Sunday, Feb 12, 2023

صفحه نخست » کودتای خرداد 60، کودتایی که انقلاب بهمن را به ضد انقلاب تبدیل کرد، محمود دلخواسته

Mahmoud_Delkhasteh_2.jpgپاسخ بنی صدر به خمینی در 20 خرداد 60، زمانی که رشوه او را نپذیرفت:

"« دردناک است که از من توقع دارید تا به آلت خودکامگی بدل شوم، در مورد شما سخت در اشتباه بودم. اصل برحفظ قدرت به هر قیمت نيست، اگر پایبندی بر اصول و پایداری بر عقیده و میثاق ما با مردم نبود، هیچکس خطرنمی کرد تا مستبدی برود و استبدادی مخوف تر جای آنرا بگیرد. از من انتظار عدول از عقیده و شکستن پیمان با این مردم را نداشته باشید. همانطور که عرض شد اگر بدنبال آلت هستید، من آلت بشو نیستم. آلت فروان است.» (1)

بنظر می رسد که در دنیای وارونه ای که بسر می بریم و سگها رها و سنگها بسته (در مثل مناقشه نیست.) رسانه های وابسته، کنشگران و اندیشمندان را در سانسور و بلندگوها را در اختیار سلبریتی های جنجالی و یا بازی خورده و در هر دو حال خالی از اندیشه و علم مورد نیاز، قرار داده اند و پای قدرتهای خارجی را به میان بکشند، تا انقلاب سیمرغ ایران/مهسا/401 و مردم را محکوم به "انتخاب" بین «ارتجاع مذهبی» و «ارتجاع سلطنتی" کنند. اینگونه و بنا بر نیاز دولتهایی که در خدمت آنها می باشند، مانع به نتیجه رساندن جنبشهای 130 ساله ایرانیان، با ظهور مردمسالاری درون زا و خود جوش در وطن آزاد و مستقل شوند! بنا بر این شاید بهتر این باشد که نتیجه گیری مقاله را در همین آغاز قرار دهم تا آنها که از دانستن و فهمیدن اطلاعاتی که باورهای تغییر ناپذیر آنها را به چالش می کشد از خواندن باز بایستند تا مبادا شک و شبهه ای با نتایج "ناگوار" در آنها ایجاد شود.

و اما نتیجه مقاله:

« تا روایت به سرقت رفته کودتای خرداد 60 که بر علیه جمهوریت و آزادی صورت گرفت، و اینگونه دیکتاتوری سلطنتی را و و اینبار در شکل مذهبی باز سازی کرد، وارد داستان انقلاب بهمن نشود و اینگونه ایرانیان و بخصوص نسل جوان متوجه نشوند که وضعیت فاجعه بار حاضر نه نتیجه انقلاب که نتیجه کودتا بر علیه انقلاب بوده است و در نتیجه، جنبش انقلابی سیمرغ ایران/مهسا/ 401 را در بستر جنبشهای 130 ایرانیان بر علیه استبداد وابسته معنی و تفسیر نکنند ( چرا که هیچ جنبشی نه یتیم است و نه حرامزاده و همیشه بر شانه جنبشهای قبلی انجام می شود.) بن بستی که انقلاب در حال انجام گرفتار آن شده باز نخواهد شد و اینگونه، مستبدان غالب و مغلوب مذهبی و سلطنتی، جنبش را در بین دو سنگ آسیاب قرار داده و به هرز خواهند برد. »

اما مقاله:

زمانی اولین و تنها تحقیق آکادمیک را در باره کودتای خرداد 60 انجام و برای یکی از ژورنالهای معتبر خاورمیانه در انگستان فرستادم، یکی از دو کارشناسی/peer review که باید در مورد چاپ/عدم چاپ مقاله نظر می دادند، مانع نشر تحقیق شد. در یاداشتی که برای توضیح چرایی جلوگیری از عدم انتشار نوشت، تصمیم خود را اینگونه توضیح داد که در جریان بر کناری اولین رئیس جمهور:

« پروسه قانونی به دقت رسم شد و کمبودهای قانون اساسی (برای برکناری) از طریق قوه قضائیه پل زده شد.»

