Friday, May 5, 2023

صفحه نخست » «برخیز که هنگام نبرد بی نقاب است»، امیر امیری

Amir_Amiri.jpgبه قلمرو آشفته بازار واژگان سیاسی، بتازگی یک جفت ـ واژه با بار عاطفی ـ ایدئولوژیک و با اهداف و نیات تجزیه طلبانه افزوده گشته است: خاک و انسان.

این چرخش معنادار و ناگهانی گفتمانی از فرایندهای سیاسی بسوی واژگان برای هدایت ذهن از معانی الفاظ به سوی مفاهیمی که در ظاهر یکدیگر را طرد می‌کنند، بازی تازه‌ای است که هیچ پیوندی با واقعیتی که بدان ارجاع داده می‌شود، ندارد و با جابجایی جهت دار میدان‌های معنایی کلمات، تنها فضایی برای امکان‌پذیر شدن تناقضات و اختلافات بیشتر فراهم می‌گردد و سطح دیگری از جدل سیاسی متولد می‌شود که به سود هیچ‌کس نیست.

تقلیل دادن انسان با خوانش ایدئولوژیک به خاک و بی‌ارزش شمردن خاک با فشرده‌سازی دامنه معانی آن‌ها، نوعی پرتاب‎شدگی به عالم هپروت است که نشان از تنگدستی سیاسی دارد و بشدت گمراه‌کننده و خطرناک است که نه تنها مفاهیم را به حوزه معنایی منفی می‌راند، بلکه سبب خارج شدن دستور کار سیاسی و دور شدن از امر سیاسی می‌شود.

چنین توهماتی برای تنظیم سیاست‌های تجزیه طلبانه هرگز محیط معنایی و بستر دلالتی مورد نظر برای انتظارات و اهداف سیاسی را پدید نمی‌آورد، بلکه به گشودن میدان جنگ تازه‌ای در قلمرو سیاست می‌انجامد. ایجاد اغتشاش معنایی در میدان واژگان، که تحت‎ تأثیر تعلقات ایدئولوژیک صورت می‌گیرد و همیشه فراتر از معنای لغوی تفسیر می‌گردد تا مقاصد در بافتاری تازه و معانی در ساختاری جدید بکار رود، می‌تواند فرجام تلخی داشته باشد.

مفاهیم نقش محوری برای شکل‌گیری هویت‌های سیاسی دارند و در سیاست نه تنها لازم که ضروری هستند تا در یک نظام منسجم معنایی، به خلق امر سیاسی بیانجامد و مناسبات سیاست را هموار سازد، مانند راست در برابر چپ، سرمایه داری در برابر سوسیالیسم، اما «خاک در برابر انسان» نه تنها از اساس اشتباه است، بلکه بسیار خطرناک نیز است و به حذف و نابودی هویت‌های متفاوت‌ کشیده می‌شود. سیاست نژاد پرستانه «انسان برتر» نازی‌ها که با هولوکاست به اوج خودش رسید، سیاست تبعیض نژادی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی، جداسازی سفید پوستان از سیاه پوستان و نقض حقوق آن‌ها در آمریکا، باید هنوز در خاطره‌ها باشد، چنانکه سیاست رژیم نکبت اسلامی با دوگانه‌های طرد کننده مانند مسلمان ـ کافر، شیعه ـ سنی، خودی ـ ناخودی، در برابر چشمانمان هستند و مردم آن‌ها را هر روز با گوشت و پوست و استخوان تجربه می‌کنند.

غوغاسازانی که با قلمرو بندی و نشانه گذاری مفاهیم و تهی کردن آن‌ها از بار معنایی، در جهت مقاصد شوم خود می‌رانند، بدانند که وارد بازی خطرناک و بی حاصلی شده‌اند. مفهوم «انسان» با چنین تعریف‌های مینی مالیستی به تجزیه طلبان پراکنده، قدرت و وحدت نمی‌بخشد. این توهمات خطرناک که «خاک» را به مفهومی با بار منفی تبدیل می‌کند تا به مقوله‌ای تهی مبدل شود، تنها جاده صاف کن نزاع‌های آینده است. در زمان‌های جنگ «خاک» به مفهومی با اهمیت‌تر از «انسان» تبدیل می‌شود، زیرا دفاع از «خاک» حفاظت از جان انسان‌ها را به همراه دارد.

چنین جفت‌های متقابل، خاک و انسان، تراوشات تجزیه طلبانه یک ذهن آشفته ساکن بلژیک است که خودش را فیلسوف می‌نامد (خوشا به بخت بلند افلاطون و دیوید هیوم و امانوئل کانت)، نه تنها گمراه‌کننده، بلکه در رویارویی با واقعیت‌های جامعه و اصطکاک با باورهای ایدئولوژیک‌شان، بسیار پر مخاطره است و پیامدهای آن غیر قابل‌ جبران خواهد بود و بیشتر برای خودشان سنگین و ناگوار تمام می‌شود.
چندی پیش هم در یک اظهار نظر ابلهانه در یک رسانه لندنی «تمامیت ارضی» را مانع اجماع و اتحاد دانست که باید به کناری نهاده شود. بازتاب چنین پنداری در متنی که منشورش می‌نامند، نمایان است.
شاید در زمانی نه چندان دور می‌شد نیت‌های بدخواهانه را در هاله‌ای از مفاهیم به عاریت گرفته شده، پنهان کرد و با وارونه سازی واقعیات، افکار احساسی حلقه‌های خودی را به خدمت گرفت تا فرایندهای سیاسی را به بن‌بست کشاند، اما اکنون زمانه دیگری است و مردمان، بویژه جوانان «را سیاستی دگر آمده» است و کوک کردن ساعت سیاست با چراغ خاموش از رونق افتاده است.

سیاست برخلاف تاریخ که فرزند روایت است، به واقعیت بیشتری نیاز دارد و واقعیت با رسانه‌ای شدن سیاست، و سیاست ورزی، با حضور رسانه‌ای بدست نخواهد آمد. واقعیت این است که ایران تجزیه ناپذیر است و در نتیجه هیچ توجیه منطقی هم برای ورود بحث تجزیه طلبی به گفتمان سیاسی وجود ندارد و نباید هیچگاه به بحث‌های روزانه سیاسی ما تبدیل شود. تقلیل دادن اولویت ملی و تاریخی به افکار شوم و پریشان، ما را به ناکجاآباد خواهد برد و از واقعیت‌های اصلی سیاست دور و درون دایره بسته بحث‌های حاشیه‌ای و بی حاصل زندانی می‌کند.

در هر گفتاری، نگرش فرد و ذهنیت گوینده آن نهفته است که ما را با باورها و احساسات او آشنا میکند. جریان شناسی و ریشه یابی رفتار و گفتارهای این کسان درباره تمامیت ارضی ایران به روشنی نیات تجزیه طلبانه آنها را نشان میدهد که بیانگر نفرت و کینه بی پایان این حضرات نسبت به ایران و ایرانی است. بهتر است کسانی که دیگر وابستگیهای ذهنی و روحی و عاطفی با ایران و مردمانش را ندارند و خودشان را ایرانی نمیدانند در باره ایران زمین هم غلط‌های زیادی نکنند، مفهوم شد؟

ایرانیان و پیشگام همه جوانان، در راه بازیابی هویت تاریخی و ملی خویش، که ناگزیر و یک ضرورت زمانی است در حرکت هستند و فرایند قدرت یابی و نظمی که پس از آن می‌آید در بستر ملی گرایی و ایران دوستی شکل خواهد گرفت و هرگونه حرکتی خارج از این بافتار هرگز رسمیت نمی‌یابد و سلیقه‌های بازدارنده و افکار انحرافی بازاری ندارد و پذیرفته نمی‌شود.

خودآگاهی مردم، بویژه نسل جوان، از نقش تاثیرگذار خود در حیات سیاسی کشور و میزان نقش آفرینی آن‌ها در ساحت سیاسی، فضای سیاست را بسود ایران گرایی دگرگون ساخته است. مخالفت با افکار عمومی و گفتمان مسلطی که توانسته است متغیرهای سیاسی گوناگون را پیرامون ملی گرایی انسجام دهد و آنرا حول اراده ملی استوار و پایدار نماید، به جایی نخواهد رسید و می‌تواند به عنوان دشمنی با «انسان» ایرانی و «خاک» کشور تعبیر و تقلی گردد.

چنانکه گوه خوری مدیر کل بیمه‌های اجتماعی درباره فروش کیش و قشم و خوزستان در فضای ملی گرایانه کشور، سبب بر کناری او از سمت‌اش شد.

فراموش نکنید: ایران معبد ماست.
و تمامیت ارضی این معبد، از وجود و جان ما با‌ ارزش تر است.

امیر امیری

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عنوان این مقاله از شاعر و ترانه سرای بزرگ، اردلان سرفراز، وام گرفته شده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy