باتمام طولانی بودن شب! سرانجام سحر پیچیده در حریری از نقره وطلا خرامان از راه می رسد . با کودکی درآغوش خویش . کودک در خواب است. زمین نیم چرخی خواهد زد .کودک چشم بر جهان خواهد گشود.برآغازسال نو میلادی لبخند خواهد زد. سال نو در صمیمیت ،خلوص وشادی و رویای کودکان متولد خواهد شد.
رویا هائی که هنوز به تیرگی جهان ساخته شده توسط بزرگان آلوده نگردیده است. جهانی پاک وصمیمی .شفاف چون قلب یک کودک . کودکی که تفاوتی بین رویا هایش با واقعیت نمی بیند.
برای پسرک غرق در داستان پدر بزرگ. رفتن به سرزمینی که گوزن شاخ طلائی برای تولد هر نوزاد ننوئی از رنگین کمان زندگی هدیه می آورد! امری عادیست.
برای دخترک کوچک افسانه سرائی مادرش که در بحبوحه جنگ جهانی دوم می گوید :" اگر کسی صبحگاهان پباله ای از شبنم گل های نرگس وشقایق پر کند هر آرزوئی داشته باشد بر آورده می شود ." کافی است! تا صبحدم دخترک با پیاله ای بر دست از نرگسی به نرگسی واز شقایقی به شقایق دیگر برود و پیاله ای از اشگ وشبنم پرسازد. آرزوی پایان جنگ وباز گشت پدربه خانه کند.
زیبائی وسادگی جهان کودک تصویرآن دخترکوچکی است، که گفته پزشک به پدر را می شنود." با فرو ریختن آخرین برگ های این درخت بیمارهم خواهد رفت ." در تاریک روشن صبح این دست های کوچک دخترک است که برگ ها را به شاخه ها می بندد.
در سرزمین من رویای پسر دهساله مخترع شدن در آینده است. قایقی می سازد ازچوب در میان آب رهابش می کند .قایق می چرخد او رویای مخترع بودن خود را بعینه تجربه می کند .خوشحال با رنگین کمانی از عشق وشادی که خدای خود را بدان نام می خواند. به زندگی لبخند میزند. بی خبراز خدائی دیگرکه گلوله بر قلبش می نشاند .خدائی که نمایندگانش بر روی زمین جز کینه ونفرت نمی کارند وجز مرگ پیامی نمی دهند.
جهان امروز چه می کند با این روح های لطیف کودکانه؟ حتی داستان ها هم خالی از این پیام های انسانی گردیده است. دیگر حتی یک سرزمین کوچکی نیست! چنان پاکیزه که گوزن شاخ طلائی با ننوئی از عشق برای کودکان از راه برسد.
والت ویتمنی که برای پادشاهیش پنجره ای به کوچه باغ و برای تخت سلطنتش خوشه ای از گندم و رنگین کمانی از عشق آرزو کند.
چه میزان جهان در دست های جنگ طلبان و غارتگران ومستبدان زیبائی خود از دست می دهد .رویاهای کودکان تلخ تر می شوند ! میلیون ها کودک آواره جنگ ، کودکان کار،کودکان فقر،اعتیاد چهره زندگی را تیزه می سازند.چهره ای تلخ که مستبدان، جهان خواران ،ترسیم گران آنند.
انسان چه میزان بی پناه وآسیب پذیرگردیده است. دستگاه های رهبری کننده وبرنامه ریزسخت در کار تغیر جهانند .جهان آینده چگونه جهانی خواهد بود؟
جهانی که دیکتاتورها خشونت جنگ وکشت وکشتار را برمردمان دیکته می کنند.! جهان بی رگ ،جهان خشن وبی روح !کودکان آواره در مرز هائی دور. در اردوگاه ها چشم از جهان می بندند .در سکوت مطلق خبری .انسان در کجای جهان ایستاده است . رویا های کودکان را چه کسی پاسخ خواهد داد؟
سالی دیگر بر عمر جهان افزوده می شود. بی آن که وجدان بشری بر حساسیت وتعهدش در مقابل این همه جنایت افزوده شود. به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را ؟
باکاسه بر دست لبریزازاشگ مادران و پدران فرزند از کف داده سرزمینم می نویسم . جهان را و وجدان های بیداررا!مشخص وجدان های بیدار کشورم را ،سازمان ها ،فعالان سیاسی،اجتماعی را به همبستگی فرا می خوانم . همبستگی برای پایان دادن به حکومت مستبدی که در چهل اندی سال جز مرگ وخونریزی ارمغانی برای مردمش نداشت . جزافزدن نا آرامی درمنطقه و جهان کاری نکرد.
آرزو می کنم جنگی نباشد. تلاش می کنم در حد توان خویش منادی شادی ،وحدت وصلح این زیباترین کلام در روز آغازین سال 2023 باشم.
آرزو دارم! آرزوی جهانی انسانی !جهانی خالی از فقر ،خالی از استبداد ،خالی از رنج وزشتی وابتذال .جهانی پر از رویا های زیبا ولطیف. که کودکان شادمانه در آن به چرخند. در کنار عزیزان خود آرام گیرند .پدر بزرگ ها ومادر بزرگ ها در پیرانه سری خود را بی دغدغه با نوه های خودشادی کنند. توان این را داشته باشند!هدیه ای ولو کوچک به اندازه بک سوت سوتک برای نوه های خود بگیرند. فراغ بال در پارک ها با آن ها بگردند .آرزوی بزرگی نیست !اما چه میزان محال بنظرمیرسد. وجود انسان چه میزان انباشته از خوب وبد،چه میزان انباشته از خود خواهی کینه ونفرت است. اما بیشتر از تمامی این ها انباشته از مهر است. از آرزوست.ازامید،مبارزه برای زیستن در جهانی بهتر وانسانی تر.
چه موجود زیبائیست انسان وقتی که به مهربانی به انسان دیگر می اندیشد.