در بهترین حالت، این استاد محترم، هیچ نمی دانست که در پروسه بر کناری بنی صدر، قوه قضائیه هیچ نقشی را بازی نکرده بود و این استاد کارشناس نمی دانست که راجع به چه چیزی اینگونه با اطمینان فتوا صادر می کند.

این استاد نمی توانست به این سوال پاسخ دهد که این چه «پروسه قانونی» برای بر کناری بود، که در زمانی که بنی صدر هنوز رئیس جمهور است، آیت الله گیلانی، رئیس دادگاه انقلاب تهران، فتوای هفت بار اعدام او را صادر کرده است و همکارانش یا فراری و یا دستگیر و شکنجه و حتی اعدام شدند.

این استاد نمی توانست به این سوال پاسخ دهد که چگونه پروسه قانونی طی شده در زمانی که آیت الله بهشتی، روزنامه رئیس جمهور و دیگر روزنامه های منتقد را تعطیل و کارکنان آن فراری و یا دستگیر شده و بعضی اعدام شدند.

این استاد نمی توانست به این سوال پاسخ دهد که چه «پروسه قانونی» بود که کسانی که رئیس جمهور را در خانه خود پناه دادند، مانند زنده یادان قاتمی و لقایی از اعضای حزب ایران داریوش فروهر، دستگیر و اعدام شدند؟ (پدر شهید لقایی، تاب اعدام فرزند را نیاورد و هفته بعد از اعدام فرزند، خودکشی کرد.)

این استاد نمی توانست به این سوال پاسخ دهد که از چه زمان به طرفداران رئیس جمهور در خیابانها حمله کردن و آنها را لت و پار کردن و در 30 خرداد آنها را به رگبار بستن و بسیاری را به قتل رساندن و در همان شب بسیاری دختر و پسر را حتی بدون احراز هویت اعدام کردن، می توانسته بخشی از «پروسه قانونی» باشد؟

این استاد کارشناس نمی توانست بداند که در مجلس کودتا چنان جو وحشتی حزب اللهی ها با حمایت رئیس مجلس ایجاد کرده بودند که مهندس معین فر، یعنی تنها فردی که جرئت کرد شجاعانه از رئیس جمهور دفاع کند، با خواندن:

"انالله و اناالیه راجعون" خود را آماده مرگ کرده بود؟

با این حال این استاد بسیار محترم با لحاظ کردن دقیق اخلاق علمی و معیارهای آکادمیک و وارد نکردن تعصبات سیاسی خود مانع چاپ مقاله ای که گفتمان حاکم بر انقلاب را از ریشه به چالش می کشید شد.

تحقیق را نوام چامسکی خواند و سخت اظهار تعجب که چگونه از انتشار آن جلوگیری شده است و تشویق که کوشش را برای چاپ ادامه دهم. کوشش ادامه یافت ولی معلوم شد که پاسداران شب در دیگر ژورنالها نیز آن را بر نمی تابند. در نتیجه مقاله ای را در رابطه با چرایی عدم انتشار، در سایت روشنفکران انگیسی زبان Open Democracy (2) در انگستان منتشر کردم. (3)

رابرت پاری/Robert Parry، معتبر ترین روزنامه نگار آمریکایی که بیشترین کوشش را در افشای «اکتبر سورپرایز» یعنی توافق پنهانی خمینی و خامنه ای و رفسنجانی و بهشتی با دستگاه ریگان بر سر گروگانها که در نتیجه آن ریگان به ریاست جمهوری رسید انجام داد، مقاله را با این یاداشت باز نشر داد:

«رسانه‌های اصلی همیشه از بکار گیری کلمه کودتا در رابطه با برکناری رهبران نامطلوب (برای دولت‌ها) خوداری می‌کنند، اما سکوت در باره کودتای ۱۹۸۱ (۳۰ خرداد ۶۰ بر علیه بنی صدر) هدف دیگری را هم می‌توانسته تعقیب کند و آن منافع شخصی-سیاسی ریگان می‌باشد در کودتایی که خود انجام داد (اکتبر سورپرایز)، آنگونه که محمود دلخواسته در این باره تامل می‌کند. » (4)

حال با این مقدمه، مقاله را با آوردن چند فاکت و واقعیت ادامه دهم:

زمانی که بر خورد بین رئیس جمهور مدافع آزادی ها و مردمسالاری با حزب جمهوری و اقمارش مانند مجاهدین انقلاب اسلامی که در پی باز سازی استبدادی که آقای بهشتی آن را «دیکتاتوری صلحا» خوانده بود به اوج رسیده بود، در 30 اردیبهشت 1360، بنی صدر از حق قانونی خود استفاده تقاضای انجام رفراندم کرد تا مردم بگویند که آیا خواستار رژیمی دموکراتیک که هدف اصلی انقلاب بود و برای آن شعار داده بودند و او را به ریاست جمهوری برگزیده بودند هستند یا دیکتاتوری روحانیون. رفسنجانی آن را مصدق بازی خواند. آقای خمینی، آگاه از اینکه سنجش افکار نشان می داد که مثلث خامنه ای ، رفسنجانی و بهشتی منفورترین رهبران در میان جامعه می باشند و اقبال جامعه به آنها به 5 درصد هم نمی رسد و در صورت انجام چنین رفراندمی، بنی صدر رای بیشتری از انتخابات ریاست جمهوری خواهد آورد و شکستی فاحش تر به روحانیت تشنه قدرت وارد خواهد آورد، در واکنش و با نقض قانون اساسی، وارد شد و یکبار در 5 خرداد گفتند:
«اگر همه موافقت بکنند من مخالفت می کنم.» (5)

بنی صدر در نامه ای به خمینی از جمله به ایشان هشدار داد:

«...شما رهبری ملتی را به ریاست حزب مشتی فرصت طلب فاسد فروخته اید...» ص 449 (6)

ص 449

ولی آقای خمینی در 25 خرداد سخن خود را شفافتر کرده و می گوید:


«اگر 35 میلیون نفر بگویند بله من می گویم نه» (7)

اینگونه بر جامعه معلوم شد که کسی که در پاریس می گفت، «میزان رای ملت است» حال دست به کودتا زده است. به سخن دیگر، خمینی جماران بر ضد خمینی پاریس کودتا کرده است.

همانگونه که گفته شد، آیت الله گیلانی، در زمانی که بنی صدر هنوز رئیس جمهور قانونی کشور بود، فتوای 7 بار اعدام وی را صادر می کند، به دفتر ریاست جمهوری و خانه او حمله می شود و شبها در حیاط، بمب منفجر می کنند. اعضای مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگر نیروهای سرکوب حزب جمهوری شب و روز در پی یافتن بنی صدر و قتل او می شوند و کسانی را که به رئیس جمهور پناه داده بودند اعدام می کنند و اعضای دفترریاست جمهوری یا فراری و یا دستگیر و زندانی و بعضی مانند حقوقدان بر جسته دکتر منوچهر مسعودی، مسئول دفاع از حقوق بشر دفتر رئیس جمهور اعدام می شوند. به «دفاتر هماهنگی و همکاری با رئیس جمهور» که تنها سازماندهی سیاسی در تاریخ معاصر ایران است که بگونه ای خود جوش و بگونه ای افقی در سراسر ایران ایجاد شده بود، حمله و بسیاری دستگیر و شکنجه و تعدادی نیز اعدام می شوند.

با این وجود، آقای خمینی، آگاه به توانایی های بنی صدر، سعی در خریدن رئیس جمهور می کند و از طریق آقای علی امیر حسینی، مسئول تماس دفتر ریاست جمهوری با روحانیت، به بنی صدر پیام می دهد که ایشان عزیز ماست و کشور بعد از من کسی را (جز شما) ندارد و او مایل است که خود را حفظ کند و به او پیشنهاد می کند که در مقابل محکوم کردن هشت حزب سیاسی ( که اکثریت آنها ، مانند حزب توده و چریکهای فدایی اکثریت و اقلیت، از مخالفان سر سخت او بودند تا دست به سرکوب آنها بزند.) آقای محمد رجایی را از سمت نخست وزیری اخراج و نخست وزیر مورد نظر رئیس جمهور را بر این مقام خواهد گمارد.

