنبش زیرپای آنها را خالی کرده و به دره ی سقوط بدنامی و گمنامی فروخواهند رفت.
وظیفه ی مشخص یک جریان رهبری برخوردار از اصالت مبارزاتی این است که سه مقوله ی نیروهای انقلابی (حرفه ای)، مبارز (کنشگر) و معترض را که در بالا آوردیم با هم به گونه ای هماهنگ و همسو کند که بتواند بالاترین درجه از تاثیرگذاری را از کنش جمعی آنها تامین کند. به طور واقعی پس جریانی می تواند رهبری جنبش را به دست گیرد که:
1) دارای نیروی انقلابی «حرفه ای و تشکیلاتی» خود باشد.
2) از طریق نیروی حرفه ای خود با نیروهای «مبارز» و کنشگر جنبش انقلابی تعامل کند.
3) از طریق نیروی مبارز، جنبش نیروهای مردمی «معترض» را هدایت و مدیریت کند.
از طریق این کار در هم تنیده و سازمان یافته است که هم افزایی منظم نیروها انجام شده و به این طریق، تمامی مراحل نقشه ی راه طی می شود و جنبش به هدف خود دست می یابد.
نتیجه گیری:
می بینیم که یک همبستگی کارکردی محکم میان تمام عناصر و اجزاء شرکت کننده و شکل دهنده در یک جنبش انقلابی موجود است:
- «هدف» تعیین می کند که جنبش چه «نقشه راهی» داشته باشد.
- «نقشه راه» تعیین می کند که جنبش چه «سازماندهی» داشته باشد.
- «سازماندهی» تعیین می کند که جنبش چه «رهبری» داشته باشد.
نیرویی که رهبری جنبش را با شرایط و ویژگی های فوق بر عهده داشته باشد به طور منطقی تبدیل به نیروی جایگزین جنبش پس از براندازی رژیم فعلی می شود و در این مسیر با تعامل خود با نیروهای اجتماعی و سیاسی شرکت کننده در جنبش آینده ی کشور را رقم خواهد زد. پیچیدگی های مربوط به مدیریت کشور در دوران گذار و نوع تعامل نیروی رهبری کننده با سایر نیروهای سیاسی و اجتماعی موضوعاتی است که باید قدری جلوتر و به موقع خود به آن پرداخت. در این نوشتار در صدد بودیم که تصویری از آن چه اکنون در مراحل نخستین جنبش انقلابی د مقابل خود داریم ارائه دهیم.#
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com اینستاگرام: @erfanididgah
تویتر: @KoroshERfani