مبارزه سیاسی هر زمان ممکن است اشکال مختلفی بخود بگیرد .اما همیشه یک چیز در آن برجسته ومحوری است. گرفتن قدرت سیاسی که با پائین کشیدن قدرت حاکم .جای گزینی قدرت جدید حاصل از مبارزه سیاسی چه در شکل صلح آمیز،چه در شکل انقلاب وقهرآمیز.
از این رو تمام تلاش ها وفعالیت های احزاب ،سازمان ها وافراد حول این محور اصلی صورت می گیرد. محوری که پایه واساس آنرامنافع توده های مردم تشکیل می دهند.
میزان نفوذ وحمایت توده مردم از این جریان ها.،هنررهبری، رهبران آنها درپروسه مبارزاتی است که تکلیف نهائی را معین می سازد. مبارزه ای با هدف های معین چشم اندازی مشخص ، بر آمده از دل آرزوهای مردم ومنطبق با خواسته های آنان ! در انطباق با سیمای معاصرجهان.
قدرت طرفین مبارزه است که تکلیف ساقط شدن ،یا ماندن قدرت حاکم را معین می کند.هیچ حزب ،سازمان یا فرد نیست که بتواند بیشتر از قدرت و امکانات خود در سایست اعمال نفوذ کند وتاثیر بگذارد.
از این روست که واقع گرائی حکم می کند در چنین مبارزه حساسی از رویا پردازی فاصله بگیریم وبلند پروازی های خود را با واقعیت ها و امکانات خودمنطبق سازیم . بر اوردی دقیق از امکانات بالفعل وبالقوه خود داشته باشیم .
در این بر آورد واقع بینانه است.که یک جریان سیاسی راه های مختلف ،هزینه ها ، پی آمد های مبارزه را دریک پروسه زمانی با محوریت دادن به این که تمام نیرو وتلاش باید معطوف به سرنگونی حکومت سرکوبگر نمایدرا بررسی می کند.
تاکید می کنم ! بررسی خالی از خود بزرگ بینی ،منیت ، همراه با شجاعت تجدید نظر در برخی از باورهای سکت گروهی وبخشا تئوریک خود.
می دانم سخت است اما هر حزب وجریان سیاسی ،هر فرد ناگزیر از این باز نگری ودیدن سیمای واقعی خود در آئینه زمان است .آئینه ای که آئینه داران وصیقل دهندگان آن نسل جوان می باشد.دیدن تصویر واقعی خود در چشم وذهن نسل جوان یاریمان می کند که خود را در یابیم .
روی چهره اخم کرده ودژم خود کار کنیم. در سیمای انسان معاصر از سکوی امروز به آینده نگاه کنیم .قبول کنیم که تمامی حقیقت در انحصار ما نیست. قبول کنیم خارج شدن از پوسته ضخیم شده تاریخی وتنید شده بدور خودرا.
جاری کردن خونی تازه در رگهای خویش. که ما را قوی تر ،بشاشتر و قابل درک وپذیرش در ذهنیت نسل جوان می سازد . امکان بازی وتاثیر گذاری در عرصه مبارزه جاری و آینده فراهم می نماید.
بیائید با این نگاه یکبار دیگربه صحنه مبارزه جاری در کشور ،به شعار محوری آن ،به ترکیب نیرو های پیش برنده آن ، به میزان نفوذ جریان ها وافراد دراین مبارزه نگاه کنیم .
به ظرفیت وپتانسیل اپوزیسیون خارج از کشور ،به میزان کمی وکیفی مهاجرین ایرانی خارج از کشور. که بعد این همه سال ناباوری به جریان های داخل واپوزیسیون خارج از کشوربا اشتیاقی غیر قابل وصف! با شادی وامید واری غیر قابل توصیف. بمیدان آمده وموازی با خیزش انقلابی داخل کشور، انقلابی درخارج کشور بر پاکرده اند .
نیروی عظیمی که اگر بدرستی بر خورد شود.نقشی بسیار تاثیر گذار همانطور که تا کنون داشته در حمایت از جنبش درون کشورخواهد داشت.همه این ها در گرو این است که اپوزیسیون خارج کشور این سوالات را پیش روی خود بگذارد وجواب دهد.
1: آیا مهم تر از سرنگونی ورفتن جمهوری اسلامی امر دیگری وجود دارد ؟
2: برای این پیروزی نقش ما اپوزیسیون خارج از کشور چه میزان است ؟
3: راه ها وابزار موجود در دست هر کدام از ما چه میزان است ؟
4: چگونه می توان از طریق تجمیع تمامی نیرو (آن تعداد که واقعا خواهان این سرنگونی هستند )بر قدرت حمایت گری وتاثیر گذاری آن افزود؟
5:چگونه هدف نهائی این مبارزه واتحاد که رسیدن به حکومتی سکولار دموکرا تیک از طریق یک انتخابات کاملا ازاد است محقق خواهد شد؟
6: نبود چنین اتحاد و تجمع ناشی از آن به نفع چه" کسانی منجر خواهد گردید؟
7: در شرایط حاضر ترکیب کمی وکیفی نیرو های اپوزیسیون خارج از کشور چگونه است ؟
8: کدام نیرویا افراداز این نیروها مورد تائید تعدادی در داخل کشورند ؟
9:آیا درون این مجموعه قرارگیریم بر توان آن خواهم افزود؟
10:آیا بدون حضور ما این تشکل کار خود راانجام خواهد داد؟ مسئولین خود را انتخاب خواهد کرد وبه آن ها وظیفه خواهد سپرد؟
11:این عدم شرکت ما چه لطمه ای به جنبش و آینده ما خواهد زد؟
مهم ترین چالشی که اکنون مقابل بخشی از اپوزیسیو خارج از کشور قرار گرفته است! بخصوص با براه افتادن کمپین "من وکالت می دهم " پاسخ گوئی به سوالات مطرح شده در بالا چگونه خواهد بود ؟
الف آیا این بخش اپوزیسیون منتقد به این کمپین درخارج . از اتحاد با دیگر نیروها سربازخواهد زد؟ با علم به این که در حال حاضرمحور اصلی نبرد!نبرد برای سرنگونی جمهوری اسلامیست! آیا مبارزه خودرا معطوف به درست یا غلط بودن این کمپین کرده وعملا امر محوری مبارزه را به سایه خواهد برد ؟ یا بعنوان یک نیروی آگاه با حفظ استقلال گروهی خود دردرون این اتحاد قرار گرفته وتلاش خواهد کرد! تجربه و دانش مبارزاتی خود را در اختیار این اتحاد بگذارد.
امر وکالت دادن افراد را امری شخصی ومربوط به خواست آن ها تلقی نموده وخودرا ولی ووصی بر وکالت دهندگان تصورنخواهد کرد.این را شکلی از مبارزه نیروهای طرفدارآقای رضا پهلوی تلقی خواهد نمود! درمبارزه با جمهوری اسلامی .
از نظر من حق هر نیروئی است که در مبارزه با جمهوری اسلامی اشکالی از مبارزه را بکار گیرد. ما از اعتقاد به آرای مردم درانتخابات آزاد بعد سرنگونی جمهوری اسلامی سخن می گوئیم !اگرچنین است ؟ خوب این افراد خطر کرده رای خود راپیشاپیش برای پیشبرد مبارزه به آقای رضا پهلوی داده اند.
مگر نه این که هر کدام از این احزاب نیزخود را سخن گویان طبقه کارگر، دهقان واقشار مختلف مردم می دانند.از طرف آن ها درنشست ها شرکت می کنند .از نام آن ها اعلامیه می دهند .از نام آن ها در اتحاد ها شرکت می نمایند.
از نظر من این حق افراد است . چنین اعتراضی در بطن خود این پیام را دارد .تو حق نداری وکالت بدهی ! منافع مردم را تشخیص نمی دهی .ما بهتر از توظرایف مبارزه را می دانیم. با چنین نگرشی ازنظر من اعتقاد عمیق به مردم ،به نظر مردم وجود ندارد.تازه این رای دهندگان به آقای رضا پهلوی بخش الیت جامعه و تحصیل کردگانند. آیا وقت آن نرسیده دست ازعصبیت ها ورقتارهای شرطی شده ایدئولوژیکی بر داریم به تفکر بنشینیم که دشمن سخت در کار توطئه وسرکوب است .جنبش ضربه پذیر.