حجتالاسلام مجتبی لطفی، از شاگردان آیتالله منتظری در کانال تلگرامی خود نوشت:
زمانی که آیتالله منتظری در سخنرانی ۱۳ رجب در سال ۷۶ انتقاداتی را مطرح کرد، واکنش آیتالله مصباح پس از توصیف آقای منتظری به «علم در سطح بالا، حسن نیت و خیرخواهی» این بود که: «این حرکتهای ناموزون را ناشی از سادگی ایشان می دانم». (بهای آزادگی به نقل از نشریه معرفت ش ۲۳).
آیتالله مصباح در دوران اصلاحات و به ویژه در ماه عسل آزادی مطبوعات، مخالف جدی مطبوعات و به نحوی توسعه سیاسی آقای خاتمی بود. و گاه ترجیح میداد پیش از خطبههای نماز جمعه تهران اعلام کند: از خارج کسی دلار برای مطبوعات آورده است! مطلبی که تا به حال ثابت نشده است.
اما در بهمن ۷۸ کاریکاتوری در روزنامه آزاد از نیک آهنگ کوثر به چاپ رسید که تمساحی با دُم خود روزنامه نگاری را از کمر حلقه کرده بود. روی آن نوشته بود: استاد تمساح! در اعتراض و پس از آن، در ۱۴ بهمن همان سال تحصنی از سوی مؤسسه امام خمینی، تحت اشراف آقای مصباح، در مسجد اعظم قم شکل گرفت. نیک آهنگ بازداشت و گویا روزنامه هم تعطیل شد.
از نزدیک به تحصن سر میزدم، و متحصنین، چند روزی به تبیین ایده و نظرات آیتالله مصباح میپرداختند و میتینگی برای اظهار نظر شده بود. در سخنرانیهای متعددی که انجام میشد بحث مردم و اینکه میزان نظر و رأی مردم است، به کلی به هوا میرفت، همانی که آقای مصباح میگفت: مردم چکارهاند؟! در این چند روز برخی از عالمان حوزوی شاخص نیز برای سخنرانی دعوت میشدند. کم کم به صراحت، خواستار عزل سید عطاءالله مهاجرانی شدند و به مرور نوک تیز نقدها به اصل دولت خاتمی نشانه میرفت. این تجمع که با حمایت ضمنی بخش انتصابی حاکمیت، شکل گرفت، به معضلی بزرگ برای دولت خاتمی تبدیل شده بود. به نظرم خاتمی تنها مانده بود!
تا اینکه در یک اقدامی نه چندان ناباورانه! هفتهنامه پرتو سخن که زیر نظر آقای مصباح بود، کاریکاتوری موهن و صریح از آیتالله منتظری به همراه متنی مملو از دروغ منتشر کرد: در این کارتون، فردی به شکل آیتالله منتظری کشیده شده بود با محاسن خاص و با کروات، در حالی که عمو سام مغز آن مرحوم را مهر میزد! مجمع محققین و مدرسین قم در ابتدا اعتراض کرده بود که: چرا جایی سکوت و جایی اعتراض؟! سخت بود واقعاً! منتظریِ در حصر، توسط کسانی مورد توهین قرار گیرد که در علم، تلاش و مجاهدت همطراز وی نبودند!
دولت که به دنبال راه مفرّی بود، در اقدامی بیسابقه پیگیری کرده و توسط هیأت نظارت بر مطبوعات با اعمال ماده ۲۷، نشریه آقای مصباح را لغو پروانه کرد. در هر صورت با این اقدام نشریه آقای مصباح، دیگر هیچ بهانهای برای ادامه تحصن وجود نداشت و متحصنین بدون اینکه به خواستههای خود برسند، به خانه برگشتند. روزنامه جمهوری اسلامی که امروزه تغییر جهت داده طی مقالهای از یک شاگرد آقای مصباح نوشته بود: ماده ۲۷ مربوط به مراجع مسلّم تقلید است و در مرجعیت آقای منتظری تردید وجود دارد! سپس این مؤسسه به دیوان عدالت اداری با ریاست آقای درّی نجفآبادی شکایت کرد و بعد از کمتر از دو ماه تعطیلی، از آن رفع توقیف شد و تیتر زد: پرتو سخن آزاد شد! این نشریه آقای مصباح، تازه نفستر از گذشته، به همان سیره و روش سابق ادامه داد و انتقام خود را گرفت و بیش از گذشته به بهانه نقد آیتالله منتظری، از توهین، افترا و کذب کم نگذاشت.
کارکرد دو کاریکاتور، دوگانگی در اجرای عدالت، و مظلومیت آیتالله منتظری مشخص شد؟! آیتالله منتظری در حصر بود، دوران، دوران اصلاحات بود! اما با مظلومیت خود به فریاد دولت خاتمی رسید.
حضور معنادار فرزین در قطر