*
*
*
چرا انقلابیون سال پنجاه و هفت بی گناه هستند
چرا ما حافظه تاریخی مان فراموشی ست؟
چرا ما همدیگر را مقصر میدانیم و در حال خراب کردن همدیگریم؟
یادداشتهای بی تاریخ
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش، همه دست به نیکی بریم
نماند همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
نه گنج و نه دیهیم و کاخ بلند
نخواهد بودن مر ترا سودمند
سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوارمایه مدار
[فردوسی]
۱.
دردنیای بی در و پیکرکنونی، انسان جایگاهش راکم کم ازدست میدهد، ازدرون مسخ میشود! کافکا، آن بزرگ درآئینه روزگارمی دید، درسال هزار و نهصد و یازده دردفترچه خاطراتش نوشت: "افتادن انسانها رابه عینه میبینم "! وهدایت، آن نازنین دنیای رجاله پرور و نان به نرخ روزخوردن را، میدید، هشدار میدادو بانگ میزد! همه به شوخی گرفتند؟ بزودی دوجنگ جهانی روسر انسانها خراب شد! تابه خودشان بیایندجهل ونادانی حاکم شد! انسان نمیداند؛ وظیفهاش دراین دنیای فانی چیست، بعضی هاآنقدرسخت میگیرند، وحرفایشان را در زرورق بظاهرمنطقی از درون تهی میپیچند، ولی در زندگی شخصی، سردرگم، درحال انتحارند! آن انسان دوست المانی، درآغازقرن خواست شکاف غرب و شرق راکم کند، اگرسه کتابش رامرورکنیم، به نبوغش پی میبریم، سیذارتا و دمیان، برای کشف انسان وعدم وابستگی ش به ایدهها وافکاررابرای ما به ارمغان آورد، وگرگ بیان، تهی وازخودبیگانگی بشررادید! ماانسانها موجودات پیچیدهای هستیم و پر تناقض، نمیخواهیم ساده زندگی کنیم، ودنبال پیچیده کردن وکلاف سردرگم کردن خودوزندگی هستیم، ودربرابرنعش خودوعزیزانمان اشک تمساح میریزیم! مابایدبه خودبیائیم، و تجدیدنظردردیدمان انجام دهیم، نسخه نپیچیم و نظراتمان را وحی منزل ندانیم، جایی برای شک بگذاریم! بشربه کجامی رود؟!
۲.
"ای کاش میشد با قدری شعر و ذرهای عشق،
نفرت را از جهان پاک کرد! "
پابلو نرودا
چرا اکنون زمان رواداری و همدلی است؟ چرا پراکندگی و پیش داوری توهمی بیش نیست؟ و چراهای بیشماری که روح ما را در این بازه زمانی که نزدیک نیم قرن است مانند خوره میخورد و ناخودآگاه بر طبل آن میکوبیم؟
راقم این سطور خود شاهد بودم که در طول این سالها بیشتر در حال خراب کردن هم بودهایم و بیشتر آب به آسیاب قدرتمندان جهل و تاریکی و ریا ریختیم و ندانستیم رفتار و کردارمان حضرات را خوش میآید و مانند کودکان بازیگوش بیشتر جبهه آنها را آراستیم، چرا؟
روزی شاعری در این منزاهای خارج کشور به عینه میدید، دوستان گروهای اپوزیسیون از راست و چپ در حال خراب کردن هم هستند و سرود:
"بیائیم یکدیگر را خراب کنبم
تا مساوی بشویم! "
آنقدر به بازیهای کودکانه خو گرفتهایم که انرژی خود را برای هم مصرف میکنیم و کردهایم و دشمن اصلی را به فراموشی سپردهایم!
اصلا نه زمان را متوجهایم، دوستان چپ، به جای اینکه با قدرتمندان جهل و تاریکی مبارزه کنند، بیشتر نوک حملاتشان متوجه رضا شاه کبیر و محمد رضا شاه است و در واقع اپوزیسیون پدر و پسر هستند و زمان برایشان ایست کرده است تا حضرات نیستی و جهل و ریا و فساد! تازه نسلی هم که سلطنت طلب یا مشروطه خواه هستند تمام کاسه کوزهها را سر انقلابیون پنجاه و هفت میشکنند، خلاصه شهر فرنگ و از همه رنگ آست! حافظه تاریخی مان را شغال خورده است و ما راحت انگ به یکدیگر میزنیم و پاک مبارزه را فراموش کرده ایم! داستان انقلاب ریشهای و به صدو پنجاه سال اخیر بر میگردد و باید دوباره و چندباره ریشه یابی و تحلیل کرد.
چقدر خوب میشد، تمام سازمانهای چپ و راست و ملی و غیر ملی شرایط و زمان را در مییافتند و دنبال اتحاد و همبستگی باشند، آن پدر و پسر با تمام کمبودها در زمانشان، کاری کارستان کردند و ایران را به شاهراه تجدد و مدرنیته وارد کردند، باید تاریخی پدیدهها را بررسید و تاریخ را دریافت و خود تاریخ بهترین آموزگار است!
باید در شرایط حال احزاب و گروها رواداری پیشه کنند و سعی کنند بروز شوند و رضا پهلوی و گروه هشت نفره را حمایت کنند و منطقی و اساسی فکر کنند و دچار پیشداوری نباشند. همه برای محقق کردن رویاهای مهساها که شادی و زندگی و عشق و آزادی میخواستند، جبهه وسیعی را برای اتحاد و همبستگی مهیا کنند تا جهل و تاریکی و ریا و فساد رخت بر بندد و آرزوهای نیاکانمان از کوروش بزرگ و مصدقها و رضاشاهها و محمد رضا شاها و... به بار بنشیند و حکومتی سکولار دمکراتیک یا سوسیال دمکراسی پهنه ایران زمین را گل باران کند. فقط به قربانیان ابن دههها و خیزش انقلابی اخیر بیندیشید و دست از خودخواهیهای کودکانه بردارید، پیش بسوی آخرین گامها تا دوباره وطن بغرد و مهد دلیران راستین شود، ایدون باد!
امیر کراب
مسیر حرکت جنبش انقلابی در 1402، کورش عرفانی
کارنامه، ابراهیم باران