مجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا
برای این که از ابتدا محل دعوا روشن باشد این نکته را روشن سازم که تاسیسات اتمی و پادگان های سپاه و مراکز دولتی دینی و بیت رهبری را تاسیسات رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی می دانم و نه ایران. این تاسیسات هیچ ربطی به ایران و ملتش ندارند و مربوط می شوند به یک گروه تروریستی مثل داعش. هر کشوری که اینها را نابود کند باید از آن استقبال کرد. کسانی که از بمباران تاسیسات داعش انتقاد نکردند نمی توانند از بمباران تاسیسات رژیم اسلامی در ایران انتقاد کنند مگر آن که تفاوت بنیادی داعش و جمهوری اسلامی را تبیین کنند یا اساسا اعتقادی به سازگاری در نظر و باور نداشته باشند. نابودی آنها نه تنها هیچ خللی به منافع و امنیت ملی ایران وارد نمی کند بلکه در جهت تقویت منافع و امنیت ایران، منطقه و دنیاست. همچنین نظام مستقر را نظامی ضد امنیتی در ایران می دانم که هر روز ادامه ی آن مخاطرات برای ایران و دنیا را افزایش خواهد داد.
در این نوشته به سخنانی که بر خلاف این نظر عرضه شده اشاره کرده و آنها را نقد می کنم (نقد من متوجه به سخنان است و نه افراد؛ اگر نیازی به دادن مرجع نبود اسامی را نمی آوردم):
۱.گفته شده که «اقدام علیه برنامه هستهای [ایران] کوچک ترین سودی برای ما ایرانیان نخواهد داشت بلکه مردم را در وضعیت سخت تری نیز قرار خواهد داد و راه تغییر نظام را نیز دشوارتر خواهد کرد... در آشوب و ترس حمله نظامی، راه تغییر رژیم به دست مردم برای ساختن ایرانی دمکراتیک نیز دشوارتر خواهد شد.» (مهران مصطفوی، گویا نیوز ۸ دی ۱۴۰۱) این سخن مجموعه ای از مفروضات نادرست و بر خلاف واقعیت است. فرض نویسنده آن است که در صورت حمله نظامی به تاسیسات اتمی مردم پشتیبان رژیم می شوند یا از مقابله با رژیم دست بر می دارند که فرضی نادرست است.
نابودی برنامه ی هسته ای یک خطر امنیتی بزرگ را از سر ایران بر خواهد داشت. برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی از ابتدا برنامه ای صلح آمیز نبوده و در آینده نیز چنین نخواهد شد. دهها کشور برنامه ی صلح آمیز هسته ای دارند و هیچ یک از کارهای جمهوری اسلامی را در محدوده ی برنامه ی هسته ای خود نکرده اند. گوینده سخن فوق در همان مطلب می نویسد «غنی سازی، ویران سازی ایران بوده و هست.» اگر چنین است نابودی آن سود زیادی برای کشور خواهد داشت.
برای مردم ایران این برنامه جز فلاکت به بار نیاورده است: تهدید دائمی امنیتی و صدها میلیارد دلار ضرر. وجود و ادامه ی ان نیز کوچک ترین سودی برای مردم نخواهد داشت و هر روز که از عمر ان کاسته شود به نفع مردم است. نابودی همه ی تاسیسات اتمی که تحت نظر سپاه قرار دارد هیچ سختی ای برای مردم ایران به بار نخواهد آورد چون وجود آن هیچ نفعی برای مردم نداشته و نخواهد داشت و یک تهدید برای صلح منطقه ای و جهانی است. اتفاقا نابودی آن تغییر نظام را آسان تر خواهد کرد چون بدون آن دول غربی نیازی به لاس زدن و لابی جمهوری اسلامی نخواهند داشت.
کسانی که امروز از حمله ی نظامی خارجی می هراسند و می هراسانند مقامات رژیم و مشاطه گران آن هستند و نه توده ی مردم چون همه می دانند که دول خارجی به تاسیسات اتمی و مراکز سپاه حمله می کنند (اگر دست از مماشات بردارند) و نه مناطق مسکونی. هیچ کشوری به دنبال اشغال ایران همانند عراق نیست. ساختن ایران دمکراتیک هم با حرکت میلیونی و سقوط رژیم و هم با سقوط رژیم به دست خارجی در کنار حرکت مردم ممکن است. مدل ژاپن و آلمان را در تاریخ داریم. مدل افغانستان و عراق را هم داریم. باید دید جامعه ی امروز ایران و جمهوری اسلامی به کدام یک (برای حمله خارجی) نزدیک تر است.
۲. گفته شده که «آینده ی بسیار مبهم و ترسناکی در مقابل ما هست مخصوصا اگر نظام یکباره سقوط بکنه» (احمد صدری، کلابهاوس ۶ دی ۱۴۰۱). نتیجه ی منطقی این جمله آن است که آینده ی بسیار مبهم و ترسناکی در مقابل ما نیست اگر نظام یکباره سقوط نکنه یا نظام اصولا سقوط نکنه. این خوش بینی به نظام از کجا ناشی می شود؟ از واقعیت ناشی نمی شود چون روندهای موجود نشان می دهد که با تداوم رژیم با ابر بحرانهای امنیتی، زیست محیطی، اقتصادی، انسانی و اجتماعی مواجه خواهیم بود. کسی که اینها را نبیند چشمان خود را بر واقعیت بسته است یا به لابی جمهوری اسلامی مشاوره می دهد (که صدری به چنین کاری مشغول بوده است).
همچنین ترسناک بودن سقوط یکباره نظام یک فرض و حدس و گمان است. این ترسناکی را ایشان از کجا نتیجه می گیرد؟ بعد از سقوط رژیم چه اتفاقی قرار است بیفتد که ترسناک تر از وضعیت موجود با یک نظام توتالیتر و کودک کش و اعدامی است؟ آیا جمهوری اسلامی با شلیک به کودک ۱۲ ساله یا انداختن هواپیمای مسافربری یا تجاوز به دختران در زندان ها امنیت ایجاد کرده است؟ بدیل چنین نظامی چیست؟ چرا مردم نباید چیز دیگری را تجربه کنند؟
۳. گفته شده که «آن چه ما می بینیم نه جنبش هست، نه انقلاب هست، ... شبیه سازی های توهم بر انگیزه و بسیار خطرناکه... تلقی ای که ما داریم برخاسته از رسانه هاست.» (مهدی خلجی، بی بی سی فارسی ۸ دسامبر ۲۰۲۲) بدین ترتیب بر اساس این نظر حدود ۲۰ هزار بازداشتی، بیش از پانصد قبر، هزاران زخمی و صدها کور، آورده شدن دهها هزار نیروی سرکوب به خیابان ها، آمدن بیش از ۶۰۰ هزار نفر به خیابانها (این رقم را با دیدن هزاران ویدیو در طی سه ماه از بیش از ۱۵۰ شهر و دهها محله در شهرهای بزرگ با حذف معترضان در اعتراضات مکرر در هر شهر به دست آورده ام با این که نمی توان فرض کرد که در اعتراضات مکرر یک گروه ثابت شرکت کرده باشند) و دهها هزار نفر به پشت بام ها با شعار براندازی و داشتن آرمان برای رسیدن به حکومتی لیبرال و سکولار برای جنبش بودن کفایت نمی کند؟
چون این جنبش رهبری جلاد و شیاد مثل خمینی ندارد، سازمانی هرمی و متمرکز ندارد (که انقلاب ۵۷ هم نداشت) و ایدئولوژی مارکسیستی و اسلامگرا و فاشیستی ندارد (و ایدئولوژی آزادیخواهی و عرفیگرایی دارد) بنا بر این جنبش و انقلاب نیست و حکومت به سادگی آن را «جمع خواهد کرد»؟ مگر مجاهدین خلق رهبر و سازمان و ایدئولوژی ندارد؟ چرا حرکت چهل ساله ی آنها را انقلاب نمی دانیم؟ اینها عوامل ضروری برای یک انقلاب نیستند. با این معیارها انقلاب ۵۷ نیز تا آبان ۵۷ که ایدئولوژی جنبش مشخص نبود و بانکها و سینماها (نمادهای تمدن غربی) به آتش کشیده شدند انقلاب نبود چون در نماز عید فطر و ۱۷ شهریور تنها دهها هزار نفر به خیابان آمده بودند. از این منظر فقط روز ۲۲ بهمن است که یک حرکت سیاسی را به انقلاب تبدیل می کند. اگر هم چنین باشد تواضع علمی حکم می کند که بگوییم هنوز نمی دانیم که به ۲۲ بهمن این جنبش می رسیم یا خیر، نه این که جنبش و انقلابی بودن این حرکت را نفی کنیم و پرونده اش را ببندیم با این عنوان که رسانه ها آن را ساخته اند.
گوینده ی سخن فوق همانند علی خامنه ای و مقامات امنیتی و نظامی رژیم و بوق های تبلیغاتی رژیم اعتراضات را برساخته ی رسانه های خارجی معرفی می کند (رسانه ی داخلی اعتراضات را به عنوان اغتشاش معرفی کرده و آنها را نشان نمی دهد) که اکثر آنها بودجه ی دولتی دارند و بدین ترتیب «هرچه می خواهید اسمش را بگذارید» کار دشمن است. اگر خامنه ای و زیر دستانش سخنی حاکی از واقعیت گفته بودند تکرار آنها توسط هر فرد دیگری مشکلی نداشت اما آنها هر چه در مورد این حرکت یا جنبش گفته اند دروغ و تحریف بوده است.
۴. گفته می شود که غربی ها «ایرانی مفلوک و ضعیف میخواهند... ایرانی دمکراتیک و آزاد و مستقل که به راه رشد برود برای منافع غرب در منطقه مناسب نیست.» (مهران مصطفوی، سایت گویا ۸ دی ۱۴۰۱) اولا چیزی به نام غرب که سیاستی یکسان در برابر ایران داشته باشد وجود ندارد. ما دول، رسانه ها، نهادهای مدنی و بازارهای اقتصادی متنوعی داریم که از سیاستهای مختلفی در برابر رژیم نکبت دفاع می کنند.
و ثانیا فرض کنیم که این سخن درست است (که نیست).اکثر آنها یک ایران مفلوک و ضعیف را تحت رژیم اسلامی می خواهند تا مخاطراتش کاهش یابد. ایران دمکراتیک و آزاد به نفع امنیت کشورهای غربی است چون با این کشورها دشمنی ندارد و حتی ممکن است به ناتو بپیوندد.
کسانی که از بمباران تاسیسات اتمی و مراکز سپاه دفاع می کنند هیچگاه هدف آن را ایجاد دمکراسی معرفی نکرده اند. ایجاد دمکراسی کار مردم ایران است و نه دیگر دولت ها. کسانی که هدف بمباران تاسیسات اتمی و مراکز سپاه و دفتر خامنه ای را ایجاد دمکراسی معرفی می کنند موضوع را نگرفته اند. بمباران برای ایجاد دمکراسی نیست، برای خلاصی از یک شر عظیم در دنیاست. اما دول غربی به شکل یک ائتلاف برای حفظ امنیت دنیای متمدن و دمکراسی های خود با همه ی مشکلاتی که دارند باید تاسیسات اتمی و مراکز سپاه و بیت خامنه ای را هدف قرار دهند. جمهوری اسلامی امنیت اروپا را در کمک به روسیه در جنگ اوکراین و امنیت اسرائیل متحد امریکا را در منطقه به خطر انداخته و این را مقامات رژیم با زبان روشن صدها بار گفته و می گویند که چنین هدفی دارند و دارند چنین می کنند. هدف از دادن پهپاد به روسیه «زمستان سخت اروپا» بود. هدف نهایی رژیم اسلامی نابودی تمدن غربی است. مشخص نیست دول اروپایی و دولت امریکا چه زمانی بیدار خواهند شد.
***
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع خبرنامه گویا را منعکس نمی کند