روزنامه آفتاب یزد - عجب سرنوشت تلخی؛ سرنوشت محسن رضایی را میگویم، مردی که بارِ ادعاهای اقتصادی او را بر گُردهی کوه بگذاری، به افغان در میآید اما هنوز یک سطر رزومه و رد و نشانی که ثابت کند او اقتصاد خوانده و از اقتصاد سر در میآورد و مردم میتوانند به پشتوانهی همین کارنامه به او اعتماد کنند؛ یافت نمیشود. سرنوشت از این تلخ تر!؟
با اشاره به گمانهزنیها مبنی بر جدایی محسن رضایی از دولت و شرکت در انتخابات مجلس، سرنوشت او را «تلخ» توصیف کرده است.
اگر رسانهها درست نوشته باشند که میخواهد قید دولت را بزند و خود را برای انتخابات مجلس آماده کند - دو راه بیشتر پیش رو ندارد: کاندیدا شدن از شهرهایی که همشهریان او محسوب میشوند با پذیرش این مخاطرهی تلخ که شاید رأی نیاورد و برای همیشه تمام شود یا کاندیدای نمایندگی از تهران شدن و خود را به قضا و قدر سپردن؛ حداقل رأی نیاوردن از تهران او را برای همیشه از سپهر سیاسی ایران حذف نمیکند هرچند همین مسئله نیز میتواند برای مدتهای مدید از او یک چهرهی بازنده که در هیچ انتخاباتی به وی روی خوش نشان داده نشده یاد شود!
عجب سرنوشت تلخی؛ سرنوشت محسن رضایی را میگویم، مردی که بارِ ادعاهای اقتصادی او را بر گُردهی کوه بگذاری، به افغان در میآید اما هنوز یک سطر رزومه و رد و نشانی که ثابت کند او اقتصاد خوانده و از اقتصاد سر در میآورد و مردم میتوانند به پشتوانهی همین کارنامه به او اعتماد کنند؛ یافت نمیشود. سرنوشت از این تلخ تر!؟
آفتاب یزد - رضا بردستانی
این خبر که: «گفته میشود رضایی بنا دارد تا از دولت جدا شود، اما نه برای کنارهگیری از سیاست بلکه گویا میخواهد در انتخابات مجلس نامزد شود و بخت خود را اینبار در بهارستان امتحان کند.» ما را برد به کتاب خاطرات محسن رفیقدوست که دست بر قضا روابط خوبی با محسن رضایی دارد!
محسن رفیق دوست در جلد دوم خاطراتش (برای تاریخ میگویم)، مینویسد: «سالی که محسن رضایی برای نمایندگی مجلس از تهران کاندیدا شد به ایشان گفتم: «شما ویژگی فرماندهی و ریاست را داری اما از جایی مثل مسجد سلیمان یا بهبهان کاندیدا شو که قطعا میدانی انتخاب میشوی»، اما ایشان حرف من را گوش نکرد، حالا هم همان توصیه را به آقای رضایی میکنم. »
این یک گمانه زنی است: «شنیدهها حاکی از آن است که محسن رضایی قصد جدایی از دولت دارد.»
این خبر که بیشتر به یک گمانه زنی شبیه است، به سرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. در این باره میخوانیم: «فردی که در ابتدای دولت گفته میشد بناست یا مهمترین یا دستکم یکی از مهمترین اعضای تیم اقتصادی دولت باشد اما به تدریج نقش رضایی در مقام معاون اقتصادی دولت کمرنگ شد تا جایی که در فروردین سال قبل با ابلاغیه مخبر از کمیسیون اقتصادی دولت حذف شد. حالا گفته میشود رضایی بنا دارد تا از دولت جدا شود اما نه برای کنارهگیری از سیاست بلکه گویا میخواهد در انتخابات مجلس نامزد شود و بخت خود را اینبار در بهارستان امتحان کند. علاوه بر این شنیده میشود که چهرههای سیاسی مختلفی هم او را تشویق به حضور در انتخابات مجلس دوازدهم کردهاند. حالا باید دید آیا رضایی بر این تصمیم مصمم خواهد بود و آیا میتواند در رقابت سخت نمایندگی مجلس موفق باشد یا خیر؟»
اگرچه رسانه ها، گاه و بیگاه در میانهی گرانیها و تورم، سراغی از محسن رضایی میگیرند و نیز هر از گاهی، شعار و ادعاهای او را پررنگ میکنند اما در واقع امر، محسن رضایی، یکی از کم فروغترین چهرههای دولت رئیسی به شمار میآید که پیشترها، خبر قهر و ترک پاستور از سوی او نیز به گوش رسید اما او همچنان یکی از اعضای تیم اقتصادی دولت است!
چه این خبر درست باشد چه یک گمانهزنی در میانهی صدها گمانه زنی دیگر اما، توصیهی ما به او این است که چنانچه سودای بهارستان نشینی دارد حتماً به نصایح چند سال قبل محسن رفیقدوست بیاندیشد و خود را از جایی نامزد انتخابات مجلس کند که احتمال رأیآوری دارد هرچند این تصمیم نیز مخاطرات خودش را در پی دارد یعنی کاندیدای نمایندگی مجلس شدن از بهبهان و مسجد سلیمان به همان اندازه میتواند ورود محسن رضایی به مجلس را تضمین کند که رویگردانی مردم از وی وعدم استقبال از او میتواند پایان تلخی در کارنامه سیاسی این سابقاً فرماندهی نظامی رقم بزند!
به هر تقدیر؛ محسن رضایی - اگر رسانهها درست نوشته باشند که میخواهد قید دولت را بزند و خود را برای انتخابات مجلس آماده کند - دو راه بیشتر پیش رو ندارد:
- کاندیدا شدن از شهرهایی که همشهریان او محسوب میشوند با پذیرش این مخاطرهی تلخ که شاید رأی نیاورد و برای همیشه تمام شود
- کاندیدای نمایندگی از تهران شدن و خود را به قضا و قدر سپردن؛ حداقل رأی نیاوردن از تهران او را برای همیشه از سپهر سیاسی ایران حذف نمیکند هرچند همین مسئله نیز میتواند برای مدتهای مدید از او یک چهرهی بازنده که در هیچ انتخاباتی به وی روی خوش نشان داده نشده یاد شود!
عجب سرنوشت تلخی؛ سرنوشت محسن رضایی را میگویم، مردی که بارِ ادعاهای اقتصادی او را بر گُردهی کوه بگذاری، به افغان در میآید اما هنوز یک سطر رزومه و رد و نشانی که ثابت کند او اقتصاد خوانده و از اقتصاد سر در میآورد و مردم میتوانند به پشتوانهی همین کارنامه به او اعتماد کنند؛ یافت نمیشود. سرنوشت از این تلخ تر!؟