در حالی که وخامت فاجعه بار شرایط اقتصادی و اجتماعی در ایران کشور را آمادهی تحولی مهم و عمیق کرده است، عرصهی سیاسی کشور قفل شده و چشم انداز کمترین انعطافی از جانب رژیم عقب افتادهی آخوندی دیده نمیشود. در این وضعیت چشمها به سوی «جایگزین» میرود، اما در این عرصه نیز دورنمای روشنی وجود ندارد. درسهای خوبی در تلاشهای اخیر اپوزیسیون در این زمینه وجود دارد، از جمله شناسایی برخی باورهای غیرواقع گرا.
یک باور نادرست در میان ایرانیان اهل فعالیتهای سیاسی -که شوربختانه اقلیتی هم بیش نیستند- وجود دارد و آن این که نیروی آلترناتیو نیازمند ائتلاف «تمام» نیروهای سیاسی در صحنه میباشد؛ امری که نه شدنی است نه ضروری.
باور غلط دیگر این که اگر نیرویی خود را به عنوان جایگزین مطرح میکند به طور خودکار تبدیل به جایگزین میشود؛ این هم نه صحت دارد و نه کمترین شانسی برای تحقق.
اما آن چه سبب میشود اغلب نیروهای سیاسی اپوزیسیون در این باره به در بسته بکوبند این است که تفاوت میان «رویاپردازی سیاسی» و «پروژهی سیاسی» را نمیشناسند. آنها تصور میکنند سخن گفتن دربارهی یک آسمانخراش بزرگ زیبا و مدرن سبب پدید آمدن آن ساختمان غول آسا میشود. به همین دلیل ماهها و سالها صرف توصیف ویژگیها و خصوصیات بنایی میکنند که حتی یک آجر آن را در عمل فراهم نکردهاند. آنها در یک «دنیای خیالی سیاسی» به سر میبرند که در آن، رسانه سالاری و جلسه برپایی و سمینار مداری حاکم است. نشستهای متعدد و مصاحبههای فراوان میگذارند و تلاش میکنند که با جلوه سازی از کار سیاسی، کار سیاسی کنند.
در طول جنبش زن، زندگی، آزادی مشخص شد که این رویکرد عادت شده و سطحی گرا ره به جایی نمیبرد و کمترین احتمالی برای موفقیت آن وجود ندارد. میبینیم که چگونه تمام عملیات محیرالعقول برخی برای جا زدن خود به عنوان «آلترناتیو» در قالب سلبریتی بازی، توئیت بازی، وکالت بازی و دیوارندبه بوسی به انشقاق مردم و انبساط خاطر آدمهای جدی تبدیل شد.
اما اشکال کار کجاست؟
سیاست عرصهی قدرت است. تعریف قدرت عبارت است از توانایی تغییر رفتار دیگران به نفع خود. وقتی ابزار و توانایی تغییر رفتار دیگران را نداشته باشید یعنی قدرت ندارید و بدون قدرت، حضور در سیاست فقط برای وقت گذرانی و سرگرمی خواهد بود. اکثریت مطلق جریان هایی که با شوراسازی و ائتلاف بازی و امثال آن خود را بازیگر صحنهی «سیاست» میدانند سخت در اشتباهند، چرا که آنها فاقد ابزارهای عینی و مادی و بدیهی قدرت هستند. این افراد و جریانها میخواهند که، به طور شانسی و تصادفی، قواعد روشن و منطقی حاکم بر کسب و حفظ قدرت -که به آن سیاست میگویند- به کام آنها به سوی نمایش و ادا و اطوار تغییر کند و این جریانها یا افراد به طور معجزه وار به قدرت برسند. معجزه رخ نمیدهد، باید طراحی و برنامه ریزی کرد.
«شانس چیزی نیست جز کسب آمادگی برای بهره بردن از فرصت ها».
هر نیرویی که میخواهد در عرصهی سیاست جدی گرفته شود باید در تدارک عملی عناصر کسب قدرت باشد. این عناصر عبارتند از:
۱) نفر و نیروی سازمان یافته در خدمت آن جریان برای عمل (سازماندهی تشکیلاتی)،
۲) امکانات مادی و مالی کافی برای پیش بردن کار (منابع غیر آلودهی مالی)،
۳) پایگاه اجتماعی فعال و هزینه پرداز برای بسیج شدن وبه میدان آمدن (اقلیتی از مردم که با آگاهی از خطرات آمادهی حضور در صحنه هستند.)،
۴) یک هدف و استراتژی واقع گرایانه و روشن (پروژهای که مرحله به مرحلهی مسیر مبارزاتی را با تکیه بر بیشترین جزییات ممکن ترسیم کند)،
۵) یک مدیریت کارآمد و موثر (یا همان رهبری جنبش که باید قادر باشد مجموعهی نیروهای عمل گرا را در راستای استراتژی خود هماهنگ سازد.).
با مراجعه به مجموعهی توان عملی جریان هایی که در طی جنبش مهسا آمدند و -به یاری رسانههای وابسته به دولت هایی که خواهان همه چیز هستند جز یک ایران دمکراتیک- خود را به عنوان آلترناتیو و امثال آن معرفی کردند، درمی یابیم که هیچ یک از این پنج عنصر بالا را با کمیت و کیفیت کافی نداشتند، این در حالیست که نه چند تای از اینها، بلکه هر پنج مورد در حد «بسنده» لازم ست تا بار به مقصد رسد.
تهیه این عناصر لازم برای کسب قدرت نه به صورت فی البداهه صورت میگیرد نه به شکل سریع السیر، نه با هیجان ممکن است نه با عربده کشی و دریده دهانی، نیازمند کار زمانبری است که باید با صبر و متانت و مقاومت و پایداری و هوش همراه باشد تا جواب دهد. دیدیم که همه شخصیتها و سلبریتیها و شبه تشکل هایی که دیر آمده بودند و میخواستند زود بروند با چه افتضاح و رسوایی روبرو شدهاند، به نحوی که یکی از آنها که فکر میکرد «راه تهران از قدس میگذرد» تبدیل به بارکش لابیهای صهیونیست تجزیه طلب گشت.
از این ساده گراییها و لودگیهای باید عبور کرد تا به فضای جدی کار سیاسی رسید.
این مکانیزم و جزییات آن را میتوان در یک یا دو صفحه بیان کرد، چنانچه این نوشتار بر آن بود، و یا در چند جلد کتاب؛ اما اگر افراد یا تشکل هایی هستند که بعد از دهها سال عمر و چهل و چهار سال دیکتاتوری آخوندی-پاسداری نتوانستهاند این واقعیت را دریابند که سیاست بدون قدرت، آب در هاون کوبیدن است، بعید است برایشان فرقی میان بیان این نکته در یک صفحه یا در صدها صفحه باشد. برعکس، اگر باشند جریانها و تشکل هایی که به ذات و ماهیت سیاست یعنی قدرت پی بردهاند و ملزومات و عناصر آن را فراهم کردهاند بدون تردید در هنگام فروپاشی ساختار کنونی قدرت در آینده بالاترین شانس را برای تصاحب قدرت خواهند داشت.
یگانه چیزی که میتواند این امر بدیهی را دگرگون سازد هواپیماها و موشکهای اسرائیلی و آمریکایی بر فراز ایران، بمباران ۳ هزار نقطهی پیش بینی شده و تبدیل ایران به یک خاکستر ویران خواهد بود. هشیار باشیم.
کورش عرفانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامههای تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید:
www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
توئیتر: KoroshErfani@
«برخیز که هنگام نبرد بی نقاب است»، امیر امیری