امروز در میان شادی وغرور فرهاد میثمی آزاد گردید. بسیارانی به استقبال او رفتند. از شادی اشگ ریختند.من نیز شادمان از رهائی او. میدانم بسیار مادران زندانیان سیاسی با غرور وشادی این آزادی را جشن گرفتند.
کم نیستند مادرانی که با وجود درد سنگین فراغ فرزند شادمانه با دسته گلی بر دست بر در زندان ها می ایستند ومقدم آزاد شدگان را گرامی میدارند.
ستایش می کنم! مادرانی که در میان اندوه بر رهائی هر آزاده ای شادی می کنند. توان می بخشند. مادرانی که دیر گاهیست به نماد مقاومت یک ملت در برابر جور حاکم بدل گردیده اند.
مادران خاوران، مادران پارک لاله،مادران آبان ،مادران جوانی که در این خیزش بزرگ جوانان،قلب های درد مند واندوهگین خود برسر دست گرفته بجای نوحه ،ترانه می خوانند. ترانه برای زیباترین فرزندان این آب وخاک که برای خاطر زندگی وآزادی جان باختند.
فرزندان جوانی که سرود خوان با مرگ در آویختند تا از جاودانگی عشق، از جاودنگی زن! این نیمه کامل کننده زندگی دفاع کنند. تجسم می کنم این مادران را. اما در این میان جای زنی خالیست. تصویر زنی که همیشه با من است.
چهار سال از رفتنش می گذرد . هرگز رفتنش را باور نکرده ام . زنی که قلبش گنجایش جهانی را داشت.
گرم یاد آوری یا نه!
من از یادت نمی کاهم.
چه خاطراتی با من است. هر چند کوتاه ! اما این طولانی بودن با کوتاهی زمان نیست که خاطرات را دیر پا و ماندگار می سازد. این آوازه خوان است که آوازش را در قلبت جاودانه نقش می زند. حتی اگراورا یک بار دیده باشی! حتی اگر یک بار برایت آواز خوانده باشد.
قناری عاشق نشسته بر گلو گاهشان چنان نغمه ای عاشقانه میخواند ،نغمه زندگی سر می دهند. که اندوه از میان بر می خیزد. هرچند که درونشان مالامال درد باشد.
زنی که عشق ورزید ، مبارزه کرد و تا آخرین نفس برای آزادی وعدالت جنگید در اوج درد دیگر مادران را تسلی دادو یر سرپیمان خود ایستاد .یکی از زیباترین چهره های مادران عزیز خاوران که حال یکی پس از دیگری در چشم انتظاری رخ در خاک می کشند .با قلبی دردمند و امیدی جاودانه که سرانجام نخوت زمستان حکومت اسلامی خواهد گذشت و آزادی با قدم های بهار از راه خواهد رسید و این گور های بی نشان زیباترین فرزندان این آب وخاک زیارت گاه رندان جهان خواهد شد.
نامش "فروغ تاجبخش بود. مادر "انوشیروان لطفی " "میدانی بهروز جان داخل این گردنبند عکسی از انوشم نهاده ام. هر بار که بر قلبم می خورد اورا حس می کنم " همه اورا با چنین قلب دردمند و عاشقی می شناختند .مهربان و غم خوار. به استقبال هر آزاد شده از زندان می رفت. برشادی مادران شادی می کرد . بردروازه خاوران می ایستاد .دست گشوده بر آسمان فریاد دادخواهی سر میداد.
بی آن که هراسی از گزمگان رژیمش باشد . او سمبل ،مقاومت ،اتحاد و همبستگی مادران دادخواه خاوران بود.
میتوانم او را تجسم کنم.در روز های بی خبری از سرنوشت فرزندش. اضطراب تلخش را و گریه های شبانه او را که هیچگاه در روز بروزش نمیداد . او را در حال رفتن پر غرور به تمام مراکز دولتی به زندانها که خوب می شناخت. خسته و افسرده بازگشتنش به خانه بی آن که نشان از گم شده خود بیابد.
منزل تو در کجاست؟
ای نفس صبحدم
خانه مرا گم شده است
در شب شیدائیم. رضا مقصدی
روزهای تلخ روزهای خونین فرا میرسند.
" کاشفان فروتن شوکران، جویندگان شادی " در سینه دیوارها به گلوله بسته میشوند . اعدام های دسته جمعی . گورهای مخفی بی نام .
مادری با لباس سفید و گل سرخی بر سینه بر دروازه خاوران .در کنارگاهواره خورشید که مردان سپیده دم در آن غنود ه اند گردن فراز ایستاده است .
مادری که هر سال در سخت ترین شرایط سالگرد فرزند را بر گزار کرد . آخرین مراسم انوش را در یک سی دی کوتاهی میبینم .
خانه لبریز از مهمان است . شعر می خوانند ساز می زنند و خانم لطفی که اکنون گیسوانش سفید شده. به سنگینی در میانه میچرخد. با آن دو چشم خسته ملایم و مهربان. باز در گوشها نجوا میکند . نمیدانم چه میگوید .
می دانم اگر زنده بود ازشهامت جوانان می گفت. اشگ می ریخت! در میان درد، بشادما نی از آزادی زندانیان می گفت .از شادی قلبیش بخاطر رهائی فرهاد میثمی.
او مادر تمامی آزادگان و آزادی خواهان بود . چه میزان جایش خالی است ! زنی که شادی برای انسان می خواست . "جویندگان شادی در شبکلاه درد ."