بنی صدر حاضر به محکوم کردن این احزاب و اینگونه چراغ سبز برای سرکوب آنها را صادر کردن نمی پذیرد و در پاسخ پیشنهاد رشوه خمینی، آقای امیر حسینی، رابط رئیس جمهور و آقای خمینی، در 18 خرداد 60، را با این پیام به نزد ایشان می فرستد:«...بر من آشکار گشت که شما کسی را نمی‌خواهید که بر پایه عقیده عمل کند بلکه آلت دست می‌خواهید. ریاست جمهوری مقامی نیست که به خاطر آن اصول و ارزش‌هایم را زیر پا بگذارم. اگر نتوانم خدمت کنم دیگر این مقام‌ها جذابیتی برایم نخواهند داشت. اگر به دنبال آلت می‌گردید از من چنین انتظاری نداشته باشید؛ بسیاری دیگر هستند. ما نظام سلطنتی را واژگون نکردیم تا نظامی بدتر از آن را جایگزین کنیم

خمینی پیام می دهد که به آقای بنی صدر بگویید که بعد از من کشور کسی (جز شما) را ندارد و میل دارم خود را حفظ کنید و دوباره رشوه هایی را که برای خرید بنی صدر داده بود یاد آوری می شود.

رئیس جمهوری در پاسخ به کوشش دوباره آقای خمینی، پاسخ می دهد:

« دردناک است که از من توقع دارید تا به آلت خودکامگی بدل شوم، در مورد شما سخت در اشتباه بودم. اصل برحفظ قدرت به هر قیمت نيست، اگر پایبندی بر اصول و پایداری بر عقیده و میثاق ما با مردم نبود، هیچکس خطرنمی کرد تا مستبدی برود و استبدادی مخوف تر جای آنرا بگیرد. از من انتظار عدول از عقیده و شکستن پیمان با این مردم را نداشته باشید. همانطور که عرض شد اگر بدنبال آلت هستید، من آلت بشو نیستم. آلت فروان است. سپس فرمودند که مجدداً به جماران برگرد و پاسخ من را خدمت ایشان برسان، اما بلافاصله تغییر رای دادند وگفتند كه شما به جماران نروید اگر این پیام را شما برسانید، چون از من قطع امید خواهند کرد، خطر آنست که آنجا بازداشت شويد، با آقای پسندیده تماس بگیرید تا قبول زحمت کرده و به تهران بیایند تا پاسخ من را ايشان نزد برادر برند.» (8)

ولی کودتا بر علیه اولین رئیس جمهور در تاریخ ایران، که به قول سفیر کبیر سابق سویس در ایران، فلاویو مرونی، تنها رئیس جمهوری بود که بطور دموکراتیک انتخاب شد (9) نیاز به پوشش "قانونی داشت".

در آغاز آیت الله بهشتی کوشش می کند تا از طریق شورایعالی قضایی رئیس جمهور را بر کنار کند که با مخالفت تمامی اعضای آن روبرو می شود. سالها بعد، آیت الله موسوی اردبیلی، رئیس شورای عالی قضایی، علت را اینگونه توضیح می دهد:

" ... در سیستم قضائی دادگاه‌ها هنوز آماده نبودند، و قضات هم هنوز پاکسازی نشده بودند و همفکران رئیس جمهور و طرفداران لیبرالیسم و گروهک‌ها هنوز دارای مقامات بالا در دادگاه‌ها بودند ....".(10)

به ناچار پوشش قانونی دادن از طریق مجلسی که 70% نمایندگان آن با تقلب وارد مجلس شده بودند و گزارش 10 گروه تحقیق به شورای انقلاب صحیح نبوده است. بااین حال مجلسی بود که معرف 16% رای دهندگان کشور بود. ص 44 (11) به عمل آمد.

بنا بر این نمایندگان باید ثابت کنند که رئیس جمهور فاقد کفایت است و به علت عدم کفایت باید بر کنار شود. از مهمترین دلایل بی کفایتی که در مجلس خبرگان قانون اساسی طرح شده بود، یکی خیانت به کشور بود و دیگر کند ذهنی. البته نمایندگان نمی توانند رئیس جمهوری که از زمان حمله عراق بیشترین وقتش را در خط اول جبهه می گذراند متهم به خیانت و کسی که هوشمندی اش بر جامعه آشکار بود را متهم به کند ذهنی کنند. به ناچار متوسل به دلایلی می شوند که هیچکدام بنا بر قانون اساسی دلیل بی کفایتی نمی توانست باشد و در کل 14 دلیل را ذکر می کنند که مهمترین آنها:

- طرفدار مردمسالاری و دموکراسی بودن.

- مخالف اصل ولایت فقیه بودن.

- موافق حقوق بشر بودن

- مخالفت با اسلام فقاهتی

- مخالفت با اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری و آن را عملی غیر اخلاقی، غیر قانونی و غیر مشروع توصیف کردن.

- مخالفت با تبلیغ و ایجاد کیش شخصیت برای آقای خمینی.

- ملی گرا و مصدقی بودن

- مخالفت با اعدام و شکنجه

- مخالفت با نهادهای "انقلابی" مانند دادگاه های انقلاب، سپاه پاسداران و کمیته ها. ( 12)

برکناری مقام اجرایی کشور چگونه می تواند قانونی باشد؟

تعریف حداقلی کودتا، بر کناری غیر قانونی مقام اجرایی کشور می باشد. حال باید دید که چگونه برکناری رئیس جمهور کشور می تواند قانونی باشد:

قانونی بودن بر کناری رئیس جمهور، سه پیش شرط دارد:

- دلایل بر کناری نشان دهد که رئیس جمهور قانون اساسی را نقض کرده است.

- پروسه بر کناری باید بگونه ای قانونی طی شده باشد و روال آن قانونی باشد.

- شرایط سیاسی بر کناری از جمله آزادی بیان و اجتماعات در داخل و خارج از مجلس رعایت شده باشد.

در صورت نبود حتی یک مورد از این شروط، بر کناری، غیر قانونی و در نتیجه کودتا (13) می باشد. در حالیکه در تحقیقاتی گسترده، اینجانب نشان داده ام (14) هیچ یک از این شروط رعایت نشده است، بنا بر این اولین رئیس جمهور تاریخ وطن، بدون هیچ شکی، از طریق کودتا بر کنار شده است.

حال سوال این است که چرا بیش از 40 سال است که از هر طرف در باره این کودتا سکوت شده است و جریانهای داخلی رژیم، بر کناری را قانونی دانسته و مخالفان رژیم نیز آن را کودتا ندانسته و جنگ قدرتی توصیف کرده اند که در آن بنی صدر کارتهایش را بد بازی کرد و حذف شد.

اینکه جریانهای داخل رژیم در باره این کودتا سکوت کرده اند، قابل فهم است. چرا که پذیرفتن کودتا همان و پذیرفتن غیر قانونی بودن تمامی مجالس و روسای جمهور و رژیم در کلیت و تمامیت آن همان.

این هم قابل فهم است که سلطنت طلبان نیز در این باره سکوت کنند و در رابطه ای اورگانیک با روایت رژیم حاصل از کودتا همراهی کنند. چرا که وقتی این کودتا از روایت تاریخ انقلاب و در نتیجه از حافظه جامعه ملی حذف شود، آنگاه بسیار راحت می توانند وضعیت فاجعه بار حاضر را نه نتیجه کودتای بر ضد انقلاب که نتیجه انقلاب بیان کنند.

جریانهای سیاسی دیگری نیز که در کودتا شرکت نداشتند ولی می خواستند در فضای سیاسی داخل کشور حضور داشته باشند، نیز نیاز به سکوت کردن داشتند و در غیر اینصورت چگونه می توانستند به هواداران خود بگویند که رژیمی که حاصل کودتاست را برسمیت شناخته اند؟

آکادمیکهای خارج از ایران نیز یا به دلایل ایدئولوژیک و یا سیاسی نیز در مورد این کودتا سکوت کردند. سکوتی که هنوز ادامه دارد. ولی جنبش انقلابی مهسا در حال ایجاد کردن شرایطی است که دیر یا زود باید به سخن بیایند و به سوالات نسل جوان پاسخ دهند.

آلبرت انیشتن یک بار از همکارش نیلز بور پرسید: «به نظرِ تو اگر کسی به ماه نگاه نکند، آیا ماه باز هم وجود دارد؟» بور پاسخ داد: «من نمی‌توانم ثابت کنم که وجود دارد.» در همین راستا، جرج بارکلی پرسیده: «اگر درختی بیفتد و در جنگل کسی نباشد که صدای افتادنش را بشود، آیا صدایی تولید شده؟» پاسخ «نه» است، چرا که برای «شنیدنِ» صدا باید «شنونده‌»ای وجود داشته باشد. حال سوال این است: اگر واقعه‌ای در حیطه‌ی واقعیتِ اجتماعی اتفاق بیفتد و مشاهده هم بشود، اما «نگهبانانِ مرزهای دانشِ مجاز» از پذیرفتنش سر باز می‌زنند، چه اتفاقی برای آن واقعه خواهد افتاد؟

از منظر کودتای خرداد 60 ،پاسخ را اینگونه می شود داد که حافظه تاریخی جامعه ملی دچار اختلال و خلاء می شود که شده است. اختلال و خلائی که سبب شده تا نگاهی منفی در جامعه نسبت به انقلاب بهمن ایجاد شده و اینگونه پروپاگاندای سلطلنت طلبها در طول دهها سال و از طریق رسانه های وابسته بتواند دوره طلایی از دیکتاتوری سلطنتی که سبب ساز انقلاب شد در ذهن بسیاری جا سازی کند، تا جایی که اتهام و تهمت و دشنامی نیست که متوجه نسل انقلاب نشده و بعضی پشیمان از نقش خود در انقلاب.

به سخن دیگر

تا زمانی که ندانیم که چگونه اینگونه شد و انقلابی که بر ضد دیکتاتوری و با هدف استقرار جمهوری شهروندان ایران در وطن مستقل و آزاد انجام شد، به استبدادی سرکوبگر تر از استبدادی که سبب ساز انفلاب شد، از جنبش انقلابی سیمرغ ایران/انقلاب مهسا/401، غبار زدایی و رفع ابهام در اهداف نخواهد شد. اینگونه، فرصت طلبان، سوار بر سونامی رسانه های وابسته، این خر مهره های لعل نما، کوشش بر سوار شدن بر موج خشم و اراده نسل جوان خواهند کرد و رابطه مرید و مرادی و مقلد و مرجع تقلیدی و رعیت و شاهی را که روانشناسی استبداد تاریخی بر آن استوار شده است و در حال حاضر شکل وکالت دادن بخود گرفته است استبداد را باز سازی خواهند کرد. اینگونه، قدرت طلبانی که با بکار گیری زبان فریب، سوار بر هواداران خود شده اند و اینگونه برای سوار شدن بر موج و به سرقت بردن انقلاب سیمرغ ایران و باز سازی استبداد خواهند شد و رانتخوارهای کراواتی و پاپیون زده جای رانتخوارهای ریش و عمامه را خواهند گرفت.

از جمله به این علت، اگاهی بر تاریخ، بخصوص تاریخ معاصر ، یعنی تاریخ قبل و بعد از انقلاب اهمیتی اساسی دارد. این آگاهی، هم نقش لنگر و هم نقش قطب نما را در مبارزه بازی می کند. یعنی هم ایجاد تعادل می کند و هم مسیر حرکت و هدف حرکت را مشخص و شفاف. در غیر اینصورت، جنبش، به قول مولوی وضعیت:

چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد.

به علت همین اختلال در حافظه جامعه ملی بود که عده ای فریب بازی «اتحاد» را خوردند و اینگونه از دادن شعارهای جنبشهای قبلی که در راستای جمهوری شهروندان ایران بود خوداری کردند. اینگونه خلائی ایجاد شد که سلطنت طلبان براحتی توانستند با موج "وکالت" دادن به آقای رضا پهلوی، دیکتاتور سوم پهلوی، سعی در پر کردن آن کرده و در نتیجه در جنبش اخلال ایجاد کردند و نتیجه آن را می بینیم و معلوم شد که سخن از اتحاد زدن فریبی بیش نبوده است. البته این پروژه نیز شکست خورد و در نتیجه فردا داستانی دیگر را پیش خواهند برد. علت اصلی اینکه سلطنت طلبان موفق در اخلال در جنبش شدند همین حضور و وجود «اخلال» در وجدان تاریخی جامعه ملی نسبت به دو دیکتاتور پهلوی و کودتای خرداد 60 بر علیه اهداف انقلاب بهمن می باشد.

