Saturday, Dec 31, 2022

صفحه نخست » «بخارا»ی دهباشی به شماره ی ۱۵۲ رسید...؛ ف. م. سخن

7DC55368-2C09-4A15-9B04-A8B339ACCCA5.pngاز زحمات جناب استاد علی دهباشی و خستگی ناپذیری ایشان هر چه بگویم کم گفته ام. نمونه ای از این زحمات عظیم فرهنگی را در آخرین شماره ی مجله ی گرامی بخارا مشاهده می کنیم. مجله ای در ۶۰۸ صفحه که هر صفحه اش -و واقعا هر صفحه اش- گنجینه ای ست از اطلاعات فرهنگی، که هر ایرانی اهل فرهنگ باید آن ها را ببیند و ضمن آگاهی از محتوای آن ها به کار شگفت انگیز جناب دهباشی ارج ها نهد.

این مجله در دوران اندوه ملی به دست ام رسید، و منتظر بودم حال کشورمان کمی بهتر شود تا در فضای غم آلود کنونی در باره اش ننویسم، ولی چه می توان کرد که به قول استاد بزرگ مان جناب شفیعی کدکنی:
«با نقطه، نقطه،
نقطهء خون،
خون رهروان
خونِ هزار مهسا خونِ بسی جَوان
این نقشه [نقشهء آزادی] بر سراسر میهن
در حال شکل گیری و گسترانگی
می گسترد به هر سو در بیکرانگی.
این نقشه را، شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید....»
و چه چاره داریم جز صبر و تحمل اندوه های بی پایان تا کشیدن این نقشه به سرانجام خود برسد.

جنابان، اساتید گرامی مان، آقایان دهباشی و شفیعی کدکنی، تحت تاثیر مصائب ملیِ این روزها برنامه ها و درس های خود را تعطیل کردند و جناب دهباشی انتشار نشریه سیزده و برنامه صبح پنج شنبه ها را معلق نگه داشتند:
«ما اعضای نشریه‌ی سیزده و بخارا مثل همه‌ی مردم سرزمین‌مان این روزها غمگینیم. با تشکر از تمامی دوست‌داران سیزده و صبح پنجشنبه‌های مجله بخارا اجازه می‌خواهیم با معلق نگه‌داشتن این رویداد فرهنگی مرتبط با رونمایی شماره ششم نشریه سیزده، نشست صبح پنجشنبه‌ را به زمان دیگری موکول کنیم.»


باری.
چون تک تک ششصد صفحه ی بخارای ۱۵۲ را با دقت ورق زده ام و بسیاری از مطالب آن را به طور کامل مطالعه کرده ام، می توانم به جرات بگویم که هر صفحه ی آن حاوی اطلاعات ارزنده ای ست که اهل فرهنگ ایرانی و فارسی زبان، از خواندن آن ها بهره ها خواهند گرفت.

در مطلب نخستین این شماره از بخارا، «صورتگرِ افسونگرِ معانی» جناب استاد شفیعی کدکنی را می خوانیم که ما را با گوشه هایی از زندگی دکتر صورتگر آشنا می کنند. خاطرات ایشان از دکتر صورتگر شنیدنی ست:
«...صورتگر، با فروزانفر، حالت بغض داشت. می گفت: «این فلان فلان شدهء بدیع الزمان یک بار به من نگفت شعرت خوب است، همیشه می گوید: جَنابِ آقای دکتر صورتگر مرد موَجّهی هستند!...»»

مطلب دوم مطلبی ست از جناب استاد حسن انوری با عنوان «آسیب شناسی زبان فارسی».

جناب استاد انوری که تا چندی پیش مسوولیتِ تکمیلِ «لغت نامه دهخدا» را بر عهده داشتند و عده ای جاهل تازه از راه رسیده، ایشان را به شدت رنجاندند و موجب کنار رفتن ایشان از این مسوولیت مهم فرهنگی شدند، [در مورد این رویداد تاسف بار، و حتی می توانم بگویم فاجعه ی فرهنگی، ماه گذشته مطلبی نوشتم که به خاطر شرایط کشورمان فرصت انتشار آن را نیافتم]، در این مطلب چگونگی دگرگونی در زبان را بیان می کنند و به تبویب مراحل تحول زبان و واژه ها و نیز گونه های زبانی و گرایش های نثر نویسیِ نویسندگان می پردازند که بسیار خواندنی ست.

در این شماره از بخارای گرامی، در باره ی تاریخ ایران نیز مطالبی جالب و خواندنی هست از جمله «معاهدات نابرابر و حاکمیت ملی در «ممالک محروسه» ایران».

نگاه آقای عبدالحسین آذرنگ به فرهنگ کشورمان در سلسله مطالب «در متن و حاشیهء فرهنگ» که به شماره ی ۱۸ رسیده است، مثل همیشه جالب و خواندنی ست. جناب آذرنگ این بار دیدگاه های اصلی چند دسته، از جمله دسته ی افراطی ها و دسته ی مخالف افراطی ها را زیر ذره بین قرار داده اند و به فرضیه های همگرایی و واگرایی فرهنگی در روند جهانی اشاراتی کرده اند.

اما این شماره از بخارا که روی جلدش به تصویر دکتر صورتگر مزین است، حاوی یادنامه ی او با مطالبی خواندنی در باره ی این شخصیت ادبی و فرهنگی و آموزشی کشورمان است.

خاطرات خواهر دکتر صورتگر، خانم کوکب صورتگر، که در سال ۱۳۶۶ نوشته شده در باره ی دکتر بسیار جالب و خواندنی ست.

در زمینه ی تاریخ معاصر، آقای بهمن زبر دست بخشی از کتاب اسناد محرمانهء حزب تودهء ایران را منتشر کرده اند که برای من بسیار جالب بود و به نکاتی در باره حزب اشاره کرده اند که برایم تازگی داشت:
«... روز ۲۵ مرداد [۱۳۳۲] فرا رسید و کمیته مرکزی حزب توده که برای اجرای نقشه های خود احتیاج باسلحه داشت، در جلسه ۲۶ مرداد تصمیم گرفت با تمام امکانات کار ساختمان نارنجک را بپایان برساند. ساختن تعداد ده هزار نارنجک در برنامه موقتی قرار گرفت و بعدا این رقم به پنجاه هزار رسید...».

مطلب خواندنی دیگر، مطلب جناب حسن محرابی ست با عنوان «تورج نگهبان؛ ترانه سرای موفق و مطبوعاتی مبتکر» که به معرفی سه شماره از نشریه چاپی و صوتی «صدا» که در سال های اول انقلاب با مصائب بسیار منتشر شد می پردازد:
«...نشریه «صدا» بعد از ۳ شماره دیگر منتشر نشد، اما در همان زمانِ انتشار خود توانسته بود فعالان فرهنگی و هنری را وارد عرصه مطبوعات کند. این فعالان از طیف گوناگونی بودند، از شاعران برجسته، آهنگسازان، ترانه سرایان، خوانندگان مشهور وقت، گرافیستها و نویسندگان مطبوعات با مجله «صدا» همکاری داشتند...».

در این شماره از بخارا به ادبیات و فرهنگ جهانی نیز پرداخته می شود و ترجمه ی فصلی از کتابِ
A Treasury of the World's Great
ویراسته ی Max Lincoln Schuster
با عنوانِ «رازی که فردریش نیچه با ریچارد واگنر در میان می گذارد» با ترجمه ی خانم سارا بهبهانی را می خوانیم که برای من بسیار تازگی داشت:
«آن گونه که خواهرِ نیچه شرح داده است واگنر در کتابِ «انسانی، زیاده انسانی» چیزی جز «دین گریزیِ شاگردِ سابق و افزون بر آن مریدِ دلبند و نابغه اش ندید... چنین موقعیتی رویِ نیچه اثری مانند ضربه و توهین داشت. این جدایی نهایی بود...».

در ششصد صفحه ی شماره ی ۱۵۲ مجله بخارا، مطالب خواندنی بسیاری هست که حتی اشاره به آن ها در این نوشته ی کوتاه ممکن نیست.

علاقمندان به فرهنگ ایران و جهان، می توانند این مجله ی گرانقدر را به صورت نسخه ی چاپی در ایران و برخی کتابفروشی های خارج از کشور و نیز نسخه ی دیجیتال آن را از طریق سایت فیدیبو به نشانی:
https://fidibo.com
تهیه کنند.

برای جناب استاد دهباشی، آرزوی تندرستی و موفقیت در کار انتشار بخارای عزیزمان را دارم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy