Tuesday, Feb 21, 2023

صفحه نخست » خرده حسابی با ساواک و آقای پرویز ثابتی، شادان کیوان

jenayat_Moghadas.jpgکسانی که دهه‌های چهل و پنجاه را به یاد میاورند و در آن سالها گذارشان از تهران به شمال افتاده بوده و دیوارنویسی‌های آن زمان را بیاد بیاورند حتمن دیوارنوشته‌های فراوان "لاهیجان کلوچه نوشین" را به یاد میاورند! کمتر دیواری یا صخره نزدیکی از کوه در مسیر راههای شمال پیدا میشد که این تبلیغ برآن نقش نبسته بوده باشد. حتی بیاد دارم که روی دیواره ورودی برخی تونلهای مسیر هم این نوشته را میدیدی!
در نیمه دوم دهه پنجاه، ناگهان دیوار نوشته و صخره نوشته جدیدی ظهور کرد که دیوار نوشته‌های کلوچه نوشین را بشدت پشت سر نهاد و به حاشیه راند. نه! پای کلوچه دیگری در میان نبود. دیوار نوشته اخیر، در ظاهر تبلیغی بود برای تابلوساز بی نام و نشانی بنام "محی الدّین"! این محی الدین نادیده و ناشنیده، با صرف هزینه‌های نسبتن هنگفت اقدام به نوشتن نام محی الدین با مثلن فونت ۴۰۰ (بزبان امروزی) میکرد و در پایین و سمت راست، با فونت ۱۰ مینوشت "تابلوساز" جالب بود که هیچ شماره تلفن یا آدرسی را هم در دیوار و صخره نوشته‌هایش نمیگذاشت تا اگر بنده خدایی هم میخواست تابلویی باو سفارش بدهد، راهی بدهی پیدا کند!

نگارنده چون در آن سالها زیاد به شمال رفت و آمد داشتم، این نوشته‌ها توجهم را بسیار جلب میکرد و مایه تعجبم بود که مگر تابلو سازی چه درامدی دارد که این آقای محی الدین میتواند (علاوه بر دیوارهای کنار جاده) صخره‌های بزرگی که بی اغراق صد صدوپنجاه متر بالاتر از سطح جاده قرار داشتند و با سطحی نسبتن مسطح را ابتدا برنگ سفید رنگ بزند بعد با خط بسیار درشت (که از جاده قابل خواندن باشد) بنویسد "محی الدین" و بعد با رنگهای الوان نام محی الدین را سایه بزند و بیاراید تا بیش از پیش آنرا جذاب نماید؟
این تبلیغات ادامه داشت و تا آذر و دی ۵۷ هم شما میتوانستید نوشته‌های جدید را در راه‌های شمال پیدا کنید. از بهمن ۵۷ این آقای محی الدین و تبلیغاتش تمام شدند و انگار برف و آفتاب تموز، آب شدند و بزمین فرو رفتند.
معنای کلمه محی الدین، احیا کننده یا زنده کننده "دین" است. آیا این اسم رمزی، کدی برای بچشم کشیدن "دین" در چشم مردمانی که میرفت دین از چشم‌شان بیفتد، نبود؟ آیا محی الدین اسم رمز روح الله خمینی نبود که جریان "خمینسم" در ایران و زیر گوش ساواک براه انداخته بود؟
آقای ساواک! آقای ثابتی، پهلوان پنبه! کجا بودید؟ با آن دستگاه عریض و طویل‌تان چه میکردید؟ یک زنگوله به گوش یا گردن یکی‌تان دلنگی، دولونگی نکرد که سر از کار این تابلو ساز بی نام و نشان دراورید؟ همه زورتان فقط به چهار تا دانشجو میرسید یا کارگر و کارمند که تفتیش‌شان کنید و به کمیته مشترک‌شان ببرید؟
کسانیکه امروز اطلاعیه میدهند و امضا میکنند و ساواک را میستایند و بدون اینکه بویی از سالهای چهل و پنجاه برده باشند، و با تبلیغات صد درصد دروغین مشتی ناآگاه تر از خودشان میخواهند از پرویز ثابتی شخصیت قهرمانی و ملی بسازند، بهتر است کمی مطالعه کنند و بیشتر بیاموزند.
ایران پیش از فتنه ۵۷ مانند بسیاری کشور‌های دیگر دارای یک سازمان اطلاعاتی بود. بسیار خوب. آیا چنین سازمانهایی در دیگر کشور‌ها همه هم و غم‌شان بر مشتی دانشجو و کارگر داخلی متمرکز بود (و هست) یا توجهشان معطوف به خطرات خارجی مملکتشان است؟ آیا MI6 در انگستان روی افراد زوم میکرد که چه کسی به ملکه گفته بالای چشمش ابروست! یا مثلن کدام راننده تاکسی بحث سیاسی میکند؟ اگر‌ام آی ۶ کارمندی از بی پی را زیر نظر میگرفت (یا امروز هم بگیرد) نه برای این بود یا هست که ببیند به کدام حزب رای میدهد یا نظرش راجع به خاندان سلطنت چیست. اگر او را زیر نظر بگیرد برای این خواهد بود که ببیند آیا اطلاعات بی پی را به شرکت رقیب خارجی میدهد یا نه.
متاسفانه ساواک بگونه‌ای عمل کرد که نامش را باید "ساواد" مینوشتند و بر زبان میاوردند: "سازمان اطلاعات و امنیت دربار"!
صمیمانه از آقای رضا پهلوی خواهش میکنم که فاصله خود را با ساواک و ساواکیان حفظ کنند وگرنه بیم آن هست که از محبوبیت‌شان بشدت کاسته شود. شک هم نداشته باشید که سایبریون رژیم جهل و جور مترصد استفاده سوء از این اتفاق نامیمون نشسته‌اند.

شادان کیوان



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy