Sunday, Aug 17, 2025

صفحه نخست » روزنامه حکومتی حمید فرخ‌نژاد را به اعدام در ملأعام تهدید کرد

fn.jpgمنوتو - روزنامه حکومتی فرهیختگان در گزارشی علیه حمید فرخ‌نژاد، بازیگر سینمای ایران که در سال‌های اخیر مواضعی علیه جمهوری اسلامی دارد، او را «خائن به کشور» خوانده و گفته است که وی باید منتظر «مجازات مشهود» باشد.

این روزنامه نوشت: «او به دلیل جرم مشهود خیانت به کشور باید منتظر مجازات مشهود هم باشد. حال اگر افکار عمومی جواب درخوری به او نمی‌دهند از روی بزرگواری‌شان است وگرنه گیر انداختن او، حتی در آمریکا هم کار سختی نیست.»

:::

هنرپیشۀ بریده از ایران با عصبانیت مشغول انتقام‌گیری از اهالی هنر است
یکی علیه همه
فرهیختگان

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: گفت‌وگوی حامد بهداد با کیوان کثیریان در برنامه یوتیوبی «خط فرضی» هم به‌خاطر کاراکتر نمایشی این بازیگر و هم به دلیل تعدد موضوعات مطرح شده بسیار دیده شد. بهداد در بخشی از حرف‌هایش با مخاطب قرار دادن حمید فرخ‌نژاد، مورد تأیید بعضی از رسانه‌های داخلی و همچنین مخاطبان فضای مجازی قرار گرفت. طبق معمول، رسانه‌های آن‌ور آبی هم بیکار ننشستند و در تخریب و ترور شخصیت این بازیگر سنگ‌تمام گذاشتند. اینترنشنال از یک‌سو و صفحه از زیر بُته به عمل آمده «حافظه تاریخی» از سوی دیگر توپخانه خود را به کار انداختند و هرچه لایق خودشان بوده و هست را به بازیگران، سلبریتی‌ها و چهره‌های رسانه‌ای داخلی نسبت دادند.

بحث بر سر شخصیت حقیقی بهداد -که رفتار خودش در قضیه علی دایی و امیرحسین حاجی‌نصیری (جانباز مدافع حرم) جای هیچ دفاعی ندارد- نیست، بلکه اشاره به او صرفاً تلاشی برای نجات ادراک و حافظه بلندمدت مخاطب از دست مدعیان روشنفکری و آزادی بیان است. حامد بهداد رفتار هیستریک حمید فرخ‌نژاد را به زبان خود نقد کرد، ولی مشاهده کردیم که او را نیز مانند مورد شهرام شب‌پره و علی ضیاء در گوشه رینگ گیر انداختند و مشت پُشت مشت حواله صورت آن‌ها کردند. در جدیدترین واکنش نسبت به مسائل مطرح شده در برنامه خط فرضی، مهدی رستم‌پور، خالق حماسه قایق موتوری یا همان کارشناس اسبق کُشتی شبکه سه سیما، حمید فرخ‌نژاد را برای بیان پاره‌ای از توضیحات فراخواند تا رونقی به کسب‌وکار کساد یوتیوبی‌اش دهد و زمینه را برای ایفای نقش بیشتر در صنعت اپوزیسیون فراهم کند.

گفتگو با حمید فرخ‌نژاد درباره ادعاها و اتهامات حامد بهداد:

رستم‌پور پس از سرهم‌کردن ماجرای بامزه و خیالی ربایش علی کریمی به دست مهران مدیری، مدت‌ها در حاشیه بود و برای بالا آمدن و مطرح شدن دوباره به قداره‌کش صاحب‌سبکی چون فرخ‌نژاد نیاز داشت تا بتواند دوباره با برند جدید، گذشته‌اش را پاک کند و به صحنه بازگردد. اما بازیگر سابق سینمای ایران در گفت‌وگو با مربی اسبق تیم ملی کُشتی زنان دانمارک چه گفت؟ پیش از بیان اصل مطلب لازم است به این نکته اشاره کنیم که رسانه‌ها و میکرورسانه‌های تصویری داخلی در بازنشر حرف‌ها و کنش‌های سلبریتی‌های خودفروخته و فراری از کشور نباید با جرح و تعدیل و سانسور محتوا به سراغ آن‌ها بروند، چون بهانه به دستشان می‌دهند تا به این واسطه واقعیاتی که به سبب لغزش‌های زبانی بیان کرده‌اند را به کل منکر شوند و همچنان در قامت یک قهرمان در حافظه مخاطبان هدف باقی بمانند. درواقع هنگامی که تصمیم داریم به اباطیل شُهره‌های تاریخ مصرف گذشته واکنش نشان دهیم باید صادقانه و رُک و راست با سوژه روبه‌رو شویم تا آن‌ها فکر انجام عملیات فریب و قلب مفاهیم را به کل از سر بیرون کنند.

وقت دعوا‌های شخصی نیست؟

فرخ‌نژاد در ابتدای گفت‌وگویش با رستم‌پور که نزدیک یک ساعت به طول انجامید گفت باید از دعوا‌های شخصی پرهیز کنیم و به‌قول «ژنرال پِتَن مناطق بی‌آب‌وعلف» یا همان پسر ارشد شاه مخلوع روی مسائل کلان‌تر به بحث و تبادل‌نظر بپردازیم. سؤالی که در همین شروع کار ذهن نگارنده را به خود جلب می‌کند این است: مگر حمید فرخ‌نژاد و اربابش -که او هم نوکر اجاره‌ای جنایتکارانی چون نتانیاهو و ترامپ است- در جایگاهی قرار دارند که بتوانند برای دیگری خط‌مشی مشخص کنند و خط و نشان بکشند؟ مطلقا خیر. چه خصوصیت ویژه‌ای، امثال فرخ‌نژاد‌ها و پهلوی‌ها را از باقی ایرانیان متمایز کرده و آن‌ها را در میزانسنی قرار می‌دهد که اکنون بخواهند برای ایرانیان داخل کشور از بنا و بزاز گرفته تا بازیگر و وکیل و باغبان زیر و رو بکشند؟ آن‌ها از ایرانی بودن چه چیز جز فارسی حرف زدن یاد گرفته‌اند که حال بخواهند برای دوست و دشمن، منتقد و هوادار و بزرگ و کوچک و... در نقش ریش‌سفید مصلح ایفای نقش کنند؟ اگر گوش شنوایی وجود داشت و ما می‌توانستیم قدرتمان در جنگ نرم را به رخ کشیده و آن را تثبیت کنیم حمید فرخ‌نژاد و آن شاه بی‌تاج‌وتخت پس از حمله اسرائیل به خاک کشور جرئت حرف زدن پیدا نمی‌کردند که الان بخواهند برای مردم ایران «باید» و «نباید» مشخص کنند! متأسفانه از کوتهی ماست که هر پهلوان‌پنبه‌ای به خود هر وقت که دلش بخواهد اجازه می‌دهد که برای ایرانیان نسخه بپیچد و از بی‌حافظگی افکارعمومی در شناخت دوست و دشمن نهایت استفاده را ببرد.

من ممنوع‌الکارم، پس قهرمانم!

وقتی بازیگر یا هر چهره معروف رسانه‌ای دیگر از ممنوع‌الکاری‌اش حرف می‌زند، توقع دارد مخاطب به او فارغ از دلایل درست یا غلط بودن این محدودیت حق بدهد، اما انسان عاقل و منتقد عادل و دلسوز در مواجهه با چنین افرادی باید از آن‌ها بپرسد چرا مسیر به چنین سمتی پیش رفت که بازیگر شاخصی نظیر حمید فرخ‌نژاد اکنون باید در هزاران کیلومتر دورتر از کشورش روزگار بگذراند و پس از عمری شهرت به زینت‌المجلس این و آن تبدیل شود؟ بازیگر «استرداد» با مظلوم‌نمایی از ممنوع‌الکاری در ایران حرف می‌زند، اما مطلقا هیچ اشاره‌ای به دلیل اصلی مشکلاتش نمی‌کند. او هیچ‌وقت در ایران با ممنوعیت در امور بازیگری روبه‌رو نشد و تنها وقتی که تمام پل‌های پشت سرش را پس از خروج از ایران خراب کرد، این اتفاق برایش رقم خورد. در هیچ کجای دنیا برای فردی که هم‌راستا با دشمنان قسم‌خورده خارجی و داخلی علیه ساختار سیاسی کشورش موضع بگیرد فرش قرمز پهن نمی‌کنند که حمید فرخ‌نژاد بخواهد نفر دوم این فهرست باشد. به حاشیه رفتن این بازیگر نسبتاً پیشکسوت کمترین هزینه‌ای است که افرادی چون او باید برای آرزو‌هایشان بپردازند. بلوای «زن‌، زندگی، آزادی» فرخ‌نژاد را به‌خاطر زیست گلخانه‌ای‌اش با خطای محاسباتی و شناختی ویران‌کننده‌ای مواجه ساخت، خطایی که جز خودش هیچ فرد، گروه یا دسته‌ای مسبب ایجاد آن نیستند.

من به آدم‌بد‌های سینمای ایران توهین می‌کنم

فرخ‌نژاد در پاسخ به حامد بهداد گفت که به او و هیچ هنرمند و سینماگری در این سه سال توهین نکرده است ولی حتماً به بهروز افخمی و آدم‌هایی مثل او که نماینده تفکر جمهوری اسلامی هستند توهین کرده، می‌کنم و خواهم کرد (نقل به مضمون). او افخمی را چماقدار فرهنگی خطاب قرار داد، ولی نگفت که در همین حوالی، یعنی در دوران جنگ تحمیلی 12‌روزه کدام طرف ایستاد؟ اگر افخمی در مقام یک کارگردان کارکشته و حرفه‌ای -که جز سلاح قلم، بیان و دوربین عملاً وسیله دیگری برای ابراز عقیده‌اش ندارد و نیمی از شهرت فلان سلبریتی بی‌سواد و کم‌خرد نصیبش نمی‌شود- را چماقدار فرهنگی خطاب قرار دهیم، حق است که برچسب پااندازی و فاحشگی فرهنگی برای غرب و دشمنان قسم‌خورده ملت ایران را بر پیشانی فرخ‌نژاد و همپالگی‌هایش بچسبانیم.

حمله فرخ‌نژاد به داریوش ارجمند هم با این دست‌فرمان که مردم دیگر او را دوست ندارند، از آن حرف‌هایی است که تنها در دکان مهدی رستم‌پور خریدار دارد. گویا بازیگر «ارتفاع پست» همچنان در چاه ویل خطای شناختی دست‌وپا می‌زند و نمی‌داند که محبوبیت یک فرد را با کامنت‌ها، پست‌ها و محتوا‌های موردعلاقه آمریکایی-صهیونی‌پسند نمی‌سنجند که اگر این‌طور بود، اکنون جایگاه ارجمند و فرخ‌نژاد عوض می‌شد و این داریوش ارجمند بود که به جای بازیگر نقش امنیتی فیلم «لاتاری» برای لقمه‌ای نان در کوچه و خیابان‌های آمریکا و اروپا به هر خفتی تن می‌داد. تنها در یک فقره، پخش صدباره سه‌گانه «ستایش» از شبکه‌های سیما ثابت می‌کند که چه کسی در اوج محبوبیت قرار داد و چه شخصی علاقه مردم نسبت به خودش را تنها در خواب و خیالش می‌بیند. فرخ‌نژاد اباطیلش را این‌طور ادامه می‌دهد که نظام برای کسب مشروعیت به‌جای داریوش ارجمند و بهروز افخمی به سراغ امثال بهداد می‌رود! بهداد در گفت‌وگو‌های اخیرش با رسانه‌ها در هیچ برنامه‌ای که خط فکری آن حتی نزدیک به صداوسیما باشد هم شرکت نکرده است که حال بخواهد با حضور در آن برای نظام مشروعیت ایجاد کند. بله، این نقد به ساختار وارد است که بیش از حد به شهره‌ها و سلبریتی‌ها بها می‌دهد، اما حمید فرخ‌نژاد در جایگاهی نیست که بخواهد برای کسی زیر و رو بکشد؛ از قدیم‌الایام گفته‌اند که «رطب خورده منع رطب کِی کُند؟» حمید قصه ما فراموش کرده که بیش از هر بازیگر دیگری در سینمای ایران نقش مامور امنیتی بازی کرده و در تعداد دفعات بیشتری با تمام رسانه‌های نزدیک به حاکمیت به گفت‌وگو پرداخته است؟ او جزء معدود بازیگرانی در ایران بود که به دلار دستمزد می‌گرفت و هیچ‌کس توانایی مقاومت در برابر خواسته‌های غیرمعقول او را نداشت.

من باختم؟ من پیروزم

فرخ‌نژاد در رابطه با مسائل مالی و قرارداد‌های کاری‌ای که از او در هنگام فرار دریغ شد، اعلام نارضایتی و شکست می‌کند، اما با بغضی در سینه، خود را پیروز تاریخ لقب می‌دهد، چون فکر می‌کند که با یک موضعگیری خشک و خالی در حمایت لفظی از جریان غیرارگانیک زن، زندگی، آزادی بدهی خود را به ایرانیان پرداخت کرده و اکنون باید مدال مبارز خستگی‌ناپذیر را به سینه‌اش الصاق کنند. یادمان باشد، کمتر سلبریتی‌ای در دنیا وجود دارد که سودش در انجام فعل یا ترک فعل را در محاسباتش لحاظ نکند. اگر حمید فرخ‌نژاد احتمال پیروزی جریان خیابان در سال 1401 را نزدیک به صفر می‌دید محال ممکن بود که از کشور بیرون بیاید و به‌قول خودش در تبعید روز را به شب برساند. حال او بدون هیچ تحقیقی تمام کاسه کوزه‌ها را سر حاکمیت شکانده و به این و آن فحش می‌دهد تا مبادا لشکر فحاش اینستاگرامی عطای ماندن در صفحه‌اش را به لقایش ببخشند و او را با وجدان زنگارگرفته‌اش تنها بگذارند. فرخ‌نژاد درحالی برای مخاطبان هدفش اشک می‌ریزد که علنا در روز‌های دفاع مقدس 12روزه، طرف آمریکا و اسرائیل ایستاد و نقشی ولو کوچک در عادی نشان دادن جنایت‌های نتانیاهو ایفا کرد. فرخ‌نژاد به دلیل انجام جرم مشهود «خیانت به کشور» باید منتظر مجازات مشهود هم باشد. حال اگر نمک روی زخم مردم ریخته و مدعیانه باد در غبغب می‌اندازد نباید آن را به حساب حافظه ضعیف ایرانیان بگذارد. حال اگر افکار عمومی جواب درخوری به او نمی‌دهند از روی بزرگواری و بزرگ‌منشی‌شان است وگرنه گیر انداختن او، حتی در آمریکا هم کار سختی نیست که کسی از عهده‌اش برنیاید.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy