Monday, Jan 9, 2023

صفحه نخست » علت، رهبری و فرجام انقلاب ۱۴۰۱، حامی امیدوار

fist.jpg این یادداشت چکیده مقاله ای است که بعدا همراه با نام اصلی نویسنده بصورت کامل منتشر خواهدشد.

علت انقلاب

تعادل جامعه به همگونی و ارتباط متقابل ساختارهای اقتصادی و فرهنگی-اجتماعی با نظام سیاسی وابسته است.هر گاه این همگونی و ارتباط کم شود جامعه از حالت تعادل خارج میشود و اگر حداقل نسبت یکی از این دو ساختار(اقتصادی یا فرهنگی) با ساختار سیاسی به میزان زیادی ناهمگون(متضاد) شود جامعه به حالت انقلابی نزدیک میشود.علت انقلاب ۱۴۰۱ توسعه فرهنگی-اجتماعی پس از انقلاب ۵۷ در مقابل روند ضدتوسعه در نظام سیاسی است.در طی این مدت در حالیکه جمعیت کشور ۳/۲ برابر شده است،جمعیت با سواد ۵/۵ برابر،جمعیت دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی مردان ۲۴ و زنان ۲۰۰ برابر و جمعیت شهرنشین ۴ برابر شده است.همه گیرشدن تلویزیون،چندبرابر شدن تعداد شبکه ها،افزایش مطبوعات،ورود شبکه های ماهواره ای،اینترنت و فضای گسترده مجازی در دو دهه گذشته،افزایش چشمگیر خانواده های تک فرزندی بخصوص در شهرها،افزایش تمایل به مشارکت اجتماعی در سمن ها(NGO)ها،افزایش آشنایی با استانداردهای زندگی در کشورهای توسعه یافته از طریق رسانه و مهمتر و عینی تر از آن از طریق مهاجرت ۸ میلیون ایرانی به کشورهای توسعه یافته موجب شده است تا تجربه گرایی،عقلگرایی،طبیعت گرایی،فردگرایی، آزادیخواهی،برابری خواهی،بی معنا شدن تمایزات و امتیازات جنسی و جنسیتی،شخصی شدن باورهای مذهبی در کل جامعه و بویژه متولدین دهه ۷۰و۸۰ افزایش یابد.در مقابل این تغییرات فرهنگی-اجتماعی بایستی فضای نظام سیاسی بازتر، انتخابات رقابتی تر،زندانیان سیاسی و دگراندیشان کمتر،تمرکزگرایی،مطلق گرایی و مداخله گری کمتر،فرصت انتخاب سبک زندگی بیشتر،سهم فقه و سنت در نظام حقوقی کمتر و سهم عرف بیشتر میگردید تا همگونی و ارتباط متقابل بین این دو ساختار حفظ میشد. اما نظام سیاسی دقیقا راهی متضاد در پیش گرفت.و شکاف عمیق بین این دوساختار و قطع رابطه متقابل بین آنها بویژه پس از دوران موسوم به اصلاحات تعادل جامعه را بر هم زد.افزون بر این، سخت شدن شرایط اقتصادی به دلیل ناکارآمدی نظام مدیریتی هم در بخشهای انتخابی و انتصابی و هم عملکردنظام سیاسی به همراه گسترش فساد بویژه در بین برخی مسئولان نظام و بالاخره ناامیدی از اصلاحات مردم را به شدت ناراضی و جامعه را در شرایط انقلابی قرار داده است.در این وضعیت همواره یک عامل شتابزا برای شروع انقلاب و سه عامل برای پیروزی انقلاب لازم است(رهبری،حمایت خارجی و ناکارآمدی ماشین سرکوب).مرگ تلخ و بهت برانگیز مهسا امینی عامل شتابزا شد و از عصر ۲۵شهریور انقلاب ۱۴۰۱ با شعار زن زندگی آزادی که نشانگر تحول عمیق فرهنگی در جامعه است آغاز گردید.اما آیا انقلاب از سه عامل لازم برای پیروزی برخوردار است؟

رهبری

ظهور و بروز رهبر یا رهبران(سازمان رهبری) و پذیرش آن ازسوی معترضان به پنج عامل بستگی دارد.۱-زمینه فرهنگی که جنبش در آن شکل گرفته ۲-باورهای انقلابیون(ایدئولوژی ها و گفتمان های غالب) ۳-وجود افراد یا نهادهای توانمند و برخوردار از شرایط لازم متناسب با دو عامل قبل (فرهنگ و باور انقلابیون) ۴-میزان انسجام و همبستگی میان معترضان و ۵-میزان بحران در وضعیت جامعه(میزان احساس خطر از تداوم وضع موجود)

براساس این ۵ عامل و تحولات فرهنگی جامعه و همچنین گونه شناسی وبر درباره رهبری(سنتی، کاریزماتیک،عقلانی) می‌توان گفت؛ امکان پذیرش رهبر سنتی(قومی،مذهبی، موروثی) بعنوان رهبر ملی وجود ندارد.ظهور کاریزما و پذیرش آن از سوی جامعه بویژه درصورت بحرانی شدن فضا و احساس خطر از تداوم وضع موجود ناممکن نیست اما چون ظهور کاریزما غیرقابل پیش بینی است فعلا نمی توان در تحلیل به آن اتکا کرد‌. انتخاب رهبر عقلانی(مدیرتوانمند مورد تایید قانون یا خرد جمعی)نیز به دلیل ممانعت از فعالیت احزاب، نبود آزادی بیان و قلم، عدم پذیرش روشنفکر مقلد و مترجم ایسم ها از سوی نسل جدید، مهاجرت نخبگان، نبود مکانیزم برآمدن مدیران توانمند،زندانی بودن فعالان سیاسی، صنفی و مدنی ممکن بنظر نمی‌رسد.

در این شرایط تنها حالتی که ممکن بنظر میرسد ترکیبی خلاقانه از هر سه گونه رهبری است‌.که از‌ طریق ایجاد مجمع،جبهه یا شورایی غیرعلنی از فعالان منطقه ای و قومی،فعالان صنفی (نویسندگان، اهالی رسانه، معلمان،اساتید دانشگاه، وکلا، کارگران، دانشجویان،ورزشکاران و هنرمندان)، رهبران مدنی(فعالان حقوق بشر، حقوق زنان و محیط زیست) با تایید چهره های شاخص هر کدام از این گروه ها که امروز در زندان هستند تشکیل شود.این شورا در گام نخست میتواند با صفت صنفی و بدون معرفی اعضا و با صدور بیانیه های مشترک نه بعنوان رهبر بلکه بعنوان سخنگویان و نمایندگان اقشار مختلف معترض برای ایجاد انسجام و هماهنگی در حرکتهای اعتراضی شروع به کار کند.

در صورت همراهی اپوزیسیون خارج کشور با این جبهه یا شورا البته نه به صفت فردی بلکه به شکل جمعی و ائتلافی و برخورداری از تایید شورا آنها نیز میتوانند نقش سخنگویان این جبهه و جنبش را برای گفتگو با مقامات کشورهای خارجی و سازمانهای بین المللی جهت جلب حمایت آنها از جنبش برعهده بگیرند. زیرا تنها در این صورت است که اپوزیسیون خارج کشور میتواند بعنوان نماینده واقعی مردم معترض مورد اعتماد مقامات خارجی و سازمانهای بین المللی قرار گیرد و مقامات خارجی با آنها وارد گفتگوهای جدی و موثر شوند و به این شکل افراد فرصت طلب را کنار گذاشته و به پیشرفت و پیروزی جنبش کمک نمایند.