دیگر اینکه، همانطور که مکرر تکرار کرده ام،همیشه آینده در گذشته است که اتفاق می افتد و آنهم به دو صورت

  1. حضور و عمل ساختارهای اجتماعی در چهار بعد «واقعیت اجتماعی» یعنی ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و نیز حضور و عمل نظام ارزشی.
  2. روایتی که از گذشته در وجدان جمعی جامعه قرار می گیرد.

بنا بر این کوشش سیستماتیک استبداد حاکم بر وطن و نیز سلطنت طلبها در جعل و تحریف تاریخ گذشته، نه بر خورد بر سر گذشته و در گذشته ماندن و غیبت پشت سر استخوان مردگان کردن، بلکه برخورد بر سر تصاحب و به تصرف در آوردن آینده می باشد. کوشش این قلم در طول سالها این بوده است تا تاریخ معا صر را از طریق عرضه امور واقع، آنگونه که رخ دادند در اختیار جامعه ملی بگذارد تا تاریخ را از کنترل این دو جریان «ضد انقلاب» خارج کرده و خود معمار سرنوشت کشور شده و آینده را با استقرار جمهوری شهروندان ایران از آن خود کنند.

ولی از آنجا که جریان آزادی و استقلال، بعلت عمل در استقلال، منابع عظیم رسانه های وابسته را در اختیار ندارد، نیاز به همکاری هر چه گسترده تر هموطنانی دارد که یا با این جریان همراه و هم فکر می باشند و یا به آزادی جریان اطلاعات و اندیشه باور دارند. اینگونه خواهیم توانست سحر جادوگران قدرت در کنترل افکار جامعه ملی را در هم بشکنیم. در آخر کار اینکه، دموکراسی و مردمسالاری، بدون انسانهای متعهد به این ارزشها واقعیت پیدا نمی کند و اگر هم بکند، چون بهاری زود گذر، به خزان خواهد نشست.

آدرس ایمیلی"

[email protected]

(1)

https://enghelabe-eslami.com/index.php/tamas/17-didgagha/48587-2022-09-27-15-51-18.html

(2)

The June 1981 coup: the stolen narrative of the Iranian revolution

https://www.opendemocracy.net/en/north-africa-west-asia/june-1981-coup-stolen-narrative-of-iranian-revolution/

(3)

کودتای خرداد ۱۳۶۰: روایت به سرقت رفته انقلاب ایران

https://www.radiozamaneh.com/283403

(4)

Lost History of Iran's 1981 Coup

https://consortiumnews.com/2016/06/21/lost-history-of-irans-1981-coup/

(5)

https://www.youtube.com/watch?v=cWH9wxM1KM4

(6)

https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=20:2013-03-03-07-15-34&catid=9&Itemid=141

(7)

خمینی، صحیفه نور، جلد 15 ص 15-20

[1] 35 million was the population of Iran at the time. Khomeini's speech 25 June 1981 in Khomeini, Sahifeh-ye nour, vol. 15, pp. 20-1.

(8)

https://enghelabe-eslami.com/index.php/tamas/17-didgagha/48587-2022-09-27-15-51-18.html

(9)

https://www.youtube.com/watch?v=cFE56cip12w&t=1s

(10)

غائلھ چھاردم اسفند 1359زیر نظر سید عبد الکریم موسوی اردبیلی ( تھران. انتشارات نجات، چاپ دوم. 1364 (ص ؟)

متاسفانه بعد از نوشتن پیام و منبع رفرنس، شماره صفحه ای را که از آن نقل کرده بودم فراموش کردم یاداشت کنم. بعد از پیدا کردن صفحه مورد نظر آن را منتشر خواهم کرد.

(11)


https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=20:2013-03-03-07-15-34&catid=9&Itemid=141

ص 44

(12)

تبار شناسی کودتای 30 خرداد 1360 / گزارش چگونگی انتشار اولیه در زمانه و مشکلات و عکس العملها (کتاب)

http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/11578-2014-11-01-17-43-07.html?Itemid=0

(13)

https://www.zeitoons.com/89156?fbclid=IwAR01OU0X-2U0HpkPQF0R_Kgc3T3i0XANVRX8hmkosackgDZEqJxGxS-1n_Y

(14)

https://www.tribunezamaneh.com/archives/25029?fbclid=IwAR2M_b95-2MtZiqu4XNwwxebOhzvDo3sMbOLSPT6quZ-EtBpw5XxLnAuUj8

(15)



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy