کارزار (من وکالت میدهم) به مردم ایران نشان داد که در مبارزه بر علیه خاندان پهلوی، چگونه جبهه متحدی ازرسانههای حکومتی جمهوری اسلامی و احزاب راست و چپ سنتی، برخی از فعالان سیاسی و تجزیه طلبان خارج از کشور که خود را اپوزیسیون جمهوری اسلامی مینامند تشکیل شد. باور کردنی نیست که این جبهه متحد برای کوبیدن پهلویها از ادبیات مشترکی استفاده میکنند. پرسش من این است، آیا این همخوانیتصادفی است؟ من کوشش کردهام با استناد به برخی نوشتهها و گفتههای این همخوانی جبهه متحد ضد پهلوی را نشان بدهم. نتیجهگیری و قضاوت را به خوانندگان میگدارم. شاهزاده رضا پهلوی در گفتگویی با تلویزیون منوتو، دوشنبه ۲۶ دیماه به موضوعات مهمی پرداخت. در جایی مجری برنامه میپرسد آیا شما در این شرایط خلا یک رهبری و یا هماهنگ کننده را ضروری نمیبینید؟ ایشان در پاسخ میگوید: «هر کاری که انجام میدهیمباید یک مبنای مشروعیت و یا یک نوع وکالت از داخل ایران داشته باشیم.» همین اظهار نظر باعث شد که یکباره جمهوری اسلامی و دیگران خونشان به جوش آمده و تفنگها را بسوی خاندان پهلوی نشانه رفتند.
روزنامه جوان در ۲۹ دی در صفحه نخست مطلبی با عنوان براندازان به «ربع دیکتاتور» وکالت دادند! مینویسد: «ربع دیکتاتور» در گفتوگوی خود با منوتو در پاسخ به اینکه چرا به طور روشن نقش رهبری جنبش انقلابی را بر عهده نگرفته، گفت: «من میتوانم با شخصیتهای سیاسی برای ارائه دادن یک برنامه دیدار بکنم، اولین سؤالشان این است که شما به نمایندگی چی اینجا حضور پیدا کردید. هر نوع کاری که انجام میدهیم باید یک مبنای مشروعیت و یا یک نوع وکالتی از داخل ایران داشته باشد.» سپس به بخشی از گفتگوی شاهزاده با تلویزیون من و تو اشاره میکتد و یکراست میرود بسراغ علی کریمی بخاطر وکالت به شاهزاده واحسان کرمی، هنرپیشه سینما بانی پیشین «من وکالت میدهم» و با ادبیات شناخته شده حکومتیها هر چه که لیاقت خودشان هست به این دو مرد نیک سرازیر میکند.
در همین روز خبرگزاری فارس هم نوشتهای با عنوان: واکنش کاربران به کمپین «من وکالت میدهم» مینویسد: «براندازان پس از گفتوگوی رضا پهلوی با شبکه منوتو کمپین «من وکالت میدهم» را راه انداختهاند و او را بهعنوان نماینده خود در این آشوب برگزیدهاند تا انتهای مسیر براندازی، روشنتر از قبل باشد. واکنش کاربران به این موضوع خواندنی است.» جالب آنکه مطلب خبرگزاری فارس عینا رونویسی از روی نوشته روزنامه جوان است. کاری که اکثر مواقع روزنامههای حکومتی انجام میدهند.
و اما روزنامه خراسان، در یکم بهمن مقالهای از شخصی به نام توکلی، با عنوان: پروژه ارتجاعی احیای دیکتاتوری، درج میکند. نویسنده نمیتواند خوشحالیاش را از موضع گیری مخالفان خارج از کشور، خاندان پهلوی پنهان کند (یکی از انتقادات خارج نشینان انقلابی و دموکرات! احیای دیکتاتوری است) توکلی مینویسد: «کارزاری (من وکالت میدهم) که اگرچه همراهی برخی سلبریتیهای خارج نشین را به همراه داشت اما به مذاق بسیاری از فعالان فضای مجازی و دیگر گروههای اپوزیسیون که به موازات سلطنت طلبها فعالیت میکنند؛ خوش نیامده و با انتقادات و واکنشهای زیادی همراه شد و آتش اختلاف در میان این گروهها راشعله ورتر کرد.» ضمن آنکه به رژیم مژده تفرقه را میدهد به انقلابیون دموکرات اپوزیسیون هم یک دستمریزاد میزند و از اینکه با ما متحد شدهاید آفرین میفرستد. یکی از این متحدین مهرداد درویش پور، است که در مقاله درازی زیر عنوان «خود صغیر انگاری» و صنعت «بیعتگیری» گامی در تحکیم اقتدار فردی، در سایت گویا نیوز، شاهزاده را غیر مستقیم با هیتلر مقایسه میکند. دوست نادیدهام ابوالفضل محققی در نقد این مقاله مینویسد: «نوشتهای (منظور مهرداد درویش پور است) در آستانه ۲۲ بهمن در سالروز حاکم شدن استبدادی که در طول تاریخ ایران نظیر نداشت است... چهرهای از دیکتاتور آینده آقای رضا پهلوی ترسیم میکند و درردیف هیتلر قرار میدهد. که خطر سر کار آمدن او به مراتب بدتر از تداوم حکومت موجود اسلامی بنظرمیرسد» مهرداد درویش پور در همین مقاله مینویسد: «بسیاری از سادهاندیش اما درنمییابند مانورهای تبلیغاتی پوپولیستی پیدرپی رضا پهلوی، گامهایی در جهت تحکیم اقتدار فردی و انحصاری او بر فراز سرمردم و کنشگران سیاسی ایران است.» اگر از ادبیات مجاهدینوار ایشان بگذریم، صغیر خواندن وکالت دهندگان، توهینی است به قول ابوالفضل محققی: «به مجموعهای از نخبگان، متخصصان، هنرمندان، ورزشکاران مطرح و روشنفکرانی که در طی همین چهار ماه از سازماندهندگان اصلی جنبش اعتراضی در خارج بودهاند.»
خبر آنلاین، برای آنکه از قافله عقب نماند، دوم بهمن، مطلب کوتاهی در صفحه نخست مینویسد: «کمپین «من وکالت میدهم»، بر خلاف آنچه که بسیاری آن را مضحک و فاقد اهمیت میخوانند، پدیدهایست دارای اهمیت (ترس رژیم را به دیگران گوشزد میکند) مهم نه از این جهت که گستره تاثیرگذاری و هواخواهانش چشمگیرباشد؛ مهم از این جهت که جریانی ضد تاریخ آزادیخواهی و ستیزی علیه آرمانهای ۱۱۶ ساله یک ملت (اجتماع) است. این کمپین را باید جدی گرفت؛ چرا که عدم کالبدشکافی ماهیت چنین جریانی، میتواند بانیانحرافی بزرگ در نگره کلان جامعه ایرانی باشد.»
خبر آنلاین، در پایان این نوشته توییتهای عطاالله مهاجرانی، وزیر رانده شده ارشاد از بارگاه فقیه را با عنوان: طعنه سنگین عطاالله مهاجرانی به کمپین «من وکالت میدهم» / «و اما شازده!»... منتشر میکند. آیا اشاره خبرآنلاین به این کمپین را باید جدی! گرفت. مخالفان خارج از کشور کمپین را به فکر نمیاندازد؟ در عین حال توجه داشته باشید به پرنسیب نوکران حکومت اسلامی، که گاهی رانده شدگان و مغضوبانی چون عطاالله مهاجرانی را عزیز میشمارند.
روزنامه جوان، در مقالهای دیگری با عنوان: چرا کمپین «وکالت میدهم» برای رضا پهلوی نانوآب نمیشود؟ مینویسد: «رضا پهلوی با کمپین «وکالت میدهم» در سودای گفتن قصهای تازه بود اما کاراکتر سیاسی اوآنچنان اسیر قصههای گفتهشده است که حتی همین «وکالت میدهم» هم در نظر شنوندگان جز ناقصهای ارتجاعی از بازگشت به عقب و بازآرایی سلطنت موروثی فهم نشد.»
چقدر اشاره روزنامه جوان، به ارتجاعی، بازگشت به عقب و بازآرایی سلطنت موروثی، با انتقادات انقلابیون دموکرات اپوزیسیون اعم از جمهوریخواه، ملی، چپ، اتنیکی و ... همخوانی دارد.
روزنامه وطن امروز، در صفحه نخست پنجم بهمن در مقالهای با عنوان فضاحت وکالت، مینویسد: «رسانه رسمی منافقین در واکنش انتقاد آمیز از پویش وکالت دادن به رضا پهلوی، در مطلبی با عنوان «بازی مسخره رهبر تراشی با «وکالت» مجازی» نوشت: «گویی دوران قرونوسطی و عصر بیعت گرفتن است. انگار مردم ایران صغیر هستند و نیاز به قیم، ولی، وصی و وکیل دارند. پنداری مشکل در این است که جنبش رهبری ندارد» میبینید اینجا هم چون پای منابع مطرح است مجاهدین عزیز میشوند و با تمام ممنوعیت این گروه چه درتصویر و چه در نقل نوشتههای آنها، آنجا که لازم ملاست حلال میشود.
خوانندگان گرامی اگر بخواهم به همه مشابهات مندرجات روزنامه و سایتهای داخل و خارج کشور در مخالفت با کمپین «من وکالت میدهم» بپردازم داستان دراز دامنی خواهد شد و به تمام معنی افشاگر و نمونه درخشانیرا از شباهت ذهن و زبان ایرانیان اپوزیسیون و پوزیسیون حکومت اسلامی را نشان میدهد.