فرجام انقلاب

اگر این اتفاق بیفتد از بین سه عاملی که برای پیروزی انقلاب در پایان بخش(علت) اشاره شد دو عامل رهبری و جلب حمایت خارجی فراهم میشود و تنها ناکارآمدن ساختن دستگاه سرکوب باقی میماند. برای این ناکارآمد سازی سه حرکت لازم است. ۱ـ پیوستن ناراضیان خاموش به معترضان خیابانی، ۲ـ شروع اعتصابات سراسری و ۳ـ گشودن در زندان ها و آزاد کردن تمام زندانیان سیاسی،صنفی و مدنی.

در این مرحله مجمع یا شورای رهبری در داخل و ائتلاف در خارج باید با دقت تمام و محاسبه گری برحسب زمان و توان تصمیمات دقیق،صحیح و سرنوشت ساز بگیرند.از یکسو تعجیل،بی توجهی به سطح آمادگی و توان معترضان در طراحی تاکتیکهای مبارزاتی و ارائه فراخوان ها،تصمیمات مبتنی بر هیجان و ناهماهنگی،اختلاف و تفرقه درون مجمع یا شورا و از سوی دیگر ترس، محافظه کاری و از دست دادن زمان مناسب برای هر اقدام میتواند موجب تحمیل هزینه بی ثمر بر معترضان،ایجاد حس ناامیدی و بدتر از همه بی اعتمادی به شورای رهبری، تداوم سرکوب و خاموشی جنبش را برای مدتی نامعلوم به همراه بیاورد. اما نکته بسیار بسیار مهم و اساسی که همه باید به آن توجه داشته باشند این است که حتی در این صورت هم به دلیل تداوم و تشدید شکاف ساختار فرهنگی_اجتماعی با ساختار سیاسی و قطع رابطه بین آنها و ترمیم ناپذیری آن (که در بخش علت توضیح داده شد) ایران همچنان در شرایط انقلابی قرار دارد. البته به گمان من فهم حساسیت شرایط و مخاطرات زیاد و جبران ناپذیر تداوم حکومت سبب میشود که رهبران با کمک مردم مسیر پیروزی را هموار نمایند. با کسب موفقیت نسبی در مرحله اول و دوم، ریزش در بدنه نظامیان شروع میشود و همین موضوع عامل بسیار موثری در ایجاد تزلزل در نظامیان و ناکارآمدشدن تدریجی ماشین سرکوب خواهد شد و در طرف مقابل با ایجاد توان، امید و کاهش ترس جمعیت معترضان خیابانی و اعتصاب کنندگان پرشمارتر و درهای زندان ها گشوده خواهد شد. پس از آن با میدان آمدن علنی اعضای مجمع و شورای رهبری و سازماندهی بیشتر و همراه شدن مدیران و کارمندان دستگاه های مختلف شاهد پیروزی جنبش خواهیم بود.

اما داستان اینجا تمام نمیشود.برای تحقق عینی ارزشها و مطالبات جنبش زن زندگی آزادی پس از پیروزی نیز اگر بین جریانهای حامی و همراه انقلاب رقابت شدید و تخریبی شروع شود و نظم و امنیت به کشور بازنگردد کمترین خطری که جنبش را تهدید میکند کودتا و دست کم بازگشت موقت استبداد است. در این موقعیت خویشتن داری و مدارا در شورای رهبری و حامیان هر جریان و اعتماد به تاثیر نسل سلطه ناپذیر دهه ۷۰و۸۰ و همچنین بخش بزرگی از جامعه زنان بر تحقق دموکراسی(آزادی،برابری، سکولاریسم و مدارا) و همراهی و همدلی بسیاری از پدران و مادران همین جوانان میتواند از بازگشت استبداد و نگرانی امروز دموکراسی خواهان بکاهد. اگر این مجمع،جبهه یا شورا بتواند هماهنگی،انسجام و اعتبار خود را حفظ نماید میشود یقین داشت که تثبیت پیروزی این انقلاب نیز قطعی است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy