خیزش عمومی و عمیقا ضد اسلامی و عقبماندگی و رژیم مدافع آن وارد سه ماهگی خود شد. این جنبش، که زنان و جوانان نیروی فعاله و در صحنهُ ان را تشکیل میدهند، دارد همراه تلاش برای سرنگونی رژیم طلایه هایی از جاروکردن آثار و علایم و نمودهای حضور اسلام را نیز از خود بروز میدهد. "سوزاندن دسته جمعی حجاب در اماکی عمومی"، "آغوش برای قلبهای غمگین" و "پرت کردن عمامه" از سر آخوندهایی که جرات بخود خرج داده و در انظار عمومی ظاهر میشوند از جمله چنین اقدامات بسیار ارزشمندند. پرت کردن عمامه در پایهای ترین حالت خود مظهر اوج بیزاری از این مظهر بدبختی و جهالت و حاکمیت مدافع آن است. اما در این دوره از تاریخ تحولات سیاسی معانی بسیار بیشتری دارد که در این نوشته به نکاتی در اینمورد میپردازم.
آخوند و عمامه
برای میلیونها انسان که در طول تاریخ همیشه سخت کارکرده و برای تهیه نان و سرپناهی برای خود و عزیزانشان از هیچ تلاشی دریغ نورزیدهاند، وجود قشری بیکاره و مفتخور و نان به نرخ روزخور عذاب وجدان و مایهُ فشار روحی و روانی و صدالبته مادی بوده است. چون، این قشر همیشه نان و سرپناه خود را مدیون زحماتی بوده و هستند که میلیونها انسان هرروزه کشیده ومیکشند. جالب اینکه، شاید بهتراست بگویم غم انگیز، که این قشر مفتخور همیشه خود را محق و حق بجانب دانسته و مردم سختکوش و کارکن را موظف به تامین زندگیشان میدانند. چون خود را نمایندگان مذهب و خدا، و مردم را نادان و گمراهانی میدانند که باید براه راست هدایتشان کنند. این قشر مفتخور فقط تا زمانی توانسته و میتواند این چنین به حضور و وجود خود در جامعه ادامه دهد که مردم به سطحی کافی از درک و شعور نرسیده و خود را قابل و نیازمند هدایت میدانند.
رشد وگسترش سطح دانش و شعور و درک بشریت امروزین بی ارزش و غیرضروری بودن این قشر طفیلی را بیشتر و عمیقتر به درکی عمومیتر تبدیل کرده است. درجوار و همراه با بازبینیها و مرور باورها و اعتقادات و سنتهای گذشته مردم، بویژه نسل و اقشار زخم خورده از حضور و فعالیت آخوند و پیشکسوتهای مذهبی، کینه و تخاصمی کامل و ویژهای با اینان در قلب جامعه نهادینه شده است. از میان این بخش وسیع از جامعه، جوانان و زنان بیشتر از همه زخم خورده، تحقیر شده و مورد اهانت نیز قرار گرفتهاند. دیدن ویدیوهایی از جوانان، بویژه دختران خیلی جوان و جسوری که عمامهها را به هوا پرتاب میکنند جدا از اینکه بسیار خوشایند و جای خشنودیست اما بیشتر از آن نشانهُ بی ارزشی کامل این طفیلیهای بی ارزش و بیمایه در جامعه است. تحقیر این قشر توسط تاریخا تحقیر شدگان جامعه نشانهُ اوج نفرت و بیزاری از حضور و وجود این آخوندها در جامعه است.
جنبشی برای تثبیت آزادگی
اشاره کردم که پرت کردن عمامه آخوندها در مجامع و انظار عمومی نشانهُ عمق درک و رشد شعور نسل جوان از بی ارزشی این قشر است. اما علاوه بر این، حرکتی ارزشمند در سیر قدرت گرفتن و رشد آگاهی مردم در جریان جنبش انقلابی کنونی در تمامی نقاط ایران است. برای رهبران مذهبی "عمامه" نشانهُ نوعی تقدس و ارزش ویژه در جامعه است، اما در مقابل آن نیز پرت کردن عمامه توسط قشر جوان و تشنهُ آزادی نشانهُ سیر رو به افول ارزش و احترام این قشر در کل جامعه است. بیخود نیست که این حرکت بسیار انسانی و مملو از عطش ضدیت با حاکمیت اسلامی داد و فغان اکثر رهبران آن جنبش ارتجاعی را نیز درآورده است. حتی ترس از رشد این جنبش و انرژی و توان آزادیخواهانه و سکولار جنبش کنونی در ایران، که عمامه پرانی یکی از نمودهای آن است، مرزها را پشت سرگذاشته و صدای رهبران شناخته شدهای مثل "صدر" در عراق را نیز درآورده است. همه نگرانند. متوجه عمق رادیکالیزم جنبش اخیر در ایران شدهاند. میدانند که پیشرویها و پیروزیهای جنبش انقلابی اخیر در ایران با اولین گامهای پیروزی خود، که سرنگونی این رژیم بانی سیاهی و تباهی ست، قلعهُ امید و حامی کل این جنبش ارتجاعی در منطقه را با خاک یکسان خواهد کرد. میدانند و متوجه هستند که صلابت مردم آزادیخواه و عدالتخواه در مقابلهُ جدی و هرروزهُ خود با حاکمان اسلامی در ایران، ناتوانی تاکنونی رژیم در بخاموشی کشاندن صدا و ندای حق طلبی، زنگ خطری بسیار جدی برای همه جریانات ضدآزادی و ضدزن و مدافع استثمار و بدبختی مردم در منطقه است. میدانند موفقیت جنبش انقلابی کنونی، نمونه و نقطه امیدی جدی برای کل بشریت بجان آمده از دست حضور و حاکمیت گروههای اسلامی و مدافع استثمار و بدبختی مردم خواهد بود. نگرانی آقای صدر و همپالکیهایش کاملا قابل درک است. این، تازه آغاز کار است.
جاروکردن رژیم جمهوری اسلامی، اولین گام
بر دوست و دشمن عیان است که حاکمیت جمهوری اسلامی، یعنی وجود حاکمیت بانی سیاهی و تباهی در جامعه، یعنی وجود و حضور نیرویی که مروج، مبلغ و مدافع استثمار و بیحقوقی کامل در جامعه است، یعنی اقتداری که قوت قلبی جدی و قویای برای کل نیروهای ارتجاعی و ضدبشری در منطقه بوده و هست. جنبش عمامه پرانی، بخشی از تلاش روزانهُ نسل حق طلب و ضداستثمار و بیحقوقی برای خلاصی و رهایی از سایهُ سیاه رژیمی ست که مدافع سرسخت تمامی بدبختیهایی ست که تاکنون گریبان مردم را گرفته است. نگرانی اصلی کسانی مثل جناب آیت اله صدر در آنطرف مرز، و باقی سردمداران اسلامی ریزو درشت نگران این طرف مرز، نه صرفا از پرتاب چندمتر پارچهُ بی ارزش روی زمین، بلکه از رشد و گسترش تلاش قربانیانی ست که تصمیم خود برای احقاق حق خود و برخورداری از آزادی را گرفتهاند. صدر و خامنهای و دیگر آیت اله و امام جمعه و آخوندهای نان به نرخ روز خور واقعا نگران فروریختن کامل قلعهُ امیدها و آمالشان، یعنی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هستند. جنبش انقلابی آزادیخواهانهُ امروز در ایران نیز همین قلعه را نشانه گرفته است. پراندن عمامه بیشتر و بهتر از هر تابلو و پرچم و پلاکاردی، حاوی و نشانگر و گویای این تصمیم است. جنبش پراندن عمامه را در چنین کاتاگوری و حیطهای باید دید و ارزیابی کرد. این جنبش، بخشی از تلاش نسلهای تحقیر و بی ارزش شده در جامعه برای جاروکردن حاکمیت مدافعین بدبختی و سیه روزی، و بنیان نهادن حاکمیتی ست که مبنا و پایههای اقتدار آن آزادی و برابری و ارزشمندی بشریت است.
این جنبش لایق و شایان بیشترین و بهترین حمایتها و همکاریها از سوی هر فرد آزاده، حق طلب و مدافع زندگی مدرن و انسانی ست. یاری رساندن به وگستراندن این جنبش در تمامی نقاط ایران، در هرجایی که آخوندها جرات ظاهر شدن در انظار عمومی را بخود بدهند، امری انقلابی و انسانی ست که بایستی و میتواند به پرچم و تابلو و نشانهُ بیزاری از کل این حاکمیت و تمامی قوانین و دستورات اسلامی آن تبدیل شود.
زنده و گسترده باد جنبش عمامه پرانی
زنده باد آزادی و برابری
مصطفی یونسی
درسی از مولانا برای ما ایرانیان! حمید رفیع
سرود انقلابِ زن، زندگی، آزادی، م. سحر